شعر

حرمت انسان

 

جهـان بـه پنجۀ دژخیم جور و بیداد است

به هرطرف نگری جیغ ودادوفریاد است

فـشار فـقـر و فـلاکت ز بس شـده افـزون

گـرسـنه مـادر و بابای پیر و اولاد است

یکی بـه قـصر طلایین خویـش می نـازد

یکی به روی سرک بی پناه و امداد است

ستمگران نکنند گـوش بر فـغـان غـریب

جواب حق طلبی دشنه هـای پـولاد است

نفـس کـشـیـدن انـســان هـم شـده دشـوار

هوا بـه زیـر ستم چکمه های جلاد است

بـه زیــر زانـوی بـیـداد تـا بکـی مـردن

حیات درخور حق و عدالت و داد است

گـذشـت دورۀ تـاریک بـردگی، مظـلـوم

زمان کسب حقوق و فـروز ارشاد است

نـژادپـرسـتی بـتـر از کوویـد می بـاشـد

چراکه جامعه بیمار و زار وناشاد است

نـژاد زرد و سـپـیـد و سـیـاه بـرابـر بـاد

که اتّحـاد هـمـه، مرگ ظـلـم شـدّاد است

بـه سـرزمیـنی که تبعیض می کـند بیداد

نه امنـیت نه حـرمـت نه کـس آزاد است

دموکراسی به مردم چـه می کنید عنوان

که آن حکایـت دام و فـریـب صیاد است

به هـرکجا که ضحاک مار دوشی هست

قـیـام کاوه و مشـتان سـخـت حـداد است

به زور ارتش و خشم سلاح چه می نازی

هـنوز وحشت فاشـیزم هیتلری یاد است

سـیـاسـتی که بـه مـردم ســتـم روا دارد

اگـر چـو کـوه بُـوَد مثل کاه بـرباد است

خـدا و دیـن و پیامبـر شـده چـماق سـتم

ازان دمی که به چنگال سود شیاد است

بـرای مــردم محـــروم عــدل و آزادی

هـزار مـرتبه بهـتر ز جشن میلاد است

بـرابـری و عــدالـت حــرمـت انـســان

که این شرافت وفرهنگ مرد راد است

گران خـواب تغـافـل تـو را کند تخـدیر

بخیز! حالـت بیداری اصل ایجـاد است

چراغ دانش و عـقل و هنر بکن روشن

که روشنی و رهـایی مهـر بامداد است

۴/۶/۲۰۲۰

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا