گزارش سیمینار دهه قانون اساسی و دموکراسی

تهیهکننده: عبیره کریمی
دانشجوی صنف سوم، دانشکده ژورنالیزم
دانشگاه بینالمللی رایان
تاریخ برگزاری: دوشنبه،۲۲ ماه دسامبر ۲۰۲۵
درود بر خوانندگان گرامی. سمینار علمی دانشکده ژورنالیزم تحت عنوان « مطبوعات آزاد در دهه قانون اساسی و دموکراسی » برگزار شد. هدف این برنامه، بررسی تجربه تاریخی آزادی بیان، آزادی مطبوعات، نقش رسانهها در ترویج دموکراسی و اهمیت گفتوگو و همزیستی مسالمتآمیز بود.
برنامه با تلاوت قرآن مجید و پخش سرود ملی آغاز شد و سپس سخنرانان به بیان دیدگاهها و تجربیات خود پرداختند.
سخنرانی بانو استاد فرخنده لنگر ابراهیمی:
آزادی بیان، پیش از آنکه یک امتیاز سیاسی باشد، حق طبیعی و انسانی هر فرد است. این آزادی به انسان اجازه میدهد اندیشه کند، نقد کند، پرسش بپرسد و دیدگاه خود را بدون ترس از سرکوب بیان نماید. در جوامعی که آزادی بیان محدود میشود، حقیقت قربانی میگردد و سکوت جای گفتوگو را میگیرد.
در دههٔ قانون اساسی و دموکراسی، آزادی بیان نهتنها بهعنوان یک اصل اخلاقی، بلکه بهعنوان یک حق قانونی در متن قانون اساسی به رسمیت شناخته میشد. قانون اساسی با تضمین این حق، میان دولت و شهروندان یک قرارداد اجتماعی ایجادکرد که بر بنیاد آن، قدرت سیاسی پاسخگو میشد و شهروندان از حق نظارت برخوردار گریدند.
در این میان، مطبوعات آزاد نقش حیاتی و غیرقابل انکار داشتند. رسانهها پل ارتباطی میان مردم و حاکمیت بودند. مطبوعات آزاد توانستند صدای بیصداها باشند، فساد را افشا کنند، عملکرد حکومت را نقد نمایند و آگاهی عمومی را ارتقا دهند. بدون رسانههای آزاد، دموکراسی به یک مفهوم تشریفاتی و بیمحتوا تبدیل میشد.
حالا سوال اینجاست که قانون اساسی چی ربطی با آزادی بیان دارد؟
دههٔ قانون اساسی زمانی معنا پیدا میکرد که خبرنگار بدون ترس بنویسد، استاد بدون واهمه تدریس کند و شهروند بتواند نظر مخالف خود را آزادانه بیان نماید. هرگونه فشار، سانسور یا تهدید علیه رسانهها، در حقیقت ضربهزدن به روح دموکراسی است.
البته باید تأکید کرد که آزادی بیان به معنای بیمسئولیتی نیست. آزادی بیان همواره با مسئولیت اجتماعی، اخلاق حرفهای و احترام به قانون همراه است. مطبوعات آزاد باید حقیقتمحور باشند، از نشر نفرت و اطلاعات نادرست پرهیز کنند و منافع عمومی را در نظر بگیرند.
در جمعبندی میتوان گفت که:
آزادی بیان و مطبوعات آزاد، ستون فقرات دموکراسی اند. هر جامعهای که خواهان توسعه، عدالت و ثبات پایدار است، ناگزیر باید از این ارزشها پاسداری کند. تجربهٔ دهههای قانون اساسی نشان داده است که بدون آزادی بیان، قانون اساسی به متن بیجان و دموکراسی به شعار تبدیل میشود.
امیدوارم با تقویت فرهنگ گفتوگو، حمایت از رسانههای آزاد و آموزش نسل جوان، بتوانیم آیندهای آگاهانهتر و عادلانهتر بسازیم.
بعداً بانو گلالی حسنی در مورد آزادی بیان و مطبوعات در دهه قانون اساسی و دموکراسی سخنان خود را ارایه کردند.
سلام و احترام خدمت استادان و دوستان گرامی
امروز میخواهم در مورد آزادی بیان و مطبوعات آزاد در دهه قانون اساسی و دموکراسی صحبت کنم.
دهه قانون اساسی، بهویژه بعد از تصویب قانون اساسی ، یکی از مهمترین دورهها در تاریخ معاصر افغانستان بود. در این دوره، برای نخستین بار آزادی بیان بهصورت رسمی در قانون تضمین و گفته شد که آزادی بیان از تعرض مصون است و هر شهروند حق دارد افکار خود را از طریق گفتار، نوشتار و رسانهها بیان کند.
یکی از دستاوردهای مهم این دوره، نقش نظارتی رسانهها بود. رسانهها عملکرد دولت، فساد اداری، وضعیت حقوق زنان، آموزش و امنیت را بررسی و نقد میکردند. این موضوع باعث افزایش آگاهی عمومی و تقویت دموکراسی شد.
البته با وجود این پیشرفتها، چالشهایی هم وجود داشت؛ مانند کمبود خبرنگاران و فشارهای سیاسی. اما با این حال، دهه قانون اساسی را میتوان یکی از آزادترین دورهها برای رسانهها در افغانستان دانست.
در پایان میتوان گفت که آزادی بیان و مطبوعات آزاد، ستون اصلی دموکراسی است. تجربه این دهه نشان داد هر زمان که رسانهها آزاد باشند، آگاهی مردم بیشتر میشود و جامعه بهسوی پیشرفت حرکت میکند.
تشکر از توجه شما.
در این قسمت بانو شهین شهریار دیدگاه خود را در رابطه به مطبوعات و گسترش آزادی بیان در دههٔ قانون اساسی ارایه کردند.
سپس عبیره کریمی در مورد آزادی بیان و مطبوعات، ستون فقرات دموکراسی چنین سخنرانی کردند:
آزادی بیان و مطبوعات؛ ستون فقرات دموکراسی
به نام و یاد خدا
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار ما دکتر شکر الله کهگدای رئیس دانشکده ژورنالیزم و همه استادان گرامی , دانشجویان عزیزانو مهمان ارجمند ان شاالله خوب و صحت مندی باشید
دوستان گرامی،
آیا تا به حال به ستون فقرات انسان فکر کردهاید؟ ستون فقرات چیزی است که ما را راست نگه میدارد، به ما توان حرکت میدهد و همه پیامهای حیاتی را به تمام بدن میرساند. اگر ستون فقرات آسیب ببیند، نهتنها حرکت سخت میشود، بلکه زندگی هم فلج میگردد.
دموکراسی هم دقیقاً همینگونه است. انتخابات، قانون، نهادها و حکومتداری هر کدام بخشهایی از بدن دموکراسیاند؛ اما آزادی بیان و مطبوعات ستون فقرات آن هستند. بدون آن، دموکراسی فقط یک نام است، نه یک واقعیت زنده.
چرا آزادی بیان اینقدر مهم است؟
آزادی بیان یعنی مردم بتوانند حرف بزنند، نقد کنند، سؤال بپرسند و اعتراض کنند؛ بدون ترس.
حکومتی که نقد نشود، اشتباهاتش تکرار میشود. مثل ماشینی که ترمز ندارد؛ شاید مدتی حرکت کند، اما سقوطش حتمی است.
وقتی مردم نتوانند حرف بزنند، فساد پنهان میماند، بیعدالتی عادی میشود و حقیقت دفن میگردد. آزادی بیان به حکومت یادآوری میکند که تنها نیست و باید پاسخگو باشد.
نقش مطبوعات در این میان چیست؟
مطبوعات و رسانهها، صدای مردماند.
روزنامهنگار قرار نیست قاضی یا سیاستمدار باشد؛ وظیفهاش روشن کردن حقیقت است. رسانهها پل میان مردم و قدرتاند.
هر جا مطبوعات آزاد بودهاند، فساد کمتر پنهان مانده و اشتباهات زودتر اصلاح شده است. اما هر جا رسانهها خاموش شدهاند، مردم هم نادیده گرفته شدهاند. وقتی رسانه بسته شود، راه گفتوگو بسته میشود.
آزادی بیان در دنیای دیجیتال
امروز با موبایل و اینترنت، هر انسان میتواند یک رسانه باشد. این فرصت بزرگی است؛ اما خطر هم دارد.
گاهی شایعه سریعتر از حقیقت پخش میشود. گاهی احساسات جای فکر را میگیرد. اگر آگاه نباشیم، آزادی بیان بهجای روشنگری، به سردرگمی تبدیل میشود
دوستان گرامی،
دموکراسی یک هدیه آماده نیست؛ یک تمرین روزانه است.
هر بار که از یک خبرنگار حمایت میکنیم،
هر بار که حقیقت را بازنشر میکنیم،
هر بار که به نظر مخالف احترام میگذاریم،
ما ستون فقرات جامعهمان را قویتر میکنیم.
آزادی بیان ستون فقرات دموکراسی است
سپاس از توجهتان
در این قسمت، بانو بصیره عظیمیار به بررسی نشریات فعال در دوره دموکراسی (1343_1352) و نقش آن در تحولات فکری و سیاسی افغانستان سخنرانی شان چنین ارایه کردند:
در دهه دموکراسی یعنی پس از تصویب قانون اساسی 1343 زمینهی حقوقی برای تاسیس مطبوعات آزاد فراهم شد. که بر اساس قانون مطبوعات 1345 هر شخص میتوانست بدون نیاز به اجازه نامه دولتی نشریهای را ایجاد کند که نتیجه آن انتشار بیش از 30 نشریه غیر دولتی در کابل بود.
این نشریات صدای گروهها و تفکرات مختلف بودند.
بطور نمونه جراید چون خلق, شعله جاوید، مساوات بیشتر رویکرد چپ یا مردمی داشتند و از دردهای جامعه میگفتند. در مقابل نشریاتی چون نیلاب، آینه، اصلاح، اتفاق اسلام اینها وابسته به حکومت بودند و با گرایش های محافظه کارانه نشر میشدند. همچنین نشریاتی چون عصرجدید فرهنگ نو، صدای مردم، آینده نو، عدالت هم در آن دوره مطرح بودند.
رشد این مطبوعات باعث شد جوانان و روشنفکران بیشتر با مفاهیم سیاسی، حقوق شهروندی، و مسایل اجتماعی آشنا شوند. و همچنین بسیاری از این نشریات توانستند برای نخستین بار گفتمان های چون دموکراسی، عدالت اجتماعی، آزادی بیان، و حقوق زنان را در سطح عمومی جامعه بیاورند.
با وجود این، دوره دموکراسی کاملاً آزاد نبود برخی نشریات توسط خود دولت یا نهاد های نزدیک به قدرت به عنوان ابزار تبلیغاتی تأسیس شده بودند و برخی هم با وجود قانون، با سانسور و تهدید مواجه میشدند.
این دوره یک تجربه مهم تاریخ رسانه در افغانستان بود، اما با کودتای 26 سرطان 1352 و پایان سلطنت ظاهر شاه این دوره درخشان نیز پایان یافت و فقط جراید دولتی باقی ماند.
بانو زرلشت یوسفزی در مورد آزادی بیان و مطبوعات آزاد در دهه قانون اساسی و دموکراسی چنین بیان کرد:
نظام دموکراسی افغانستان وارد مرحلهای تازه شد. تصویب قانون اساسی جدید، زمینه را برای رشد رسانهها و آزادی بیان فراهم کرد. در این دوره، رسانهها توانستند بدون سانسور شدید، واقعیتهای جامعه را بازتاب دهند.
مطبوعات آزاد در این دهه نقش مهمی در آموزش سیاسی مردم داشتند. بسیاری از شهروندان از طریق رسانهها با مفاهیمی مانند انتخابات، حقوق شهروندی، قانون، دموکراسی و مسئولیت دولت آشنا شدند. این آگاهی، مشارکت مردم را در روندهای سیاسی افزایش داد.
از سوی دیگر، رسانهها پل ارتباطی میان مردم و دولت بودند. شکایتها، خواستهها و مشکلات مردم از طریق مطبوعات مطرح میشد و دولت مجبور بود پاسخگو باشد. این پاسخگویی یکی از اصول اساسی دموکراسی است.
همچنین مطبوعات آزاد توانستند فرهنگ گفتگو، نقد و تحمل نظر مخالف را در جامعه تقویت کنند. برنامههای مناظره، بحثهای سیاسی و اجتماعی باعث شد مردم دیدگاههای مختلف را بشنوند و تحلیل کنند.
با این حال، خبرنگاران در این دهه با خطرهای جدی روبهرو بودند؛ از تهدیدهای امنیتی گرفته تا فشار گروههای سیاسی. اما با وجود این مشکلات، رسانهها به فعالیت خود ادامه دادند و نقش مهمی در حفظ ارزشهای دموکراسی ایفا کردند.
در نتیجه میتوان گفت که دهه قانون اساسی، دورهای مهم برای آزادی بیان و مطبوعات آزاد بود. این تجربه ثابت کرد که بدون رسانههای آزاد، دموکراسی معنا ندارد.
در این قسمت، بانو فخریه محمدی نقش رسانه ها در تقویت ازادی بیان در چارچوب قانون اساسی افغانستان چنین سخن گفت:
رسانهها در افغانستان، بهویژه پس از تصویب قانون اساسی نقش بسیار کلیدی و اثرگذاری در گسترش و نهادینهسازی آزادی بیان ایفا کردهاند. قانون اساسی افغانستان آزادی بیان و مطبوعات را به رسمیت شناخته و زمینهی حقوقی لازم را برای فعالیت آزاد رسانهها فراهم کرده است.
رسانهها نهتنها پل ارتباطی میان دولت و مردم بودهاند، بلکه ابزار مؤثری برای نظارت عمومی، شفافسازی عملکرد نهادها، بلند کردن صدای اقلیتها، حمایت از حقوق بشر و مبارزه با فساد محسوب میشوند. حضور رسانههای آزاد باعث شده که بسیاری از موضوعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در فضای عمومی مطرح شده و مورد بحث و بررسی قرار گیرند؛ امری که در تقویت جامعهی دموکراتیک نقش دارد.
با این حال، چالشهایی نیز وجود داشته است. فشارهای سیاسی، ناامنی، نبود مصونیت برای خبرنگاران، سانسور، تهدید و خشونت علیه فعالان رسانهای و محدودیتهای قانونی از جمله مشکلاتی هستند که رسانهها در مسیر ایفای نقش خود با آن مواجهاند. با وجود این موانع، رسانهها تلاش کردهاند تا به مسئولیت حرفهای و اجتماعی خود وفادار بمانند و از اصول آزادی بیان حمایت کنند.
دربخش پایانی دکتر شکرالله کهگدای گرامی رئیس دانشکده ژورنالیزم سخنان ارزشمند خود را چنین بیان کردند:
مطبوعات آزاد در دهه قانون اساسی و دموکراسی
دهه قانون اساسی و دموکراسی که خوشبختانه با توشیح قانون اساسی نو در سال 1343 خورشیدی توسط اعلیحضرت محمدظاهرشاه نافذ شد, یک دوره طلایی برای مردم به شمار می رفت که بدبختانه با کودتای بدشگون 26 سرطان 1352 خورشیدی, دامن دموکراسی و مطبوعات آزاد, برچیده شد ویک فضای اختناق و استبداد توسط حکومت کودتایی در کشور براه افتاد.
تا جایی که بنده نه تنها ناظر و شاهد مطبوعات آزاد در دهه قانون بودم بلکه خود در مطبوعات آزاد آن دوره به حیث ناشر کاروان جوانان, مظاهره نویس وخبرنگار پارلمانی روزنامه کاروان, دخیل و نقش ماندگاری ایفا کرده ام.
از حق نباید گذشت که خود پادشاه, حامی وپشتیبان دموکراسی و آزادی مطبوعات بود و به هیچ مرجع قضایی و حکومتی اجازه نمی داد تا به سرکوب یا ترور اهل مطبوعات آزاد بپردازد, آنگونه که در دوران حکومت حامدکرزی واشرف غنی و طالبان, ترور های زنجیره یی و هدفمند جریان داشت وجان بهترین های رسانه های را چون فریدون امینی, یماسیاوش, فرشته کوهستانی, رفیع صدیقی, ملالی میوند, الیاس داعی, رحمت نیکزاد و دیگران را گرفت. پادشاه هرشامگاه منتظر رسیدن روزنامه کاروان می بود وگاهی که چاپ این روزنامه دیر می شد, چند و چون دیر رسیدن آن را پرسان میکرد.
مطبوعات آن دوره را می توان به دو دسته تقسیم کرد: مطبوعات حزبی و مطبوعات آزاد.
مطبوعات آزاد:
روزنامه کاروان
روزنامه کاروان به حیث یگانه روزنامه آزاد در دهه قانون اساسی و دموکراسی, نقش بارزی در تقویت دموکراسی, اطلاع رسانی درست و آزادی بیان در کشور بازی کرد. پروفیسور صباح الدین کشککی, نخستین آموزش دیدۀ روزنامه نگاری از ایالات متحده آمریکا بود که به کشور برگشته بود و وظایفی چون رئیس گزارشگاه باختر, رئیس روزنامه انیس و رئیس رادیو کابل را به دوش داشت, دست به ابتکار تاسیس روزنامه کاروان در کابل زد. سردبیری روزنامه کاروان را استاد عبدالحق واله صاحب زاده خسروی به دوش داشت. استاد کشککی, یک هیات جوانان روزنامه نگار را در روزنامه کاروان بکار گماشت که بنده هم از آن جمله بود. هیات روزنامه نگاران شامل بنده (شکراله کهگدای), ظفرخان فوژان, بصیر کبیر, کبیرعرفان, ضیا جان حیدری هروی (نازدانه کاروان), جواد راتب, نثارعلی فریاد, قسیم شنسب, نسرین جان اصغر, نسرین جان توخ, فهیمه جان وچندتای دیگر بودند که هرکدام مدت های کم وبیش را در روزنامه کاروان سپری کردند مگر بنده از آغاز تا توقیف روزنامه کاروان در 26 سرطان 1352 خورشیدی یعنی تا کودتای خاینانه داودخان, سه وظیفه مهم را در روزنامه کاروان, به دوش داشتم یعنی ناشر کاروان جوانان, مظاهره نویس کاروان و خبرنگار پارلمانی روزنامه کاروان که هر سه وظیفه را عاشقانه به پیش میبردم.
استاد کشککی باور کامل به آزادی مطبوعات وکارشیوه دموکراسی داشت و همیشه می کوشید تا مردم را از همه رویدادهای که درکشور رخ میدهد آگاه سازد و سلامتی و آزادی مطبوعات را به خوبی تمثیل میکرد که چند بار به بنده وظیفه داده بود تا با محمدهاشم میوندوال رئیس حرب دموکرات مترقی (مساوات), سلطان حسین ببرک کارمل رئیس حزب پرچم مصاحبه های داشته باشم ودر کنفرانس های مطبوعاتی محمدهاشم میوندوال که معمولا در دفتر نشریه مساوات در کارته پروان برگزار می شد شرکت و گزارش آنرا تهیه ودر روزنامه کاروان به چاپ برسانم . در سنبله سال 1348 خورشیدی هم به بنده وظیفه داد تا به شهرک مقر غزنه بروم واز نزدیک با آقای میوندوال که کاندید راهیابی به مجلس نمایندگان بود و نوراحمداعتمادی صدراعظم آن وقت نمی گذاشت آقای میوندوال کامیاب وبه مجلس راه یابد, اوضاع واحوال را از نزدیک دیده گزارشی تهیه نمایم وهمین که به شهرک غزنه رسیدم وبرایم ثابت شد که آقای اعتمادی صدراعظم مانع کامیابی آقای میوندوال به مجلس نمایندگان شده بود که گزارش آنرا نوشتم مگر محمدابراهیم قندهاری رئیس مطابع دولتی به استاد کشککی تلفون کرده پیام حکومت رابرایش بیان کرد که یا از نشر گزارش درباره کاندیدای آقای میوندوال صرف نظر نمایید و اگرنه, روزنامه کاروان مصادره خواهدشد. استاد کشککی خردمندانه ادامه نشرات روزنامه کاروان برگزید . استاد کشککی در حکومت محمدموسی شفیق به حیث وزیر اطلاعات وفرهنگ برگزیده شد مگر کودتاگران سرطانی, استاد کشککی را از همه وظایف رسمی به شمول تدریس در دانشگاه کابل, محروم ساختند. استاد کشککی در 5 سال حکومت سرطانی, یک دکان کالاهای دست دوزی وطنی در غرب سینمای پارک کابل رابراه انداخته بود و به دنبال کودتای خاینامه 7 ثور 1357 خورشیدی به مدت دوسال در پلچرخی زندانی و پس از آزادی رهسپار پاکستان شده شورای ثقافتی جهاد افغانستان را براه انداخت که سرانجام به آمریکا آمده درسال 2004 فرنگی جهان فانی را وداع گفت.
در روزنامه کاروان عزیزان دیگر ما مانند عبدالخالق غفاری, امان الدین کشککی, میرغلام دستگیر آغای سید مشهور به اغه جان, وحیدالله وحید وچند تای دیگر مدت های کم وبیش, در امور اداری کار میکردند. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که هردو دفتر روزنامه کاروان درشهرنو کابل یکی مقابل مهمانخانه (هوتل) اشرف ودیگری در ساختمان سید ظاهرشاه وکیل شکردره مقابل مسجد شاه بوبوجان بودکه درهمسایگی هموطنان یهودی ما قرار داشت که این یهودی ها, مردمان کارکن, آرام وبی درسربودند. فشرده اینکه در روز 26 سرطان سال 1352 خورشیدی که کودتای خاینانه داودخان به همدستی پرچمی ها براه افتاد, حسن شرق روسی الاصل بچه خوانده داود خان به مطابع دولتی رفته دستور داد که اگر هر مدیر نشرات آزاد بخواهند نشریه اش را چاپ نماید , بی درنگ دستگیر وزندانی شود.
پیام امروز
نشریه پیام امروز به ریاست غلام محمدخاطر و سردبیری عبدالروف تورکمنی به چاپ می رسید که یک نشریه آزاد وبا مطالب گوناگون اجتماعی بود مگر دیری نگذشت که که این دو شاید بی اتفاق شدند که نشریه پیام امروز از نشرات باز ماند و آقای خاطر نشریه دیگری رابه نام سبا و آقای تورکمنی نشریه دیگری را به نام پیام وجدان به نشر رسانیدند.
پیام وجدان
جریده پیام وجدان به سردبیری عبدالروف ترکمنی درکابل به نشر وچاپ می رسید که سیاست نشراتی آزاد را دنبال می کرد مگر آقای تورکمنی فرجام غم انگیزی داشت چونکه به دست دژخیمان حکومت کمونیستی گرفتار, شکنجه واعدام شد.
شوخک
جریده شوخک به سردبیری آقای الماسک به نشر می رسید که بیشتر حاوی مطالب طنز وشوخی و کارتون های انتقادی بود.
وحدت
نشریه وحدت از نخستین نشریه آزاد درسال 1345 خورشیدی به سردبیری مولانا خال محمد خسته با شعار وحدت همه مردم افغانستان به چاپ رسید که دفترش در حصه اخیر جاده میوند نزدیک چمن حضوری بود.
مردم
جریده مردم را سیدمقدس نگاه و غلام محی الدین تفویض براه انداختند که عنوان مردم به رنگ سبز چاپ می شد. این جریده با کارتون ها ونوشته های ضد کمونیستی تنها در6 شماره چاپ شد وبس. سید مقدس نگاه از جمله بازیگران برازنده تیاتر وسینما , نقاش زبردست وممثل بسیار توانا بود که به ویژه با زلیخا نگاه خانمش نقش های جالبی در نمایشنامه ها بازی میکردند. سید مقدس نگاه درسالهای حاکمیت کمونیست های خلقی پرچمی به ایالات متحده آمریکا پناهنده شدو در این کشور وفات یافت.
روزگار
نشریه روزگار به سردبیری محمد یوسف فرند از کارشناسان اقتصادی به چاپ می رسید که دفترش در سرای آرین پل باغ عمومی کابل بود. آقای فرند شخصیت دانشمند وآزاد اندیش بود که شماره های نخستین آن تنها به مسایل اقتصادی اختصاص داشت ومیر محمدصدیق فرهنگ ودیگر اقتصاددانان مطالب مهم اقتصادی را در آن نشریه مطرح و ابراز اندیشه می کردند. گردهمایی ها وتظاهراتی که از طرف جریان های سیاسی دهه قانون اساسی درکابل براه انداخته میشد به مانند خلقی ها وپرچمی ها, گزارش گردهمایی ها وتظاهرات خود را برای نشر به نشریه روزگار می فرستاد که بیشتر تبلیغاتی و پروپاگندی و بلندپروازی بود. بنده ضمن یک قراردادی با آقای فرند, قبول کردم که گزارش همه رویدادهای سیاسی به شمول گردهمایی ها وتظاهرات سیاسی رابرای جریده روزگار دربدل هر ستون 70 روپیه پخته کابل بنویسم و آقای هم از نشر گزارشهای تبلیغاتی خلق وپرچم در جریده روزگار صرف نظر نماید که این قرارداد به خوبی اجرایی میشد ویگان ماه حتی 3500 روپیه پخته کابلی از جریده روزگار, حق الزحمه دریافت می کردم که یک پیسه بسیار خوب وبه درد بخور بود. استاد محمدموسی شفیق هنگامی که به مقام صدارت کشور رسید, آقای فرند را معاون وزارت تجارت مقرر کرد. باید بگویم هنگامی که بنده ماهنامه کاروان را در آمریکا با قطع و صحافت بین المللی برای 14 سال چاپ ونشر میکردم (1991-2005 فرنگی) آقای فرند یکی از نویسندگان عزیز ماهنامه کاروان بود.
اتحاد ملی
نشریه اتحاد ملی درسال 1350 خورشیدی به سردبیری عبدالحکیم مژده با روش نشریات آزاد درکابل نشر می شد که دفترش مقابل شهرداری کابل بود. بنده مطالب زیادی برای جریده اتحاد ملی هم می نوشتم. اتفاقا هنگامی که بنده درپلچرخی زندانی بودم( 1361-1366خورشیدی) آقای مژده هم زندانی بود وبرایش گفتم که تا بحال نیافته بودمت که حق الزحمه نوشته هایم را بدهی وحالا وقت آن است.
جبهه ملی
جریده جبهه ملی به سردبیری عبدالرب اخلاص درکابل با روش نشراتی آزاد چاپ ونشر می شد.
سپیده دم
نشریه سپیده دم که ناشر آن سیدمحمدبامداد و سردبیر آن محمود فارانی بود درکابل به نشر می رسید که بیشتر جنبه فرهنگی وادبی داشت واز یک درجه بلندبالای ادبی برخورداربود.
خیبر
نشریه خیبر به سردبیری مجیب الرحمان هوسا درکابل به چاپ ونشر می رسید که بنده تحلیل های خبری برای آن می نوشتم که گاهگاهی به جای سرمقاله نشر میگردید.
گهیز
نشریه گهیز به سردبیری منهاج الدین گهیز به چاپ ونشر می رسید که بیشتر برضد اندیشه های کمونیستی نشرات داشت وهمین بود که گفته شد به نقشه سفارت شوروی درکابل بوسیله پرچمی ها درمقابل خانه اش, ترور شد.
وارسته
نشریه وارسته به سردبیری امان الله وارسته درمطبعه خودش در چهار راهی ملک اصغر کابل به چاپ می رسید که یک بار هم یک کارتون محمدهاشم میوندوال را به نشر رسانید که در زیر آن نوشته بود(گاوپیرکنجاره خواب می بیند).
ترجمان
نشریه ترجمان از طرف داکتر عبدالرحیم نوین به سردبیری علی اصغر بشیرهروی درکابل به نشر می رسید که دکتر نوین کارتون های زیادی ترسیم ودر نشریه ترجمان چاپ می کرد. دکتر نوین چون از پارتی های داود خان بود, درحکومت کودتایی داود خان به وزارت اطلاعات وفرهنگ منسوب شد وپس از کودتای خونین 7 ثور 1357 خورشیدی مدت زندانی هم بود. حکومت کمونیستی, استاد علی اصغر بشیر هروی راهم اعدام کرد.
کمک
نشریه کمک درکابل به سردبیری محمدیعقوب کمک تنها دریک شماره به چاپ ونشر رسید.
افکار نو
نشریه افکار نو از طرف نورالله به سردبیری ضیا جان حیدری هروی که دفتر آن در چارراهی انصاری کابل بود مدتی به چاپ ونشر رسید.
هدف
نشریه هدف از طرف غلام محمد آتشخواه به سردبیری محمد رحیم مهربان درکابل نشر وپخش شد که روش نشراتی آزاد داشت.
مطبوعات حزبی:
مطبوعات حزبی, به آن عده جرایدی گفته می شد که برای حزب خود تبلیغات ونشرات داشتند تا میان مردم راه ونفوذی برای خود دست وپا نمایند.
مساوات
نشریه مساوات که خودرا ناشر افکار دموکرات مترقی می دانست, به سردبیری عبدالشکور رشاد واستاد رحیم الهام درکابل نشر وچاپ می شد که دفترش در کارته پروان موقعیت داشت و اصلا از طرف محمدهاشم میوندوال دومین صدراعظم دهه قانون اساسی ودموکراسی رهبری میشد. آقای میوندوال نشست های مطبوعاتی خودرا در دفتر جریده مساوات برگزار می کرد که بنده دراکثر آن نشست ها اشتراک وگزارش آن را در روزنامه کاروان به چاپ می رساندم. آقای میوندوال فرجام غم انگیزی داشت. پس از کودتای سرطانی به دستور داودخان گرفتار وتوسط فیض محمدوزیرداخله پرچمی وصمد اظهر قوماندان امنیه پرچمی در تهکاوی وزارت داخله شکنجه وبه قتل رسانیده شد.
صدای عوام
جریده صدای عوام که ناشر آن عبدالکریم فرزان و سردبیر آن محمدعارف حنیفی بود درکابل به نشر وچاپ می رسید که مربوط به جریان صدای عوام بود و اشخاص مشهور این جریان سیاسی بانو معصومه جان عصمتی و ذبیح الله عصمتی بودند.
افغان ملت
جریده افغان ملت از طرف غلام محمدفرهاد به سردبیری قدرت الله حداد در کابل به نشر وچاپ می رسید که دفترش مقابل سینمای پامیر بود ومورد حمایت داودخان بود. جریده افغان ملت بیشتر به نفع زبان پشتو وپشتونستانخواهی نشرات داشت ویکبار هم غلام محمدفرهاد که درشورای ملی خواهان رسمیت زبان پشتو به حیث یگانه زبان کشوربود واز طرف نمایندگان دیگر با مخالفت روبروشده بود, از مجلس کنار رفت.
شعله جاوید
نشریه شعله جاوید از طرف داکتر عبدالرحمن محمودی به سردبیری داکترعبدالرحیم محمودی درکابل به نشر وچاپ می رسید که سیاست نشراتی آن بر محور اندیشه های مائویستی درگردش بود.
خلق
نشریه خلق یک نشریه کمونیستی روس گرا بود که درعنوان رنگ سرخ چاپ شد . ناشر آن نورمحمدتره کی ومدیران آن محمدحسن بارق شفیعی و سلیمان لایق بودند. جریده خلق تنها 5 شماره چاپ شد وچون تبلغات کمونیستی داشت از طرف دولت مصادره شد. نورمحمدتره کی که گفته می شد اصلا روسی الاصل و افغان (پشتون) ساخته شده وجاسوس روسیه بلشویک بود درکارته 4 کابل زندگی داشت. وی درسال 1344 خورشیدی پس از انفاد قانون اساسی وبراه اندازی انتخابات شورای ملی, از نواحی غزنه کاندید شد. بنده در آن سال درمکتب سنایی غزنوی دانش آموز بودم وشنیدم که مردم برایش هیچ رای ندادند ومی گفتند که نورمحمدتره کی اصلا از غزنه نیست چونکه گورستان نیاکانش در آنجا نیست ویک فرد ناشناخته و نا معلوم است. بنده درسال 1348 خورشیدی که خبرنگار روزنامه کاروان درکابل بودم, از طرف استادعزیز ما پروفیسور صباح الدین کشککی رئیس روزنامه کاوران وظیفه یافتم تا درباره جنبش جوان بیدار(ویش زلمیان) یک گزارش پژوهشی تهیه نمایم وبرای تهیه این گزارش, نام تعدادی از اشخاص آن جریان را یادداشت کردم ونخستین فردی را که قرار وقت قبلی , دنبالش رفتم همین نورمحمد تره کی باشنده کارته 4 کابل بود. هنگامی که وارد خانه او شدم, دیدم که با کله طاس شادی واری در یک تاقچه روی بوریا نشسته و کوزه آب را هم پهلوی خود گذاشته است, دیدم که این تره کی بسیار با نیکیتا خورشچف صدراعظم شوروی همانند است , گویی که از یک پدر و مادر باشند. هنگامی که از او درباره جوانان بیدار پرسیدم, یا بسیار نشه بود ویاهم بسیار کودن که هیچ نمی فهمید چه بگوید. بنده از خیر تهیه گزارش این موضوع گذشتم. به گفته مردم در آن وقت,همین تره کی چون روسی الاصل بود, پس از کودتای کمونیستی 7 ثور 1357 خورشیدی, به حیث رئیس شورای انقلابی مقرر شد و شخصا دستور گرفتاری و اعدام های دستجمعی به ویژه پارسی زبانان را صادر میکرد. درجنبش چنداول کابل که برضد حکومت کمونیستی براه افتاده بود, نه تنها گروه زیادی شیعه ها وهزاره های شهر کابل را گرفتار کردند بلکه هر چهره سفید و بینی پهن را که می دیدند گرفتار می کردند. تعداد گرفتار شدگان به چندین هزار می رسید و اسدالله سروری رئیس سازمان آدمکشان اگسا به نورمحمدتره کی احوال داد که برای این همه گرفتار شدگان زندان . جایی برای نگهداری نیست چه باید بکنند؟ تره کی دستور داده بود که همه (اشرار وضد انقلاب) استند و اعدام شوند که دستور اعدام اجرا وهزاران نفر اعدام شدند. محمدحسن بارق شفیعی و غلام مجدد سلیمان لایق که مدیران جریده خلق بودند, در حکومت کمونیستی روسی , به چوکی های وزارت رسیدند. در اسنادی که دراین سال ها فاش شده آمده است که سلیمان لایق در هنگام ریاست جمهوری دکترنجیب درسال 1367 خورشیدی, زمینه قراردادی را میان دکتر نجیب و خان عبدالولی خان رهبر پشتون های پاکستان سربراه ساخت که خان ولی خان از دکتر نجیب خواسته بود تا دومیلیون دولار برایش بدهد ودربدل آن, 20 هزار پشتون پاکستانی را به طرفداری دکترنجیب از پاکستان به سوی کابل مارش میدهد تا پایه های حکومت دکترنجیب مستحکم گردد. در اسناد فاش شده آمده که دکتر نجیب در حضور سفیر روسیه شوروی وسلیمان لایق, دومیلیون دولار را به خان ولی خان سپرد و منتظر مارش 20 هزار پشتون پاکستانی مانده بود مگر دکتر نجیب تا آخر عمر, زار زار می نالید که خان ولی خان اورا فریب داد و دومیلیون دولار را گرفت مگر از مارش 20 هزار پشتون پاکستانی به حمایت از دکتر نجیب, خبری نشد که نشد.
دراین جا باید بگویم که بنده در ماه های اخیر سال 1358 خورشیدی با برادر خوردم به دعا خوانی به ارواح نیاکانم در گورستان آبایی مان در قول آبچکان کابل رفته بودم که دیدم در جوار راه یک چقوری سوختانده شده است. از باشندگان محله پرسیدم, گفتند چندی پیش شبهنگام لاش نورمحمدتره کی را دراین جا گور کردند چون مردم آگاه شدند تا به حال سه بار جسد اورا در گورش به آتش کشانیده اند.
پرچم
سلطان حسین مشهور به ببرک کارمل پسر جنرال حسین خان ناقل کشمیری در شهرک کمری جنوب شرق کابل, ناشر پرچم و بارق شفیعی سردبیر جریده پرچم بود. جریده پرچم یک نشریه کمونیستی درخط روسیه شوروی بودو چون از حمایت محمودحبیبی وزیر اطلاعات وفرهنگ که تمایلات پرچمی داشت, برخوردار بود, مدت زیادی به نشراتش ادامه داد تا اینکه سرانجام سروصدایی از مجلس نمایندکان بلند شد و مجلس از محمدحبیبی به خاطر حمایتش از پرچم, با رای عدم اعتماد نمایندگان مجلس روبرو واز وزارت برکنار شد که درنتیجه به توقیف جریده پرچم هم منجر شد. سرنوشت ببرک کارمل هم برایش غم انگیز بود. روس ها که قصد ترک افغانستان را داشتند, ببرک کارمل را از ریاست حکومت خلع ودرعوضش دکتر نجیب رئیس سازمان جهنمی خاد رابه ریاست حکومت افغانستان گماشتند که سرانجام ببرک کارمل از کاخ ریاست جمهوری رانده شد و مدتی را در یک کانتینر داغ وسوزان در حیدرتان تنهای تنها, زندگی کرد تا اینکه بیماری سرطان اورا از پا در آورد و توسط برادرش محمود بریالی وچنمد پرچمی دیگر در زیر ریگستان های حیدرتان دفن شد مگر محمودبریالی شبهنگام برگشت وجسد اورا به محل نامعلومی دوباره زیر ریگستان ها دفن کرد تا بمانند نورمحمدتره کی, از طرف مردم خشمگین به آتش کشانیده نشود.
فرایند
درپایان این شناسایی مطبوعات آزاد در دهه قانون اساسی و دموکراسی باید بگویم هنگامی که در10 ماه حمل سال 1361 خورشیدی باثر قلمدادی یک استاد ودوست عزیزم که در راه مهاجرت به سوی پاکستان در سرپل بهسود جلال آباد گرفتار وبه خاد کابل انتقال یافت, زیر شکنجه و تهدید, بنده را قلمداد کرد و سازمان جهنمی خاد نجیب, بنده را هنگام تدریس شاگردانم در دانشگاه کابل گرفتارکرده خانه پدری بنده را درکوته سنگی کابل که زندگی میکردم, مورد تلاشی قرار داد , در دو موتر جیب روسی, همه کتاب های فرهنگی و همه نشرات آزاد دهه قانون اساسی راکه برای تدریس درخانه نگهداشته بودم, برداشته توقیف کردند ومورد استنطاق وشکنجه قرار گرفتم که چرا این همه نشرات دهه قانون اساسی را درخانه نگهداشته ام.
به سلامت



