دستار پوشان اسلام ستیز و پاچه بلند های حرمت شکن
گروه ی طالبان از نظر حسن عباس نویسنده ی کتاب ” بازگشت طالبان”
زمانی که گزارش وزارت خارجه ی آمریکا در مورد تخطی ها و تجاوز های طالبان بر زنان زندانی را خواندم؛ به ژرفنای جنایت در امارت طالبان پی بردم و این گزارش در واقع وثیقه ی محکمی است که سیمای واقعی طالبان را بحیث یک گروه ی نه تنها تروریستی؛ بلکه بحیث یک گروه ی دستار پوشان اسلام ستیز و پاچه بلند های حرمت شکن به اثبات می رساند. این گزارش جنایت گروهی را آفتابی کرده که در قاموس زنده گی شان خط سرخی وجود ندارد و حرمت شکنی و بی عزتی و تجاوز به نوامیس ملی به کار روزمره ی جنگجویان و رهبران این گروه بدل شده است. این گزارش در واقع سیلی محکم سازمان ملل بر روی سیاه ی طالبان و رهبران موزی و مرموز آنان است و به این حقیقت مهر تایید می گذارد که طالبان دین ستیزان و اسلام دشمنان دستار پوشان و تروریست اند که حرمت شکنی در شهر ها و روستا های افغانستان به کار روزمره ی آنان بدل شده است؛ اما دریغ و درد که جهانیان در برابر این جنایت های طالبان خاموشی اختیار کرده و بی توجه به رنج های بی پایان مردم افغانستان به دنبال منافع ژیو ایکونومیک و ژیواستراتژیک خود در این کشور اند و افغانستان را سکوی بازی های ژیوپولیتیک خود قرار داده اند.
پیش از این گزارش نوشته های کرنیل امام در مورد هم جنس بازی های رهبران طالبان؛ بویژه اشاره ی کرنیل به نخستین جنگ جگ ملا ( ملاعمر) بر سر بچه ی آبی چشم را خوانده بودم و به عمق هنجار شکنی های اخلاقی و اسلام ستیزی آنان پی برده بودم و اما با خواندن این گزارش سخنان حسن عباس (۱) نویسنده ی کتاب ” بازگشت طالبان” در ذهنم تداعی کرد. او با اشاره به مسافرت های مشهور ملا منصور رهبر پیشین طالبان، برای خرید عطر به دبی، در جایی که تحت حمایت سلطنتی با آرامش در آغوش روسپی های روسی می آرمید.( صفحه ۴۰) در صفحه ی ۴۴ کتاب خود چنین نوشته است: “ماًغالبا شخصیت های طالبان را یک نوع غارنشینان محافظه کار تصور می کنیم که بین مسجد و مدرسه در رفت و آمد اند. این روایت های درونی نشان میدهد که حقیقت چیز دیگری است و آنها واقعا پاک و صاف سیاست باز هستند. طالب ها عاشق مشروب و زن ها هستند و همچنان مسافرت و جت های خصوصی. القاب معنوی آنها صرفا ً یک عنوان است و آنها از آنچه که به نظر میرسند کمتر مقدس اند. آنها همان فعل هایی را انجام میدهند که دشمنان شان به جرم انجام آنها باید کشته شوند.” او این چیز ها را شگفت انگیز نخوانده و همه را مصداق آشکاری از یک گروه ی استخباراتی و تروریستی خوانده است. او این همه را تحت عنوان انحطاط دین، قبیله گرایی که ترکیبی از پدر سالاری ملیگرای کشنده ی قومی است، در کتاب خود توضیح داده است. بعید نیست که طالبان در برابر گزارش های سازمان ملل و گزارش اخیر وزارت خارجه ی امریکا هرچند وحشتناک است، خمی بر ابرو نمی آورند.
وزارت خارجه امریکا به تازگی گزارش سالانه خود درباره وضعیت حقوق بشر در شماری از کشورها از جمله افغانستان در سال ۲۰۲۳ را منتشر کرده است. این وزارت به نقل از گزارش روزنامه هشت صبح نوشته است که نگهبانان زندان طالبان در جوزجان، فاریاب و سمنگان در ۱۴ می سال ۲۰۲۳ به زنان زندانی تجاوز جنسی کردهاند. بربنیاد این گزارش زنان زندانی فاقد هر گونه سیستم حمایتی بوده و به دلیل تجاوز مکرر اعضای گروه طالبان در شمال افغانستان در ماه های سوم و پنجم بارداری مجبور به سقط جنین شدهاند.
این گزارش با عنوان کردن اینکه گروه ی طالبان در سال گذشته ۴۸ زن را که به دلیل تجاوز جنسی و خونریزی شدید، به شفاخانههای فاریاب، سمنگان و جوزجان بردند؛ به ازدواج های اجباری کودکان، تبعیض علیه زنان، بدل دادن کودکان، عدم دسترسی لازم به مراقبتهای صحی، قتلهای ناموسی، کاهش میزان بارداری در مناطق شهری و روستایی و وضع محدودیت ها بر زنان برای ورود به مرکز های صحی در سال ۲۰۲۳ نیز اشاره نموده است.
در همین حال وزارت خارجه ی امریکا اعلام کرد که جان بس، سرپرست معاونت سیاسی این وزارت برای گفتوگو با مقامهای قطری و پاکستانی درباره افغانستان و امنیت منطقه، به دوحه و اسلامآباد سفر میکند. در این اعلامیه آمده است که جان بس در دوحه با مقامهای ارشد دولت قطر و سایر هیئتهای دیپلماتیک در مورد حمایت از افغانستان و منافع مشترک امنیتی در منطقه و همچنان در مورد طیف وسیعی از مسائل منطقهای و دوجانبه به عنوان بخشی از همکاری امریکا و پاکستان، با مقامهای ارشد دولتی این کشور گفتوگو خواهد کرد. بعید نیست که جان بس در این دیدار ها افزون بر بحث روی تقویت جایگاه ی امریکا در افغانستان و ابراز نگرانی های امریکا در مورد روابط نزدیک چین و روسیه با طالبان، تخطی های حقوق بشری طالبان را با مقام های قطری یا طالبان در میان بگذارد. جان بس که از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ به عنوان سفیر ایالات متحده در افغانستان خدمت کرد، در اگست ۲۰۲۱ و در جریان خروج آمریکا از افغانستان، بر روند خروج نظارت میکرد. پس از فروپاشی دولت جمهوری و بازگشت طالبان به قدرت، این نخستینبار است که جان بس در رابطه با موضوع افغانستان به کشورهای منطقه سفر میکند.
گزارش سالانه ی وزارت خارجه ی امریکا در مورد افغانستان تحت اداره ی طالبان چنان تکان دهنده است که هر وجدان خفته ای را از خواب غفلت بیدار می کند. این گزارش از تجاوز و بی حرمتی طالبان در برابر زنان زندانی پرده برداشته و سیمای اصلی طالبان را نه تنها بحیث یک گروه ی تروریستی؛ بلکه بحیث دستار پوشان اسلام ستیز و پاچه بلند هایی حرمت شکن هرچه بیشتر عریان ساخته است. این گزارش ثابت ساخته که طالبان به هیچ چیزی حرمت قایل نیستند و در اصل در قاموس آنان خط سرخی وجود ندارد. این گزارش ثابت می کند که طالبان اسلام را ابزاری برای توجیه ی حاکمیت قبیله ای و استبدادی و زن ستیز خود ساختته اند.بر بنیاد این گزارش طالبان در واقع یک گروه فاقد هر گونه مشی و اصول اند که نه تنها به دستور های اسلامی و قرآنی باور ندارند؛ بلکه به فرهنگ و عنعنه ی مردم افغانستان هم پای بندی ندارند. طالبان یک گروه ی افراطی قبیله زده و بیشتر عقده ای اند که اسلام را چتری برای فعالیت های تروریستی و روپوش برای پنهان کردن جنایت های انسانی و جنسی خود گردانیده اند. عامل اصلی دشمنی طالبان با مردم افغانستان بویژه با زنان ریشه ی قبیله ای و حقارتی دارد که از دوره های مدرسه به ارث برده اند. این عقده آنقدر بر کردار، گفتار و پندار طالبان حاکم است که حاضر اند، حتا افغانستان و مردم آن را قربانی این عقده ی حقارت خویش بسازند.
اعمال غیر انسانی و خلاف کرامت بشری گروه ی طالبان تازه نیست و ما از سال های ۲۰۰۱ بدین سو شاهد حمله های خونین تروریستی طالبان و هتک حرمت آنان به انسان افغانستان هستیم. بنا براین نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر به پیمانه وسیع در اشکال اعدام های فراقضایی، ناپدید سازی اجباری، اختطاف، اخاذی، کشتار اسیران جنگی، تجاوز جنسی، کوچ اجباری، سرکوب آزادی های مدنی و سیاسی، لغو نظام تقاعد و بازنشستگی، سرکوب وحشیانه و محو کردن زنان و دختران افغانستان از عرصه سیاسی و اجتماعی که امروز به سیاست های رسمی و روزمرۀ رژیم نامشروع گروه طالبان بدل شده است، چندان غیر مترقبه نیست و بلکه از یک گروه ی حقارت زده بیشتر از این را باید انتظار داشت.
اینکه طالبان امروز افغانستان را به بهشت گروههای خطرناک تروریستی از جمله القاعده، تحریک طالبان پاکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی و ده ها گروه تروریستی دیگر و جهنمی برای مردم افغانستان ساخته اند. امروز افغانستان به محل مناسب و سکوی پرش برای مافیا و قاچاق سازمان یافته مواد مخدر، اسلحه، انسان و اعضای بدن انسان شده است و در عین زمان صلح و امنیت منطقه و جهان را نیز با چالش های بزرگی روبرو گردانیده اند. چندان شگفت آور نیست؛ اما شگفت آور این است که چگونه جهانیان دروازه های کمک های نقدی را بر روی همچو گروه ی تروریستی ناقض حقوق بشر باز گذاشته اند تا هر روز بیشتر از روز دیگر مردم افغانستان را سلاخی نمایند. جهانیان بجای حمایت های مالی از طالبان با استفاده از میکانیسم های ممکن تلاش کنند تا بر سلطه غاصبانه گروه طالبان بر افغانستان نقطه ی پایان بگذارند؛ بویژه حالا که افکار عمومی جهان نسبت به پیامد های کنونی گروه ی طالبان در افغانستان آگاهی کامل یافته اند.
این در حالی است که گروه ی طالبان طی بیشتر از دو سال با تخطی های آشکار حقوق بشری و با زیر پا قرار دادن حق انسانی زنان و مردان افغانستان چون، حق کار زنان، حق آموزش دختران و تجاوز و بدرفتاری با زنان زندانی و غیر زندانی و وضع ده ها محدودیت دیگر عرصه ی زنده گی را به مردم افغانستان هر روز تنگ تر می سازند. این رویکرد گروه ی طالبان دلالت آشکار بر این دارد که این گروه همان دستار پوشان دین ستیز اند که با پاچه های بلند و دستار های سیاه از هیچ گونه هتک حرمت به مردم افغانستان خودداری نمی کنند.
دستار که روزی نماد افتخار فلسفی، علمی و فرهنگی ابن سینا ها بود و استادان مشهور دانشگاه های غرب بر رسم احترام بر فیلسوفان اسلامی، بر پوشیدن آن فخر می کردند؛ امروز به نماد سیاه کاری و اسلام ستیزی و تروریست پروری گروه ی طالبان بدل شده است. طالبان امروز زیر چتر همین دستار با پررویی تمام و با زیر پای نهادن ارزش های اخلاقی و دینی و فرهنگی بر عزت زنان با غرور و با شهامت افغانستان بدتر از حیوانات وحشی تجاوز می کنند. آنان با این عمل زشت و قبیح نه تنها به ارزش های فرهنگی و غرور ملی مردم افغانستان پشت پا می زنند؛ بلکه به دستار که روزی نماد غرور ملی و افتخار علمی و فرهنگی بود، نیز اهانت می کنند. به همین گونه طالبان به پاچه های بلند که روزی نماد کاکه گی ها و کاکه زیستن های ساده و بی آلایش بود و کاکه های کابل با نمایش آن مردانگی ها، رادمردی ها، شجاعت و وقار خویش را به تماشا می گذاشتند؛ نیز اهانت کردند و آن را در یک سناریوی وحشتناک و ضد انسانی و ضد اسلامی و ضد اخلاقی به بهای تجاوز به زنان زندانی و بی دفاع به کار بردند.
شاید طالبان با درون روایت های دروغین دینی این تجاوز خود را توجیه کنند؛ اما هیچ گاهی مردم افغانستان این تجاوز طالبان را فراموش نخواهند کرد و نه تنها نسل امروز؛ بلکه نسل فردا ها از آنان بحیث انسان های همجنس باز و متجاوزان جنسی و در یک سخن بی ناموسان چراغ در دست یاد آوری خواهند کرد و نام آنان را بحیث اسلام ستیزان دستار سیاه و پاچه بلند های حرمت شکن ثبت صفحه های تاریخ خواهند کرد. طالبان شاید در برابر هر سیاه کاری خود حرفی به گفتن داشته باشند؛ اما هیچ گاهی تجاوز وحشیانه ی خود را به زنان معصوم زندانی نمی توانند، توجیه کنند. طالبان آنقدر نزد مردم افغانستان زبون و ذلیل شده اند که حتا نمی توان وجدان اخلاقی را در آنان سراغ نمود و برای شان گفت که روزی با زنان شما چنین عمل انجام شود، چه خواهید کرد. ممکن این گفته برای طالبان سخن زیادی باشد؛ زیرا طالبی که به عزت و حیثیت زنان افغانستان ارج نمی گذارد، هیچ گاهی بر عزت زنان خود هم توجهی ندارد و حتا از به حراج نهادن آن هم دریغ نمی کند.
طالبان بدانند که نه تنها یک یک پروژه؛ بلکه یک پدیده ی رو به زوال اند که برای پیشبرد یک ماموریت استخباراتی توظیف شده اند. چنانکه همه آگاه اند، افغانستان و مردم آن پس از حاکمیت طالبان نه تحت اداره ی یک حکومت قانونی و مشروع و دارای قانون اساسی؛ بلکه بوسیله ی فرمان های امیر غائبی اداره می شود که مرگ و زنده گی او نزد مردم افغانستان مرموز باقی مانده است. پس از حاکمیت طالبان هیچ گامی برای نظام سازی در افغانستان صورت نگرفته است. این بیانگر این حقیقت تلخ است که طالبان مامور برنامه ی تباهی و بربادی افغانستان اند و این ها ماموریت نابودی نظام اداری، نظام سیاسی، نظام آموزشی، تشکیلات اردو، فرهنگ ملی و هویت ملی افغانستان را بدوش گرفته اند تا کنون بخشی از این ماموریت را انجام داده اند و پس از پایان بخش های دیگر وظیفه ی آنان هم به پایان می رسد. ممکن بخشی از این پروژه جابجایی گروه های تروریستی در افغانستان باشد که جابجایی القاعده در پنجشیر به سرعت آغاز شده است؛ اما هرچه باشد، طالبان ابزار بازی جیوپولیتیک اند و پس از اجرای ماموریت چه بخواهند و چه نخواهند، به همان شکلی که آورده شدند و بر مردم افغانستان تحمیل شدند؛ به همان گونه از بین برده می شوند. رویکرد های خشونت آمیز طالبان در موجی از تخطی های کلان حقوق بشری و ستمروایی بر مردم افغانستان در واقع نشانه ی زوال آنان است. تجاوز طالبان به زنان که خشم مردم افغانستان را به همراه دارد، نشانه ی آشکار نابودی زود هنگام آنان است. طالبان مثلی که در دور نخست حکومت شان کار بنیادی برای حکومت داری نکردند و بیش از دو سال کنونی آنان در افغانستان تجربه ی ناکام تر از گذشته است. حکومتی که نه از قانون اساسی و نه از حاکمیت قانون و نه از مشروعیت مردمی در آن خبری است. با تاسف که سکوت رهبران طالبان نه تنها در برابر تجاوز های جنسی اعضای این گروه نشانه ی همدستی آنان با این جنایت است؛ بلکه بی تفاوتی آنان در سایر موارد چون ساختن حکومت، جلوگیری از تخطی های حقوق بشری، مهار و برچیدن ده ها گروه ی تروریستی به شمول القاعده و تی تی پی و … نشانه های وجود ندارد که طالبان راه ی میانه را برای عبور از بن بست کنونی برگزیده باشند. زود است که در افغانستان تاریخ ورق بخورد و داستان طالبان و حاکمیت آنان به موزه های تاریخ سپرده شود. گیریم مدتی باقی بمانند و بالاخره مانند سایر مستبدان و جباران به تاریخ می پیوندند؛ اما چه بد پیوستن به تاریخ که حتا نسل های بازمانده از طالبان از کارنامه های زشت اجداد شان خود را در برابر مردم افغانستان خیره سر و شرمنده احساس کنند. یاهو
۱ – حسن عباس، استاد برجستۀ دانشگاه دفاع ملی در واشنگتن که سابقۀ همکاری با دولت ها بی نظیر بوتو (۱۹۹۴-۱۹۹۶) و پرویز مشرف (۱۹۹۹-۲۰۰۱) را در کارنامه دارد، در بازگشت طالبان سعی در معرفی طالبان دارد، ولی نه آن طالبانی که تصویرش در دهۀ ۱۹۹۰ در اذهان به ثبت رسیده، او تأکید دارد: «خطای راهبردی کشورهای منطقه و جهان در بی قیدی، بی توجهی و عناد در شناخت پدیدۀ شوم طالبان بوده و حال متهم به تماشای قدرت نمایی آن ها در افغانستان هستند.» روایت حسن عباس از طالبان در کتاب بیش از آن که به شناخت طالبان جدید کمک کند، آینه ای تمام نما از «غفلت» کشورهای همسایه و حتی جهان غرب از تغییر و تحولات در درون طالبان است.