خبر و دیدگاه
ناداني علمي و سياسي
در اين روز ها بحث داغ اين اســت كه دين از سياست جدا باشد و يا نباشد .
حضرت رسول اكرم ( ص) فرموده اســت كه “اختلاف نظر رحمت امت من اســت.” اما وقتي ما نظر ميدهيم بايد نظر ما از روي ناداني نباشد و يا از روي عقده و كينه و يا از روي بي اعتقادي به اسلام . نظر ما بايد به اساس علم قرآن باشد اگر به قرآن اعتقاد داريم، نه هوا و هوس خود ما.
از نگاه انتروپولوژي سياسي يا بشر شناسي سياسي اين گروه ها دين را از سياست جدا مي دانند:
اول آنانيكه مانند كمونيستان مخالف دين هستند، و كارل ماركس گفته بود كه “دين افيون توده هاست ” . ناداني كمونيستان افغانستان و ايران و ديگر كشور هاي اسلامي درين بود و است كه سخن ماركس كه اساسا از عيسيويت منشا و مبدا گرفته به اسلام ربط دادند. فكر كردند كه اسلام هم مانند عيسيويت است. در حاليكه اسلام آمد تا عيسيويت را اصلاح كند و مكمل سازد .
دوم آناني دين را از سياست جدا مي دانند كه اصلا به هيچ دين اعتقاد ندارند يعني كافر بالله هستند .
سوم آناني دين را از سياست جدا مي دانند كه در طول تاريخ از طرف مذهبيون سني و شيعه ضربه خوردند و اين را مشكل دين مي دانند و فراموش كردند كه اين ضربه خوردن ها از طرف مذهب بوده نه دين. مانند سني ها كه از طرف شيعه ايران مخصوصا عهد صوفيان ضربه خوردند و يا شيعه هاي افغانستان كه از طرف سني ها ضربه خوردند مانند هزاره هاي افغانستان مخصوصا در عهد امير عبدالرحمن خان. مشكل طبقات رنج كشيده درين است كه اساسا از طرف مذهب ضربه خورده اند ، نه دين ، و فرق بين دين و مذهب از پيش شان مطلق وارونه شده اســت . بين دين ، كه از خداست و مذهب كه ساخته انسانهاست تفاوت قائل نيستند .
چهارم مقلدين غرب هستند كه از خود در كله هيچي ندارند و لباس سياسي غربي دارند. اينها مردمان هستند كه هم در نعل مي زنند و هم در ميخ و دين را گاهي دوست دارند و گاهي ندارند. از نگاه فكري مطلق پريشان هستند. يگان نماز هم ميخوانند و دين را منحيث يك روش سياسي نمي شناسند. و يا در لباس تظاهر نماينده هاي اجنبي هستند و براي مفاد اجنبي كار ميكنند. زياد اين طرف و آنطرف، دور و بر اجنبيان مي پلكند كه اگر چيزي حاصل شود.
پنجم آناني دين را از سياست جدا مي دانند كه دين را نمي شناسند، توحيد را نمي شناسند و معلومات ديني نه دارند و يك عده شان پروفيسور و ماستر و داكتر اســت. نمي گويد كه مسلمان نيست و اما دين را از سياست به خاطر عدم داشتن معلومات كافي در دين ، جدا مي داند. يعني كه نادان ديني اســت اگر همچو صفت را قبول كنيم زيرا در اسلام محمد ديني و مذهبي و روحاني وجود ندارد. اين واژه ها از عيسيويت به ما رسيده اســت و ما هم كوركورانه قبول كرديم و نام خانوادگي خود را روحاني گذاشتيم در حاليكه از نگاه اسلام شناسي ما تنها عالم دين داريم . اينكه به اين واژه ها توجيهات پيشكش مي كنند بحث جداگانه اســت و اما از نگاه زبانشناسي اسلامي و ديني توجيه شده نمي تواند. انسان روح و روان دارد و روح خدا به او دميده اســت و اما روحاني نيست. اين واژه از مشتقات رهبان كه براي روحانيون عيسوي گفته شده داخل متون ديني ما شده كه مطلق غلط اســت .
اخيرا در مجلس فدرال خواهان ، دو نفر دعوت شده بوديم كه به طرفداري دين و سياست و به مخالفت يكجايي دين و سياست سخن گوييم. من به طرفداري دين و سياست و جناب علي محقق نسب به مخالفت دين و سياست .
جناب محقق نسب كه به خاطر ضربات كه از طرف مذهبيون سني خورده اند نه تنها دين را از سياست جدا مي داند در عين زمان طرفدار تجزيه افغانستان اســت. ساخت و بافت فرهنگي افغانستان به ما چنين وانمود مي كند كه تجزيه افغانستان كاري اســت بس مشكل و اما از امكان بدور هم نيست اگر قدرت هاي بزرگ آرزو كنند. به هر حال جناب محقق نسب چنين استدلال مي كند كه دين بايد به جاي خودش باشد و سياست به جاي خودش. اين نظريه مخالف ديد و بينش اسلامي اســت زيرا در اسلام ، از نگاه توحيد همه چيز در جهان هستي با هم يك بافت دارد و از هم جدا نيست. توحيد تنها يگانگي خدا نيست كه از طفوليت در گوش ما پف كرده اند . توحيد يگانگي خدا و جهان هستي اســت. نظام هستي ، يك نظام اســت و خالق آن خداوند اســت و خداوند براي آسودگي بشر يك طرح عظيم دارد كه عدل را مطرح مي كند. و وقتي مي گويد كه اليوم اكملتم دينكم يعني دين شما را امروز تكميل كردم درين دين ديگر چيزي كمبودي نيست. همه چيز است . اقتصاد ، سياست ، خانواده ، عدالت اجتماعي ، عدالت محيطي همه و همه شامل اســت. جناب محقق نسب اين آيه را از سياست جدا مي داند. يعني كه دين ما تكميل نيست و دين را مانند عيسيويان يك موضوع روحي و رواني و اخلاقي مي داند نه سياسي . جهاد اصغر كه موضوع سياسي اســت نه روحي و رواني.
گفتيم كه نظريات بايد در چارچوب قرآن شناسي باشد و حالا ،
از نگاه جامعه شناسي سياسي ، در هر جامعه اي كه قضاوت مردم ، خواه جامعه ي مسلمان باشد خواه نباشد مطرح شود آن جامعه به سياست رابطه مستقيم دارد. آيه اول كه به اين رابطه و رابطه دين و سياست از قرآن نقل قول مي كنيم اين اســت كه
و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل اســت . اين آيه مطلق يك آيه سياسي اســت يعني وقتي بين مردم حكم مي كنيد بايد به اساس عدل حكم كنيد . جناب محقق نسب براي رد اين آيه جواب نداشت. همين مي گفت كه دين بايد از سياست جدا باشد و اعتراف نمي كرد كه يا از طرف مذهب ضريه خورده مخالف دين و سياست اســت و يا به اين آيات اعتقاد ندارد. آيه دوم سياسي در امور سياسي محكم تر اســت و آن اين آيه اســت : اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و والامر منكم يعني از خدا اطاعت كنيد ، از رسول او اطاعت كنيد و كسانيكه در راس كار هستند. اين آيه حكايه از زعامت و رهبري و سياست دارد. جالب بود كه جناب محقق نسب اشاره كردند كه تا حال يك كتاب سياسي در باره اسلام نگاشته نشده اســت. من مجبور شدم كه براي يكي دو دقيقه جلسه را ترك كنم و كتاب مشهور نصيحته الملوك ،اثر بي همتاي امام غزالي را كه هزار سال قبل در رابطه علم سياست نوشته شده و سر دست بود برايش معرفي كنم . درين مورد خاموش ماند . همچنان كتاب مفاتيح العلوم از خوارزمي ، بزرگ مرد اهل سياست و مشهور ترين وزير سلجوقيان و يا كتاب مرصادالعباد از نجم رازي را جناب محقق نسب معلوم شد اطلاع ندارد . اگر مي داشت ، همچو سخن كه در مورد سياست در اسلام هيچ كتاب نيست ، نمي گفت . جناب محقق حسب يادآور شد كه حالا عصر ساينس و كامپوتر است و اين پيشرفت ها را كه مسلمان نبايد ناديده گيرند و مسلمانان از ساينس به دور هستند. من باز مجبور شدم ، كتاب يك هزار و يك اختراع : ميراث مسلمانان در دنياي امروز را به مجلس نشان دهم كه مسلمانان بين قرن نهم و سيزدهم سردمدار علم و معرفت و ساينس و تكنالوژي بودند و نمايشگاه ميراث علمي مسلمانان از طريق تصوير توسط هيلري كلنتون در لاس آنجلس افتتاح شد و جهان را به حيرت انداخت كه مسلمانان حتي باعث رنسانس شده اند. براي جناب محقق نسب مجبور شدم اقلا دو مثال بياورم كه الجبر واژه عربي اســت نه لاتين و يا انگليسي و همچنان الكهل واژه عربي اســت كه مسلمانان در قرن دوازدهم منحيث انتي سپتيك كشف كردند و تا امروز در طبابت استفاده مي شود. شفاخانه هم ميراث مسلمانان است. من برايش گفتم كه من تعجب مي كنم كه ازين اكتشافات و اختراعات مسلمانان جناب شان خبر ندارد .
از نكاه علمي ، دين از سياست جدايي ندارد . جهاد واژه سياسي اســت . واژه سياست ، كه اين را هم گفتم اصلا واژه عربي اســت و معني آن اصلاح امور مردم اســت نه تحميل دين. دين هم در قاموس لغات مي بينيم كه حكومت داري و پادشاهي و زمامداري معني مي دهد . پس نظام سياسي يعني اصلاح امور مردم براي سعادت و عدالت اجتماعي و اقتصادي مردم اســت. جناب شان يك اشتباه كلان ديگر كردند كه در اسلام بين مسلمان و غير مسلمان عدالت نبوده اســت و من داستان حضرت رسول اكرم ص را گفتم كه بين يك مسلمان و يهود ميانجيگري كرد و يهود برنده شد نه مسلمان !!!!
جناب محقق نسب از روي عقده هاي شخصي كه دارد اسلام را مورد قضاوت قرار ميدهد كه اين يك روش غير علمي و غير اكادميك اســت. اينكه در طول تاريخ مسلمانان نفاق داشتند و خون ها ريخته شده اســت و امروز طالب و آخوند ايراني و داعش و غيره دين را به بيراهه كشانده اند بدين معني نيست كه دين ناقص اســت. بدين معني اســت كه يا ما اين دين را ندانستيم و يا غرق تعصب مذهبي بوديم و يك رهبري عادل نداشتيم ، ورنه اين دين براي آرامش روحي و معنوي و خانوادگي و سياسي و اقتصادي بشر نازل شده اســت. نظام دموكراسي سرمايه داري امروز روي اصل انگاشت استثماري سود به نفع سرمايه دار ميچرخد و مليون ها نفر استثمار شده اند در حاليكه قرآن سود را حرام مي داند. درين مورد هم جواب نداشت .
حضرت شيخ امام غزالي طوسي عليه الرحمه در كتاب احياء علوم الدين قشنگ مي نويسد كه مسلمان از ناداني گناه مي كند . همه صحبت هاي غير علمي و غير اكادميك و غير منطقي از ناداني اســت ورنه اين مسلمانان بودند كه با داير كردن مجلس سقيفه و انتخاب خليفه ، خواه خوب ، خواه خراب ، خواه ناقص ، خواه كامل اولين نظام مردم سالاري را بنياد گذاشتند و مسلمانان اولين بنيانگزاران دموكراسي در جهان محسوب مي شوند.
فريد يونس
استاد بازنشسته اي بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه ، مطالعات و فلسفه اسلامي