خبر و دیدگاه
به مناسبت رخداد ششم جدی

برخوردمتفاوت دو رهبر در پروندهٔ همگون
روایتی واقعی از تاریخ معاصر افغانستان
حفیظالله امین، رئیسجمهور دیکتاتور افغانستان، در تاریخ ۱۵ میزان ۱۳۵۸ استاد محبوب و رهبر خود، نورمحمد ترهکی را که پیش از آن او را «تئوریسین شرق»، «رهبر کبیر انقلاب ثور» و «استاد بزرگ» خطاب میکرد،به طرز فجیع و نهایت نامردانهای به قتل رساند.
پس از قتل ترهکی،امین نه برای وی مراسم تدفین شایسته برگزار کرد و نه حتی فاتحهخوانی رسمی انجام داد. پیکر او را در تاریکی شب،در محلی نامعلوم و با حضور چند سرباز،به شکل دزدانه وبه گونه ای نهایت تحقیر آمیزی زیر خاک کردند.
ترهکی پس از برکناری، در گارد ریاست جمهوری در اتاقی تاریک و نمناک زندانی شد و حتی از نوشیدن آب نیز محروم گردید. بهدنبال آن، امین تمامی اعضای خانوادهٔ ترهکی را بازداشت و به مخوفترین زندان افغانستان ،پلچرخی،یکی از میراثهای برجایمانده از دوران محمدداوودخان ،انتقال داد.
خانوادهٔ ترهکی هنگامیکه توسط رادیو و تلویزیون دولتی در زندان پلچرخی از قتل نورمحمد ترهکی آگاه شدند، ناله و فغان جانسوزی در فضای زندان طنینانداز شد.اینکه برادر زاده نور محمد تره کی بنام یار تره کی این زخم ها را فراموش نموده و در نوشته هایش از تره کی یک رهبر والا مرتبه،دانشمند کلان و پروفسور برجسته واز حفیظ الله امین جلاد، یک قهرمان خیالی و فرشته ای زمانه می سازد،انگیزه اش معلوم نیست اما حقیقت این است که رفتار امین در برابر خانواده تره کی وهمسر بیچارهٔ او با هیچ معیار انسانی ،اجتماعی وپشنوالی برابر نیست!!
پس از ششم جدی ۱۳۵۸، مانند هزاران زندانی دیگر، خانوادهٔ ترهکی به اساس فرمان مرحوم ببرک کارمل از زندان رها شدند.
اما ببرک کارمل با خانوادهٔ حفیظالله امین چه کرد؟
براساس شواهد تاریخی، نخستین اقدام ببرک کارمل پس از سقوط رژیم خونآشام حفیظالله امین، ایجاد امنیت و مصونیت کامل برای خانوادهٔ رقیب و دشمن خونین اش بود.
به دستور کارمل،تمامی اعضای خانوادهٔ امین ،همسر، پسر و دختران جوان او ،به مجللترین و امنترین منطقهٔ کابل، یعنی وزیر اکبرخان انتقال یافتند. برای جلوگیری از هرگونه حملهٔ انتقامجویانه، یک پوستهٔ امنیتی در برابر دروازهٔ محل اقامت آنان مستقر شد و تمامی نیازهای آنان تأمین گردید.
در طول اقامت خانوادهٔ امین، برای آنان معاش مستمری تعیین شد تا بدون نگرانی از تهدید و فقر زندگی کنند.
کارمل در سخنرانیهایش دربارهٔ این برخورد انسانی تأکید داشت:
«خانوادهها گناهکار نیستند؛ ما با نظام سیاسی قبلی طرف بودیم، نه با زن و طفل.»
و نیز میگفت: «جرم فردی است، نه خانوادگی.»
با،داوری منصفانه میان شیوهٔ دو گونه رفتار متفاوت دو رییسجمهور؛به همان میزان،رفتار دو جناح «خلق» و «پرچم» در برخورد با جامعه ومردم نیز،آشکار میگردد.
هرچند نورمحمد ترهکی و حفیظالله امین هر دو از یک حزب و یک جناح بودند که در حق خودی چنین رفتاری انجام دادند، اما ببرک کارمل در جناح مخالف آنان قرار داشت.
با اینهمه، رفتار انسانی، عادلانه و جوانمردانهٔ کارمل در برابر خانوادهٔ دشمنان سیاسیاش تصویری کاملاً متفاوت از خصلتهای رهبری و اخلاق سیاسی او ارائه میدهد.این تفاوت ها بگونه آشکار در میان صفوف دو جناح حزبی نیز پدیدار بود.
مثل آفتاب روشن است که پرچمی ها در کودتای هفت ثور که به فرمان شخصی امین براه افتید کدام نقشی نداشتند.در جریان کودتا دهها افسر پرچمی کشته شدند و سپس نزدیک به ۲۵۰۰ عضو جناح پرچم توسط دستگاه امنیتی حفیظالله امین به خون غلتانده شدند.اینکه جنرال رفیع از جناح پرچم چگونه خودسرانه در روند کودتا حضور یافت،هنوز روشن نیست؛ اما حقیقت این است که نمیتوان بار جنایات خلقیها و رهبرانشان را بر دوش پرچمیها انداخت.در خم و پیچ سیاسی،حاکمیت بهگونهٔ تحمیلی واجبار بر دوش پرچمیها بار شد،البته وقتی که افغانستان بطور مکمل در کام آتش فرو رفته بود.
آنگاه که سخن از جنایت خلقی ها در میان می آید باید گفت که صد ها تن از انسان های شریف ومیهندوست در میان این سازمان خلق جود داشت که حتی خود، قربانی جنایت وکشتار باند حفیظ الله امین شدند. حساب این خلقی ها بکلی جدا است.
پیام برای نسل امروز
این رفتار میتواند الگویی مثبت برای مردم، بهویژه نسل جوان افغانستان باشد تا بیاموزند مرز مخالفت سیاسی را از خانواده و زندگی شخصی افراد جدا سازند. اختلاف سیاسی نباید تبدیل به دشمنی با خانوادهها، کودکان و بستگان افراد شود.
اخلاق سیاسی سالم، جوهرهٔ یک جامعهٔ متمدن است.




