تأملی برسیمای درخشان یک کاندید
دکتر عبداله شخصیت بر جسته و ممتازی است. آنگاه که اولویت هایی ملی و اسلامی را در نظر بگیریم و بعد برای تامین و تعمیل آن رهبری را جستجو کنیم، بدون شک، در میان کاندیدان ریاست جمهوری، دکتر عبداله با سیمای درخشانتر از دیگران ظاهر می شود. چرا که جهاد، مقاومت و مبارزه و پیکار برای احقاق حقوق مردم و میهن و تجربۀ ناشی از آن، که در طول زندگی سیاسی او به یادگار مانده، از او سیمای درخشانی ساخته است، که می شود بر آن اعتماد کرد.
شناخت و داوری من در این زمینه، ناشی از تماس های کوتاه، در یک دوره کوتاه، و برداشت هایی است که از گفتار و رفتار و کردار او، در تقریباً دو دهۀ اخیر، داشته ام؛ و طبعاً امیدهای که این برداشتها می توانند ایجاد کنند.
اما چه نکات بر جسته و ممتازی در یک وجه از برنامه و شخصیت دکتر عبداله هست که نگارنده ، را بدین داوری واداشته است
جلوگیری از تمرکز بیش از حد قدرت:
قدرت نا محدود، غیر مسؤول و غیر قابل کنترول همیشه فساد آور بوده است. چه این قدرت در دست یکفرد متمرکز شود و چه در دست یک گروه و یا یک حزب. این یک امر بدیهی است و گواهان تراژیدی قدرت در افسانه و تاریخ کم نیستند. از قتل سهراب به دست رستم گرفته تا حاکمیت احزاب و گروهها در افغانستان و به ویژه وضعیت کنونی اداره و شخصیتِ کرزی همه گواهان روشن تراژیدی قدرت اند. و ضعیت تراژیک حاکم بر ادارات و عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی کشور نیز در واقع محصول تمرکز قدرت بیش از حد در دست یکفرد است.
فلسفه وجودی قوای ثلاثه در یک کشور و تأمین میکانیزم کنترول و پاسخگویی در برابر ملت، مبین آن است که ار کان قدرت باید قابل کنترول و مؤظف به پاسوخگویی باشند؛ و الی از قدرت مطلقه جز فساد، خشونت، زورگویی و در نتیجه حق تلفی نمی روید. بشر با درس گرفتن از تجربه های تلخ گذشته به تقسیم قدرت پرداخت، تا از تمرکز آن در دست افراد و گروهها فساد، خشونت، بربریت، فرهنگ گریزی و مدنیت ستیزی نزاید. اما دریغ که شماری از سیاسیون ما از توجه بدین امر بدیهی غافل اند، و به بهانه شرایط خاص موجود در کشور، نظام بیش از حد متمرکز و عملأ غیر پاسخگو را برسرنوشت مردم ما حاکم کرده اند. نتیجۀ عملکرد یک چنین ساختار سیاسی نیز همانست که در دولت آقای کرزی می بینیم. نظام ناکارامد، منسوبین فاسد و بلی گویی، چاکر سلطان و نه خدمتگار ملت. از یک چنین نظامی که همه به قاش ابروی سلطان ببینند و نه به سیمای درخشان حقیقت و التزام به ملت، چه انتظاری می توان داشت. منسوبین همه مجذوب و لایت ” زور و زر و تزویر” خواهند بود، و “آیندۀ” خویش را در دست ولی فقیه این ولایت خواهند دید، و نه در التزام به ملت. زیرا انان به خوبی می دانند، که اگر حتی مرتکب قتل عام نیز شوند، در صورتی که سلطان این ولایت لطف و عنایتی داشته باشد، نه تنها مجازات نخواهند شد، بلکه مکافات نیز خواهند دید. انتخابی شدن والیها و شهردارها نیز موجبات تمرین و تقویت دموکراسی را در محلات فراهم خواهد کرد و به مرا تب مؤثرتر از تقرر افراد بی خاصیت به وسیلۀ یک شخص خواهد بود. افرادی که تنها خاصیت شان وفاداری بی چون و چرا وکورکورانه به ولی نعمت شان خواهد بود.
به صورت کل برنامۀ جناب دکتر عبداله پاسخگوی نیازمندیهای کنونی جامعۀ ما است. برنامه وی به خواستها و آرمانها کتله های وسیعی از مردم، جریانات سیاسی و روشنفکران مستقل همخوانی دارد. به گونۀ مثال: می توان به مقالۀ جناب آقای عزیز آریانفر در بارۀ انتخابات و موضع شورای متحد ملی در حمایت از دکتر عبداله اشاره کرد. اگر دکتر عبداله بتواند ائتلافی را با سایر کاندیدان مثلاً دکتر اشرف غنی احمد زی ایجاد کند، بر جذابیت برنامۀ وی در رابطه به مسایل اقتصادی و اشتغالزایی افزوده خواهد شد.
زمان آن رسیده است که باید به برنامه ها رأی داد تا به شخصیت ها. اهمیت اشخاص بسته به میزان علمی و عملی بودن برنامه ها و ظرفیت و توانمند یها شخصی ایشان در تعمیل این برنامه ها است. دکتر عبداله کسی است که می شود به حرفها و وعده های او حساب و به شخصیت و توانمندی او اعتماد کرد و اما چرا و چگونه؟
ریشته در آب و خاک خویش داشتن:
دکتر عبداله کاندیدی است که ریشه در آب و خاک خویش دارد، و از لحاظ عاطفی، نظری و عملی بدان وابسته است. در دوران جهاد او از فعالین جریانی بود که محوریت جهاد، استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی را قربانی بازی های حقیر و کلدار و دالر و درم و دینار نمی کردند. در پای آرزو های شریفانۀ ملی و اسلامی خویش، به هر قیمتی که می بود، می ایستادند. سر به آستان این و آن نمی ساییدند و مردانه عمل می کردند. در دوران مقاومت نیز با انکه شرایطی پیش آمد که حتی می توانست کوهها را آب کند، اما اینها آب نشدند و ایستادند و در برابر توفان جهل و بربادی مقاومت ملی و اسلامی کردند. باهمۀ دشواریها سربلند زیستند و باهمۀ پلشتی ها و زشتی های روزگار، بر سرآرمانهای ملی و اسلامی خویش ایستادند. او از میان آنانی است که خُلف وعده به یار و دیار نکردند.
این حضور در صحنه و همگامی با مردم و آرمانهای آنان، از دکتر عبداله شخصیت منحصر به فردی ساخته است، که با درد و رنج مردم از نزدیک آشنا است. نه تنها آشنا است، که عملأ شریک رنج و شادی مردم است. انچه با مردم و میهن رفته است، او نیز با تن و روان آنرا لمس کرده است. او از مردم و در میان مردم بوده است. بسیاری از مردم در سیمای او خاطرات تلخ و شیرین زندگی خویش را می بینند. میان او و مردم فاصله نیست. او فرزند مردم و خدمتگار آنان است. شماری چنان اند که وقتی صاحب تحصیلات و یا یک مقام عالی شدند، از مردم فاصله می گیرند. گمان می برند که موجود برتر از مردم اند. مردم در نظرشان همانند گلۀ جلوه می کنند که باید هدایت شوند. این گروه اخلاق و فروتنی را فراموش می کنند. دکتر عبداله چنین نیست. مرد اخلاق و تواضع و فروتنی است، بویژه در پیشگاه مردم. بناً یکی از کمالات شخصیت وی همانا با مردم و میهن بودن او است. او از کسانی است که فرار را برقرار ترجیح نداده است و در دشوارترین لحظات در سنگر مردم و میهن و با مردم و میهن بوده است. بناً وی در اثر حضور مداوم در صحنه، شناخت بهتر نظری و عملی از مردم و جامعه پیدا کرده است؛ و این شناخت امکان خدمت موثرتر را برای وی، نسبت به دیگران میسر می سازد. زیرا این شناخت برای وی این فرصت را مسیر سازد تا روح و روان و نیاز مندیهای جامعه را بهتر درک کند و با تکیه بر این شناخت، بهتر در خدمت مردم باشد. از سوی دیگر حضور او در صحنه، مانع ایجاد فاصله میان او و مردم شده است. او در عین حال که یکی از نخبگان مردم است، جزیی از مردم نیز هست. دردهای و رنجها و ارزشها و معیارهای او و مردم مشترک هستند. او ناگزیر نیست که برای شناخت و نزدیکی بیشتر با مردم آموزشهای اختصاصی ببیند؛ زیرا او این آموزشها را در مکتب جهاد و مقاومت و مبارزۀ متداوم در راه مردم دیده است.
باید توجه داشت که مبارزۀ سیاسی و اجتماعی به شرط تداوم آن ارزش دارد. شماری از آنان که به گونه مقطعی و موسمی مبارزه می کنند، در مبارزه هدف شان مردم نیست. اهداف و محرکهای ویژه و غالباً غیر مردمی و بیرونی سبب می شود که گاهگاه ندای مبارزه سردهند. بناً مردم میان خدمتگاران و مبارزان همیشه در صحنه و آنانی که به گونه مقطعی و موسمی وارد صحنه می شوند، فرق قایل اند. از اینرو، به جرأت می توان گفت که اگر خون حقیقت به دستان آلودۀ مصلحت های حقیر فرو نریزد، دکتر عبداله شخصیتی است، که مردم بیشتر از هر کس دیگر بر او اعتماد توانند کرد.
تخصص و تعهد:
برای نجات افغانستان از بحران کنونی، تخصص و تعهد لازم است. متأسفانه شمار آنانی که تخصص و تعهد را توأمان دارند، در کشور ما زیاد نیستند. افغانستان کشوری است که همه ارکان یک نظام سالم و ممد توسعه و پیشرفت را ندارد. تقسیم قوا و حضور رسانه ها، در حدی نیست که بتوانند نیازمندیهای افغانستان در راستای توسعه و انکشاف را تأمین کنند. اینجاست که شخصیت افراد و ویژه گیهای آنان بیشتر اهمیت می یابد. مردم ما در سالهای اخیر زیانهای زیادی از متعهدان بی تخصص و متخصصان بی تعهد دیده اند. این تجربه تلخ نباید تکرار شود.
خوشبختانه دکتر عبداله تخصص و تعهد را توأمان دارد. او دارای تحصیلات دانشگاهی است و از مکتب مبارزات سیاسی اندوخته ها و آموخته های زیادی دارد. تجربیات سیاسی وسیر تطور و تکامل شخصیت او بسیار با ارزش است. تجربۀ اداره و مدیریت بحران را دارد. چنان نیست که بخواهد به “زور و زر و تزویر” بیگانه یکشبه همه پله ها را در نوررد. او گام به گام پیش آمده است و به عنوان نمایندۀ نسل نوی از رهبران جوان، کاملاً مستحق این مقام است.
از سوی دیگر دکتر عبداله نشان داده است، که به تعهد خود به منافع علیای ملی پابند است. تعهد صادقانه به آرمانهای و الای ملی، خط جهاد و مقاومت و توسعه و پیشرفت افغانستان از بارزترین ویژه گیهای شخصیتی او است. او تخصص را فقط در بازار تعهد عرضه کرده است. اگرنه او نیز می توانست ریسک را نپذیرد و دل به امکانات جاهای دیگر خوش کند و بعد امروز بیاید با زور و زر بیگانه زور بگوید و ادعاهای دهن پُرکن کند. اما از او یکچنین کاری ساخته نیست. زیرا او مرد تعهد و اخلاق است. مرد اخلاق نمی تواند تعهد و قول خود را زیر پا کند؛ چه این قول و تعهد شخصی باشد، چه ملی و میهنی و آیینی.
در او ضاع و احوال کنونی، مردی همانند او کار است، تا بتواند خلاً میان تعهد و تخصص را پرُ کند. مردم بر او اعتماد و او در برابر مردم تعهدِ همراه با تخصص داشته باشد.
قدرت تألیف وگردآوری:
یکی دیگر از برجستگی های شخصیت دکتر عبداله، قدرت تألیف و گردآوری است. زیرا او پذیرای تنوع است. تنوع نقطۀ ضعف ما نیست، بلکه مایۀ ثروت و قدرت ما است. به شرط آنکه با آن به گونۀ انسانی و اسلامی برخورد کنیم، تجربه کشور های پیشرفته وسیکولار غربی در زمینه پذیرش تنوع و گسترش مدارا تجربه مؤفقی است. از این تجربه باید مطابق نیازمندیهای جامعه مان استفاده کنیم. بویژه آنکه ما این گوهر را در متن فرهنگ درخشان خود نهفته داریم. از حافظ آسمانی نیز آموخته ایم که:
آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
مدارا و مروت، اخلاق و فرهنگ، پذیرش تنوع در عقیده واندیشه و تخصص و تعهد باید درونمایه کار ما برای نجات از بحران کنونی باشد. این ویژگیها برای امر مهم و حیاتی کشور ما، یعنی وحدت در تنوع، بسیار کار سازاند. شاید ما به آن زمانی که بتوانیم وحدت در تنوع را تجربه کنیم، بسیار نزدیک نباشیم. اما دولت و رهبری آن در این زمینه بسیار موثر اند. عملکردهای دولت هم می تواند زمینه ساز همسویی و اتحاد باشد و هم مسبب تشتت و پراکندگی و نفرت و بدبینی گردد. بناً زمان آن فرا رسیده است، تا مردی را به رهبری برگزینیم که قدرت جذب، همسویی، تألیف وگردآوری اشخاص مستقل، گروههای سیاسی، اقشار و طبقات اجتماعی و اقوام و قبایل گوناگون را در زیر چتر منافع و مصالع ملی ما، داشته باشد.
دکتر عبداله که در خون خود نشانۀ از تنوع قومی افغانستان را دارد، در عمل نیز نشانداده است که به این تکثر و تنوع در عرصه های مختلف احترام و ارادت دارد. او می داند که راه “یکی شدن” از مسیر حذف تکثر و تنوع نمی گذرد. سالیان درازی بگونۀ دردناک و بی نتیجۀ این مسیر را طی کردیم. آنچه امروز بر سرما آمده است، نتیجۀ چنین تلاشهای بیهوده است، که محوریت آن را حذف غیر خودی ها، در دوره های گوناگون، تشکیل می داده است. این گونه تلاشها همانگونه که در عرصۀ سیاست زیانبار است در عرصه فرهنگ و اجتماع نیز وحشتناک اند. بربریت در دنیای مدرن است. پس دستیابی به اتحاد و وحدت تنها از طریق به رسمیت شناختن حضور یکدیگر، و تأمین عدالت و دادگری میسر است.
بناً می توان امیدوار بود که دکتر عبداله به سختی خواهد کوشید تا زمینه برای تأمین مشارکت سراسری در ادارۀ کشور میسر شود. او از تجربه سیاسی خویش آموخته است که باید در صدد ایجاد سیستمی باشد، که در آن نخبه گان کشور صرف نظر از تعلقات فکری و گروهی و قومی، فقط به دلیل میزان کفایت و مؤثریت و تخصص و تعهد شان به آرمانهای ملی، گردهم آیند و افغانستان را از این بحران نجات دهند.
مردم توقع دارند تا ائتلافی از کاندیدان ریاست جمهوری، پیش و بعد از انتخابات با هم همکار و همسو باشند. همه میدانیم که در میان کاندیدان هیچ کسی کامل مطلق نیست. همه خوبی ها و نارسایی هایی دارند. اما ائتلافی از کاندیدان می تواند کمبود ها را تکمیل کند و به ادارۀ جور و فساد کنونی نقطۀ پایان گذارند. اگر این ائتلاف پیش از انتخابات شکل گیرد فبها، و الی پس از انتخابات یک امر حتمی و حیاتی است. کاندیدان دلسوز و اگاه، درصوات پیروزی و یا عدم پیروزی باید همکار هم باشند: در صورت پیروزی برای رفع بحران کنونی و در صورت عدم پیروزی برای جلوگیری از تعمیق بحران.
نگارنده برآنست که تجربه دکتر عبداله برای وی آموخته است که با گامهای متین در راه تأمین مشارکت گام بردارد. او حتی در زمانی که تحزب و انقطاب و جبهه بازی بیداد می کرد، به حمایت دوست و رهبر خویش، می کوشید تا طیف گسترده تری را برای همکاری جلب کند. امروز، پس از اینهمه تجارت، اگر پیروز شود، یقیناً که خواهد کوشید فرهنگ و اخلاق نوینی را در میان سیاستمداران افغان نمایندگی کند. زیرا او مرزهای انقطاب و گروهبازی را در نور دیده است. از مرزهای جهادی و غیر جهادی و خودی و غیر خودی گذشته است. به تجربه آموخته است که تقید به این مرزها وچهارحوب ها عرصۀ دید را تنگ و تأمین مشارکت وسیع را ناممکن می سازد و فقط به شمار اندکی از فرصت طلبان زراندوز امکان آن را میسر می سازد که در چنین آبهای ایستاده شنا کنند. او به تجربه در یافته است که شکلگیری یک چنین حالتی چه زیانهای برکشور وارد می کند.
تصور کنید که اگر دکتر عبداله، دکتر اشرف غنی احمدزی، میرویس یاسینی، سید جلال کریم… و جریانات سیاسی نزدیک با آنان، با هم مساعی مشترک و جبهۀ و احدی داشته باشند، چه نیروی بزرگی از قوه به فعل در خواهد آمد. امید و تحرک نیرومندی در میان مردم ایجاد خواهد کرد. برحالت روحی، و ضعیت اخلاقی و فرهنگ مسولیت پذیری مردم تأثیر بسیار مثبتی خواهد داشت. در دشت دل مردم، گل امید خواهد کاشت. مردم امید واری که بارها و بارها، بوسیلۀ اشخاص و گروهای گوناگون سیاسی، در دوره های گوناگون، به سختی نا امید شده اند. نباید آنقدر بد اخلاق بود که بار دیگر مردم را نا امید کرد.
سنجش و بازنگری:
سنجش و بازنگری درونمایه و گوهر تمدن جدید است. اگر ما در رابطه به پدیده ها و ارزشها حق سنجش و بازنگری را از خود بگیریم، در جا خواهیم زد. متوقف خواهیم ماند. در این صورت توسعه، تغیر و امیدی در کار نخواهد بود، همین گونه که بوده ایم و هستیم، خواهیم ماند. در اثر نداشتن این ویژه گی است، که قرنها بدون تغیر و توسعه زنده گی کرده ایم. ” پشت سر [جز] خستگی تاریخ” چیزی ندیده ایم. گاه برای جبران این توقف، چنان نسنجیده چهار نعل کرده ایم، که نتایج نامطلوب و حتی برعکس داشه ایم.
اما امروز زمان آن فرا رسیده است، که تغیر و اصلاح را بر مبنای سنجش و بازنگری عمیق و دقیق، سرلوحۀ کار خود قرار دهیم. تا بتوانیم به مردم امید ببخشییم. این سنجش و بازنگری باید شامل حال همۀ ما، همه کس و همه چیز باشد. از پندار و گفتار و کردار شخصی مان گرفته تا مسایل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مان را احتوا کند. این یک امر حیاتی برای جامعه ما است. آینده ما بسته به آن است، که چه گامهای متین و استواری، برمبنای علم و منطق، در این راستا بر میداریم.
ایجاد روحیۀ سنجش و بازنگری در فرهنگ سیاسی کشور، مستلزم داشتن نخبه گان سیاسی آگاه، با تقواو قابل اعتماد مردم است. نخبه گانی که در زندگی سیاسی شان به اثبات رسانده باشند، که دغدغۀ دیگری جز خدمت به مردم نداشته اند. نخبه گانی که مردم در زبانشان دروغ، در عمل شان نیرنگ و در هدف شان زراندوزی و بهیمی خویی ندیده باشند، اینان اند که میتوانند سنجش و بازنگری را به عنوان یک اصل وارد زندگی مردم کنند؛ وبه کوته نگران بفهمانند که تخصص به صرف داشتن گواهینامۀ دانشگاهی و نکتایی و دریشی نیست وتعهد در کوتاهی و درازی ریش.
دکتر عبداله، که از میان نسل نوی از رهبران مجاهدین برخاسته است، ظرفیت های لازم را برای ایجاد یک چنین روحیۀ دارد. زیرا سابقه او در جهاد و مقاومت و پایبندی او به احکام و اخلاق اسلامی، سبب می شود که هر برچسپی، که عمدتاً دارندگان حربهُ تکفیر و تفسیق بکار می برند، براو نچسپد. از سوی دیگر او عملاً و تجربتاً دریافته است، که این سنجش و بازنگری چقدر حیاتی است، و در مواردی در عرصۀ سیاسی خود مجری بازنگری و سنجش هایی بوده است. از اینرو میتوان از او انتظار داشت که در صورت پیروزی این پدیده را در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی توسعه دهد.
این سنجش و بازنگری باید هم شامل هدف ها و ارزشها باشد و هم شامل روشها و عمل کرد ها، که غالباً از مزیت اعتدال و میانه روی بدور بوده اند. جریان فکری- سیاسی که دکترعبداله به آن تعلق داشته از اعتدال سخن گفته است، اما مجال آنرا نداشته است که آن را در زندگی اجتماعی و سیاسی مان عملیاتی کند. این اعتدالگرایی، از لحاض تئوریک تنها در حد کلی گویی متوقف شده است. اکنون نوبت نسل جدیدی از رهبران افغانستان است، که اعتدال را تفسیر، توضیح و تبیین نموده و آنرا عملیاتی کنند؛ از جمله در رابطه به منافغ ملی. بدون شک از دکتر عبداله، که مسألۀ سنجش و بازنگری را در موردی از موارد قانون اساسی افغانستان مطرح کرده است، می توان توقع بسیار داشت. زیرا او به اهمیت این مسألۀ به خوبی اگاه است.
اخلاق:
یکی از مسایل که به سنجش و بازنگری جدی نیازمند است، مسالۀ اخلاق است. در جامعه ما شماری از ارزشها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزش مبدل شده اند. به گونه مثال قوم پرستی، خویش خواری و زراندوزی از راهای غیر قانونی ضد ارزشهایی بودند که اکنون به ارزش مبدل شده اند. یعنی اگر کسانی امکان چنین کار های را داشته باشند و بدان متوسل نشوند، حداقل در میان نزدیکان قومی و گروهی خویش مورد طعن و لعن قرار می گیرند. بسیاری چیزهای که تا دیروز اسباب ملامتی و سرافگندگی و شرمساری را فراهم می کرد، امروز اسباب افتخار را فراهم می کند. این نشانۀ بربادی و ویرانی معنوی و اخلاقی یک ملت است.
بویژه زمین سیاست در افغانستان عرصۀ تاخت و تاز های غیر اخلاقی شده است. نیرنک، دروغ، فریبکاری، زراندوزی، بیرحمی و… در این زمینه فرمان می راند. جلوه های عملکرد و جدانهای پاک و بی آلایش، که درد مردم و میهن دارند، کمرنگ است. انحطاط اخلاق بیداد می کند. ازاینرو اخلاقی کردن سیاست یک امر مهم و حیاتی است. زیرا از سیاست عاری از اخلاق و فرهنگ جز فساد و تباهی در عرصۀ اجتماع نمی روید. مرحوم ملک الشعرا بهار می فرماید:
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند
هر قوم که گشت فاقد اخلاق مردنی است
نورمهای اخلاقی یکشبه نرفته اند، که به سادگی بر گردند. اما احیای این نورمها امر حیاتی است و باید از نقطۀ آغاز کرد. از لحاظ سیاسی رهبرانی که خود الگوی از مکارم اخلاق باشند، بویژه در صورت دستبابی به قدرت، در تغیر این وضع بسیار موثر اند. بیشتر این زشتکاری ها را، پیروان از رهبران شان یاد گرفته اند. اکنون باید نسل نوی از رهبران الگوی سالمی از اخلاق را ارائه کنند. ” الناس و علی دین مکولهم”.
شخصیت سیاسی دکتر عبداله در محیطی شکل گرفته که به حضور اخلاق در عرصه سیاست معتقد بوده اند. خود او به عنوان یک انسان دارای اخلاق حمیده معرف است. صورت و سیرت او در تناسب و اعتدال اند؛ و این تناسب و اعتدال و نظم و هماهنگی است که زیبایی و جذابیت ایجاد می کند؛ او می تواند از این ویژگیهای شخصیتی خویش، در راستای پیوند و اعتدال اخلاق و سیاست نیز استفاده کند. اگر تغیر شامل حال اخلاق و رفتار و کردار ما نگردد، امید به وجود نمی آید. مردم حرف زیاد شنیده اند، تنها اخلاق و کردار ما است، که آنان را امیدوار تواند کرد. ظرفیت ها و قابلیت های شخصی دکتر عبداله ، حاکی از آنست که وی می تواند آغازگر این کار باشد. الگوی اخلاق و فرهنگ نوینی در عرصۀ سیاست باشد. بر همین مبناست که می خواهد، با تغیر امید ایجاد کند.
در پایان بیتی از حضرت ابوالمعانی بیدل را، خدمت همۀ آنانی که جورِ ایام و مکارگی، نامردی و بیوفایی اشخاص کام شان را تلخ کرده است، تقدیم می کنم. تا باشد با ” تغیر و امید ” بوی امیدی به مشام شان برسد:
در این ستمکده نومید خفتۀ بیدل
به آرزوی دلت میدهم قسم برخی