شعر

دستان خون آلود

 

جنگ وصلح طالبان ازخون مردم رنگ شد

این حنای دسـت قـدرت‏هـا پر از نیرنگ شد

نعـش خون آلودۀ انسان به خاک افتاده است

یا به دست طالب و داعش به دار آونگ شد

آب می ریـزنـد بر دســتان خون آلـود جهل

کلۀ آزادی و عـقـل و خــرد بـس مـنگ شد

در جهان خرخری میدان به خرهـا داده اند

اسـب سُرخُن زیـر پـالان سـیاست لنگ شد

بـردبـاری و فضیلـت از دل وحـشـت مجو

دورۀ آدمکــش و افــراطـی و الــدنـگ شد

طالبان دانـشگه و مکتـب بــسوزانـند، وای

قـاتــل مــردم خـدایـا، قـاتــل فــرهـنگ شد

اعتدال و رحـم و شفقت دردل افراط نیست

قلب سخت طالب و داعـش بسان سنگ شد

سـاز و آواز و طرب درگور خاموشی فتاد

تاکه طالب دشمن شعر ورباب و چنگ شد

زن ستیزان سنگ می ریزند بر فرق زنان

وعـدۀ حـق زنان در ذهـن طالـب دنگ شد

وحـشت داعـش و استـبداد طالـب را مجـو

آتش و خون و تعصب زیـربنای جنگ شد

تا غـلامی و کنـیزی را کنـد داعـش حـلال

آن تـمــدن ســوزی پـاریـنــه نـوآهـنگ شد

جنگ قـدرتها به افراط و خشونت مایه داد

طالـب و داعـش سـلاح مهلک افـرنگ شد

روس و امریکا و پاکـستان طالب پروراند

روح انـسـان خـسـته و آزرده و دلتنگ شد

۲۰/۱۱/۲۰۱۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا