شباهت ها و تفاوت های کرزی و عبدالله
هشت سال پیش زمانی که هیئت ها و نمایندگان افغان در کنفرانس بن، آشفته و دستپاچه، در مورد آینده افغانستان پس از طالبان تصمیم می گرفتند، کمتر کسی گمان می برد که فردی گمنام بر کرسی خالی ملا عمر تکیه بزند. می گویند در بحبوحه افسقالی های کنفرانس بن، یکی از افرادی که تاب و تلاش های فراوانی برای کرسی نشینی حامد کرزی می نمود و برای زعامت و ریاست او از جان و دل، مایه می گذاشت، داکتر عبدالله عبدالله بود.
داکتر عبدالله، از همان ابتدا رابطه نزدیکی با کرزی گرفت؛ کرزی فردی بودکه هیچ تجربه ای در دولت داری و مدیریت کلان نداشت. شاید بارزترین وجهه کرزی در آن زمان، آن بود که وی یک پشتون قندهاری بود، به خانواده جهاد تعلق داشت، چند سالی در آمریکا کار و کاسبی داشت و ایما و اشاره های آمریکا را خوب می فهمید.
عبدالله بلافاصله در کابینه کرزی، هدایت سکان روابط خارجی را به دست گرفت. او به عنوان وزیر خارجه دولت آواره مجاهدین، خصوصاً در دوران مقاومت تجربیات خوبی کسب کرده بود. زبان انگلیسی را خوب می فهمید و بر خلاف کرزی، حرف زدن و دلیل گفتن را خوب، یاد داشت.
چند سالی وزارت خارجه را به خوبی اداره کرد، اسپنتای حزب سبزها که با پشتوانه جرمنی از راه رسید جای عبدالله در حلقه کرزی تنگ شد.
آقای عبدالله با وجود آنکه مسئولیت وزارت خارجه در دستان اسپنتا قرار گرفت، با آن هم چشمداشت فراوان داشت تا مجدداً بر چوکی خود در قصر استور تکیه بزند؛ گذشت زمان هم وی را مأیوس نساخت و همچنان امیدوار به بازگشت در صحنه دیپلماسی کشور بود. با آنکه آقای عبدالله از کابینه، بیرون ماند اما روابط وی با کرزی حالت طبیعی و نرمال خویش را حفظ کرد، حداقل مانند بسیاری دیگر از چهره هایی که از مقام شان برکنار می شدند به داد و فریاد و مظلوم نمایی و… روی نیاورد. وی فقط ناکامی ها و ناتوانی های متواتر کرزی را تماشا می کرد و عصبانیت جامعه جهانی خصوصاً امریکا از او را در ذهن خود، تحلیل می نمود. عبدالله در جریان تک و پاتک های کرزی و امریکا، جسته و گریخته، مسافرتهای خود را آغاز نمود، دیدارهایی با برخی شخصیت های داخلی نیز انجام داد و سر انجام تصمیم گرفت تا در مقابل حامد کرزی در انتخابات ریاست جمهوری بایستد. با آنکه در میان یاران وی، سلیقه ها و برنامه های متفاوتی وجود داشت اما سرانجام پس از افت و خیز های فراوان به عنوان کاندیدای مورد حمایت استاد برهان الدین ربانی و قسمتی از جبهه ملی، برگزیده شد.
به نظر می رسد که در بین دهها نامزد انتخابات، رقابت اصلی بین دوستان دیروز است؛ حامد کرزی و داکتر عبدالله!
ابتدا اشتراکات و افتراقات این دو نامزد بزرگوار را بررسی می نماییم:
هردو نامزد، از خانواده جهاد هستند؛ در سوابق جهادی آنان، یکی عضویت جبهه نجات اسلامی به رهبری صبغتالله مجددی را داشته و دیگری عضویت جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی را.
هردو کاندیدا پشتونتبار و هردو از قندهار می باشند. یکی مربوط به طایفه پوپلزی و دیگری توخی؛ هردو در کنفرانس بن همکار و شریک بوده اند، هردو تا مدتی در یک کابینه حضور داشته اند، یکی رئیس بوده و دیگری وزیر! هردو نفر در سالهای نخستین با تشویش و تلاش فراوان، طرفدار نظام ریاستی بودند؛ هیچکدام شان دارای حزب سیاسی نیستند، هردو نفر سعی می کنند تا ارتباطات و پیوندهای خود با امریکا و غرب (جامعه جهانی) را برجسته جلوه دهند. یکی تحصیلات عالی در رشته علوم سیاسی دارد و دیگری در رشته طب و پزشکی. هر دو نامزد تا حدودی میانه رو هستند، به نظر می رسد که هردو، حامیان خارجی مشترکی هم داشته باشند.
حامد کرزی تا قبل از ریاست خود،گذشته ی آنچنان مطرحی نداشته و نسبت به داکتر عبدالله که در متن جهاد و مقاومت قرار داشت و به عنوان وزیر خارجه دولت مجاهدین به هر طرف می دوید، چندان صاحب نفوذ نبوده و حتی در بین خانواده و فامیل خود نیز، آنچنان مقبولیتی نداشته است.
داکتر عبدالله نیز پس از سقوط طالبان، کار سیاسی، حزبی و تشکیلاتی نکرده، یعنی در بین مردم نبوده است؛ او از این لحاظ شاید اکنون تأسف بخورد؛ اما با آن هم نسبت به بسیاری دیگر از رهبران جهادی و سیاسی، او شناخته شده تر و مقبولتر است. البته مسأله انزوای او می تواند به عنوان امتیازی هم برای او محسوب گردد، عبدالله، یک چهره بد نام نیست، نام وی حتی درلیست ناقضین حقوق بشر خارجی ها هم دیده نمی شود؛ در افکار عمومی، از حامد کرزی در برخی مناطق و بین برخی مردم، احساس بدی دیده می شود اما نسبت به عبدالله نفرتی دیده نمی شود، همسایگان افغانستان، کشورهای منطقه و حتی بلوک غرب هم از عبدالله و تا حدودی از کرزی هراسی ندارند.
برخلاف حامد کرزی که فن سخن گفتن و وزین حرف زدن را نمی داند، او خوبتر و منطقی تر میتواند دیدگاههای خود را بیان نماید.
داکتر عبدالله ضعف هایی هم دارد: همانطور که ذکر شد، وی خارج از قالب دولت، بین مردم کار نکرده و در انظار عمومی ظاهر نشده است، در برخی مناطق آدم شناخته شده ای نیست، حزب سیاسی ندارد، تیم قدرتمندی در اطرافش دیده نمی شود، در انتخاب معاونین، سخت ضعیف و بی تدبیر عمل کرده، هر دو معاون وی نه تنها وزنهای ندارند که اصلاً توان جذب آرا را ندارند؛ یکی منسوب به خاندان شاهی است که حتی نزدیکان خود را نتوانست در کنارش نگه دارد و دیگری را که هیچ کسی نمی شناسد!
با وجود آنکه داکتر عبدالله در متن قدرت قرار داشته و به نحوی در ناکامی های کرزی شریک است اما وی می گوید که در حکومت کرزی در رأس امور کشور قرار نداشته و اکنون، یک چهره نو و با برنامه های تازه است!
اما مشکلات حامد کرزی در مقایسه با عبدالله، بسیار فراتر است. از وی به عنوان چهره ای قومگرا نام می برند، از طرفی هم در اداره خویش از رهبران قومی استفاده ابزاری می برد، ضعف مدیریت او زبانزد خاص و عام شده است، فساد در ادارات تحت امر او به اوج خود رسید، نا امنی ها در سایه حکومت وی افغانستان را به لبه پرتگاه کشانده و مواد مخدر در ظل حاکمیت ایشان به بالاترین سطح خود رسیده است. مخالفین وی حتی او را متهم می کنند که استقلال کشور را زیر سئوال برده است و…
آقای کرزی با تمام این سستی ها و ناکارآمدیها، نقاط قوتی هم دارد:
او هشت سال اخیر بر سر اقتدار بوده است، بسیار با حوصله است؛ از انتقادات خشمگین نمی شود، ارتباطات داخلی و خارجی گسترده ای دارد، به بازی گرفتن حلقات خارجی را آزموده است، فریب دادن و همراه کردن افراد و چهره ها با خود را خوب بلد است، فردی بسیار زیرک و سیاست باز است و می داند چگونه رقبایش را مهار کند. تیم قدرتمندی را دراطراف خود، ساخته است، دو معاون نامدار تاجیک و هزاره دارد، در مقایسه با دیگران، چهره های بیشتر و شاخص تری دور او جمع آمده اند، نبض کار فعلاً از هر لحاظ به دست اوست.
اما مشخص تر، حامیان دو نامزد چه کسانی هستند؟
دراطراف داکتر عبدالله و در حمایت از وی، استاد ربانی، احمدولی مسعود، استاد عطامحمد نور، بازماندگان مرحوم کاظمی و… دیده می شوند. اگر از جبهه ملی نامی باقی مانده باشد آن هم در کنار اوست.
اما کرزی همچون انتخابات گذشته، چهره های شاخص زیادتری را در حمایت از خود دارد: مارشال فهیم، کریم خلیلی، محمد محقق، جنرال دوستم، گل آغاشیرزی، اسماعیل خان، مصطفی ظاهر، استاد اکبری، پیرگیلانی، صبغت الله مجددی، انوارالحق احدی، استاد سیاف، سید حسین انوری، هر دو شاخه حزب اسلامی و بسیاری دیگر از چهره ها در کنار کرزی ایستاده و خورجین او را سنگین تر نموده اند. به نظر می رسد که طالبان هم با تمامی مبانی فکری و خط مشی سیاسی که دارند، حامد کرزی را ترجیح می دهند، چون وی را دارای ضعف شدید مدیریتی می دانند؛ فردی که مرتباً به آنان التماس می کند و مدیری که در قلمرو دولت او می توان هر کاری را انجام داد!
در این میان، عده ای تا هنوز هم بر سر دوراهی مانده اند: شورای متحد ملی، یونس قانونی، نورالحق علومی، نعیم فراهی و … ! به این لیست نام احمدضیا مسعود را هم باید افزود که البته برای حمایت کردن از داکتر عبدالله، سخت زیر فشار است.
از لحاظ تبلیغاتی هم تا به حال، حامد کرزی بیشتر از تمامی رقبا ابتکار عمل را به دست گرفته است. او برای تقویت هر چه بیشتر پایگاه خود، افراد زیادی را مأمور جلب و جذب افراد با نفوذ، در تمامی ولایات نموده است؛ پول و امکانات هنگفتی در اختیار دارد. بر علاوه، وعده مواقف دولتی به افراد نیز، آنان را بیشتر به طمع حمایت از وی می اندازد. در این میان او به ترکیب و تناسب قومی و مذهبی نیز، بسیار اهمیت می دهد. آراء مردم تشیع با جمعیت قابل ملاحظه خود، چون در انتخابات آینده کاندیدای مستقلی ندارند، بسیار مهم و تعیین کننده خواهد بود؛ توجه کرزی در گذشته به آزادی های قانونی و مذهبی شیعیان، او را در بین این مردم قابل ستایش ساخته است. اما عدم توجه او به سازندگی در مناطق مرکزی، عدم دفاع از حقوق مردم هزاره در برابر هجوم کوچی ها، قایل شدن تبعیضات اقتصادی به ضرر مردم هزاره، استفاده ابزاری از رهبران مردم هزاره، تطمیع آنان و تبدیل نمودن این رهبران به مهره هایی سرگردان و طمعکار، مسایل جدی هستند که هزاره ها را برای اعتماد مجدد به کرزی دچار تردید بسیار می کنند. با این تفسیر، حامد کرزی شاید بیش از سایرین با جذب رهبران هزاره خواسته است تا شکست احتمالی خود در مناطق شمالی را با جذب آراء شیعیان جبران نماید. اما اینکه آیا رهبران سوخته، الزاما آراء مردم شیعه را بتوانند به سمت کرزی سوق دهند جای تردیدهای بسیار فراوان دارد.
واما شیعیان در مورد داکتر عبدالله، برنامه های او و نحوه تعامل وی با جامعه تشیع و میزان توجه او به خواستهای شان چندان شناختی ندارند؛ او با آراء مردم تشیع چه خواهد کرد؟ برخی از رهبران شیعی به عبدالله خرده می گیرند که در دوران وزارتش، چندان اعتنایی به جذب چهره های نخبه شیعی نداشته است. اطراف او از چهره های برجسته شیعی، و نخبگان مردم هزاره خالی است. برخلاف مرحوم کاظمی بازماندگان او، مهره های بی نفوذ و گمنام هستند و اتکای داکتر به آنان، یک نوع خود فریبی است.
از این مبحث که بگذریم، برعکس حامدکرزی که چهره ها را می بیند، دفاتر کمپاین داکتر عبدالله مملو از جمعیت است؛ مردمی که از مناطق مختلف به دیدن او می آیند و سئوالات فراوانی دارند.
تبلیغاتچیان و گردانندگان کمپاین کرزی افراد قدرتمندی هستند اما در دفاتر کمپاین عبدالله ترکیبی بسیار ضعیف و غیر مسلکی دیده می شود. تقسیماتی که در حیطه مسئولیت ها و تقسیم کار در کمپاین عبدالله انجام شده، برای او نتایج مطلوبی نخواهدداشت.
اما امتیاز عمده ای که داکتر عبدالله در مقایسه با کرزی دارد آن است که وی از وضعیت روانی مناسب تری بهره مند است، راحت سخن می گوید، خویشتن دار است، خود را زیاد به آب و آتش نمی زند، اما آقای کرزی به نظر می آید که از سلامت عصبی ایده آلی برخوردار نیست. تیک های عصبی و پرش های چشمی وی به آسانی، فشارهای عصبی ایشان را نمایان می سازد؛ این مسأله مهمی است که یک رئیس جمهور را زیر سئوال می برد. این مورد از نظر مردم عوام شاید اهمیتی نداشته باشد اما در سطح نخبگان جامعه و مقامات بین المللی قابل اغماض نمیباشد. رفتار و گفتار او در مقابل دوربین ها، بعضاً بسیار سبک و نامطلوب است. از طرفی هم، گفته میشود که کرزی در آخرین حرکت های سیاسی خود، مقامات امریکایی را با زیرکی فریب داده و اکنون از انتقامگیری سیاسی آنان، میهراسد.
در انتخابات پیش رو مقایسه برنامه های این دو نفر بیشترین اهمیت را دارد. هر چند که برنامه های داکتر عبدالله- هنوز به درستی مشخص نشده است اما تأکید وی بر احیای نظام صدارتی به همراه انتخابی شدن والی ها و … مسایلی هستند که قابل تحلیل مفصل می باشند؛ آقای کرزی هنوز هم برنامه ای ندارد و یا آنرا معرفی نکرده است.
برنامه های هر دو کاندیدا را در فرصتی مناسب تر باید به تفصیل نقد زد. و نیز این سوال اساسی را که اگر باز هم حامد کرزی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود چه خواهد شد و یا داکتر عبدالله اگر انتخاب گردد احتمالاً چه پیش خواهد آمد را به آینده موکول خواهیم نمود.