خبر و دیدگاه

مرگ رهبر القاعده و سرنوشت طالبان

آيا كشتن ايمن الظواهرى توسط امريكا در مركز كابل، نقض توافقات دوحه است يا تائيد آن؟
از ديروز كه رهبر القاعده و معاون پيشين اسامه بن لادن در ساحه تحت تسلط و حاكميت طالبان توسط سيا بهلاكت رسيد. اكثريت قاطع تحليل گران اوضاع سياسى، اين رويداد را بضرر طالبان وانمود كرده و ميكنند. برداشت عمومى و عاميانه چنين است كه موجوديت و بهلاكت رسيدن الظواهرى در پايتخت افغانستان، نقض آشكار توافقات دوحه از سوى طالبان است. با چنين پيش فرضى، برخى به اين نتيجه رسيده اند كه امكان برسميت شناختن اداره طالبان منتفى شده و آنها محكوم جهان قرار گرفته، شايد تحت فشار شديد قرار گيرند! برخى پا را فراتر نهاده، امكان حمايت و تقويت مخالفان طالبان را از سوى امريكا و متحدانش محتمل پنداشته و خوشباورانه به آينده خوش بين اند.
تصور من به رغم اين برداشت هاى كليشه اى برآنست كه بند اصلى توافقات امريكا و طالبان در دوحه، تبانى و تشريك مساعى دو طرف در سركوب القاعده بعنوان جريان محورى شبكه هاى تروريستى بوده. زيرا چنانچه بايدن در توجيه خروج سربازان شان از افغانستان گفته بود كه اساساً دليل حضور ما در افغانستان نابودى القاعده بود، نه دولت سازى. فراموش نكنيم كه حمايت احمقانه نسل اول طالبان از القاعده و رهبرش در دور قبل، كمر طالبان را شكست كه نسل معامله گر بعدى طالب، چنين انگيزه اى را بهيچوجه نداشته و ندارند. ضمناً طالبان با امتيازى كه از دوحه دريافته نموده اند، دليل معقولى به دفاع از القاعده ندارند كه سالهاست بعنوان دست شكسته، آويزه گردن شان شده.
گمان من برآنست كه امريكا، شرط برسميت شناختن رژيم طالبان را نه قطع رابطه آنها با القاعده، بلكه همكارى شان در نابودى آن مطرح نموده اند. بر اساس همين تفاهم بود كه خليفه اى شبكه حقانى چند ماه قبل بصراحت بيان داشت كه امريكا دشمن ما نيست. ( يعنى دشمن القاعده است) و بر مبناى همين تفاهم بود كه حقانى ها عرصه را براى الظواهرى و همكارانش در مناطق قبائلى تنگ ساخته، اورا به شرط بيعت به ملا هيبت الله به كابل منتقل نمودند تا در اختيار خود شان و در تيررس سى آى اى قرار دهند.
چنانچه مستحضريد، چندى قبل طالبان بويژه شاخه حقانى ادعا نمود كه حاضرند زمينه مذاكرات طالبان پاكستانى را با دولت آن كشور مساعد سازند، اما اين امر از سوى طالبان پاكستانى پذيرفته نشد و به نتيجه اى نرسيد. القاعده كه در جريان مذاكرات قطر، نزديكى طالبان را با امريكا به ديده شك مينگريست و مضافاً با درك اينكه طالبان تحت فشار قرار دارند تا روابط شانرا با القاعده قطع نمايند، در سالهاى اخير به طالبان پاكستانى، بعنوان گزينه بديل، نيازمند و متمايل شده و روابط گرمى با آنها برقرار كرده بودند. چنانچه افراد تحت پيگرد شان در مناطق قبائلى كه عمدتاً ساحات تحت نفوذ طالبان پاكستانى بود، بسر ميبردند. استخبارات پاكستان كه روند انكشاف اوضاع و زد و بند طالبان و امريكا را زير نظر داشت، بخاطريكه از كيك كشتن الظواهرى محروم نماند، مفتى تقى عثمانى را در رأس گروپى از ملاهاى دست پرورده آى اس آى به كابل فرستاد تا با وساطت خليفه سراج الدين، زمينه مذاكره آنها را با الظواهرى مساعد و از او بخواهند تا با نفوذى كه روى رهبرى طالبان پاكستانى دارد، آنها را به مذاكره با حكومت متزلزل اسلام آباد تشويق و ترغيب نمايد. و به اين ترتيب محل اختفاى اورا نيز تثبيت نمايند.
و ديديم كه هنوز نقش پاى مفتى تقى عثمانى از كوچه هاى وزير اكبر خان پاك نشده بود كه صاعقه هوايى بر سر رهبر فرارى و مغز متفكر القاعده فرود آمد و اورا به درك واصل كرد.
بر مبناى اين اطلاعات و احتمالات، ميتوان چنين نتيجه گرفت كه در مغايرت با مشاجرات و موضع گيرى هاى تند و كاذب سياسى رهبران و سخنگويان امريكا و طالبان در گرماگرم هلاكت الظواهرى، انكشاف اوضاع در آينده نزديك به نفع طالبان و ثبات پاكستان خواهد انجاميد. خواهيم ديد كه پس از يك مرحله كوتاه جنگ زرگرى، روابط واشنگتن كابل نيز گرم شود، زمينه هاى برسميت شناختن طالبان مساعد گردد و دو طرف، ثمر و حاصلِ همكارى مشترك شانرا بدست آرند. چنانچه اولين پيش پرداخت چهل ميليون دالرى امريكا، يك روز قبل از قتل الظواهرى به طالبان تحويل داده شد. و اسلام آباد بعنوان ضلع سومى اين بازى نيز از آشوب و بلواى عمران خان آرام شود و حق به حق دار برسد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا