تعامل کشور های جهان با حکومت نامشروع و حاکمان از خود راضی
افغانستان یگانه کشوری است که پس از تهاجم شوروی و حملهء امریکا از چهاردهه بدین سو در آتش و خون می سوزد. حالا مردم آن تحت سیطرهء حکومت نامشروع و حاکمان از خودراضی دست و پنجه نرم می کنند و با مصائب فروان و دشواری های بی شمار اقتصادی و امنیتی و اجتماعی رو برو اند؛ اما در چنین شرایطِ حساس کشور های جهان و منطقه بی توجه به خواست های انسانی مردم افغانستان با در دست گرفتن درفش تعامل هوای رسیدن به سازش با طالبان را در سر می پرورند. در حالیکه هدف اصلی کشور های یادشده دست یابی به منافع سیاسی و اقتصادی و استراتیژیک در افغانستان است؛ اما پیش قراول اهداف شان عنوان پرزرق و برق دفاع از حقوق بشر را علم کرده اند. این در حالی است که مشروعیت داخلی حکومت و نوعیت حکومت از خواست های اصلی مردم افغانستان پیش از هر آرزوی آنان است. طالبان اگر با ادعا های کاذبانه و اسلامی خواندن امارت شان خاک در چشم مردم افغانستان می زنند و مدعی اند که مردم طرفدار امارت آنان است. طالبان ناگزیر اند تا با این دیده درایی ادعای مشروعیت کنند؛ طالبان جز این دیگر حرفی برای گفتن ندارند. درحالیکه اکثريت مردم افغانستان مخالف امارت طالبانی اند؛ اما سکوت جهانیان در برابر سخنان و رویکرد های طالبان پرسش برانگيز است؛ زیرا جهانیان می دانند که مشروعیت واقعی یک نظام سیاسی چگونه است و از کی ها مشروعیت می گیرد.
به گونهء مختصر گفته می توان که ضمانت مشروعیت سیاسی حکومت ها را مواردی چون، کارآمدی حکومت ها، رضایت مردم، تامین رفاه اقتصادی مردم، تحکیم عدالت، تحکیم آزادی های بشری، احترام به ساختار های حقوقی جهان شکل می دهد. طالبان در حالی ادعای مشروعیت می کنند که قدرت را در نتیجهء توطئه و سازش با غنی و پادرمیانی آی اس آی بدست گرفته و بیشترین مقام های حکومت طالبان در جنایت های تروریستی دخیل اند و شامل فهرست تعزیرات سازمان ملل هستند. مهم تر اینکه طالبان به هیچ یک از موارد فوق پای بند نبوده و برای تامین آنها حتا گام های نخستین را نگذاشته اند.
این در حالی است که اکثریت مطلق مردم افغانستان مخالف طالبان و سیطرهء ظالمانه و امارت خودخواندهء آنان اند و از طالبان می خواهند تا از تکروی و زورگویی دست بردارند و زمینه را برای بازپرسی برای تعیین نوعیت حکومت و انتخابات ریاست جمهوری فراهم کنند تا افغانستان وارد فصل تازه ای از مشارکت عادلانهء سیاسی و حکومت فراگیر شود؛ اما جهانیان با مطرح کردن حکومت ناتعریف همه شمول مانند طالبان خاک بر چشم مردم افغانستان میزنند. در حالی که هدف اصلی آنان رسیدن به اهداف سياسی و امنیتی و اقتصادی است و چندان وسوسه آی برای خواست های واقعی و انسانی مردم افغانستان ندارند. راز گوناگونی رویکرد کشور های منطقه و جهان با طالبان در چگونگی اهداف آنان نهفته است. هدف از رویکرد روسیه و چین و آمریکا و پاکستان و ایران و ترکیه و قطر و شماری دیگر با طالبان سیطره جویانه است و هر زمانی که به سیطره و هژمونی خود برسند؛ آنگاه دیگر مشروعیت داخلی و حتا مشروعیت جهانی برای آنها اهمیتی ندارد. این هژمونی همانا تسلط یا کنترل سیاسی ، اقتصادی یا نظامی کشور های یادشده بر امارت طالبان است که از آن می توان سیطره جویی سیاسی و اقتصادی نیز یاد کرد. هرچند هژمونی برای توصیف و توضیحِ نفوذ و تسلط یک گروهِ اجتماعی بر گروهی دیگر را نیز ارايه می کند که حالا گروهِ مسلط طالبان از آن برای تسلط یافتن بر مردم افغانستان استفاده می کنند. هژمونی در معنی کلی تر نفوذ و تسلط یک جمع یا نهاد را بر یک جامعه نیز تفسیر می کند. از همین رو مارکسیسم هژمونی را طبقاتی خوانده و آن را سیطرهء یک طبقه بر طبقهء دیگر می خواند.
رویکرد های سیطره جویانه و هدفمندانه و ضد ارزش محور بسیاری کشور ها در پیوند به طالبان و حکومت آنان زیر نام دفاع ابریشمین یعنی دفاع از حق و حقوق بشری مردم افغانستان بربنیاد اصول های پذیرفته شدهء بین المللی، معنای بریدن گلو های مردم افغانستان با پنبه را دارد. کشور های منطقه و جهان در حالی از برخورد واقعی با طالبان طفره می روند که میدانند، در زیر سایهء امارت طالبان افغانستان به عصر حجر می رود و برگ و بار انسانیت دز زیر چتر امارت فرو می ریزد و درخت تنومند انسانیت در آن به کلی می خشکد؛ زیرا طالبان بجای اینکه نماینده گی از اسلام کنند، بیشتر نماینده گی از قبیله و قریهء خود دارند که جهان را از پنجرهء کوچک مسجد به تماشا نشسته اند. حاميان منطقه ای طالبان بویژه پاکستان و ایران بدانند که افکار طالبانی نه تنها به گروه های تروریستی قوت می بخشد؛ بلکه فرصت بقا و تبدیل شدن افغانستان به بهشت تروریستان را خطرناکتر از القاعده و داعش نیز میسر می گرداند. در اینصورت ویروس طالبانی خطرناکتر از کرونا کشور های منطقه و جهان را تهدید خواهد کرد. در این میان پاکستان و ترکيه و کشور های آسيای ميانه و شرق میانه و خلیج در صف نخست تهدید های آنان قرار خواهد داشت. از این خطر هیچ کشوری درامان نخواهد بود و حتا پاکستان که لانهء تمامی تروریستان جهان است. نظامیان پاکستان باوجود خوش بینی هایی که دارند، قادر به مهار طالبان نخواهند بود و زهر آنان را به زودی خواهد چشید. چنانکه نشانهء نارضایتی های نظامیان پاکستان از طالبان حالا هم قابل درک است. چنانکه باجوه چند ماه پیش گفت، کارنامهء حکومتی طالبان چندان قناعت بخش نیست.
کشور های منطقه و جهان در حالی نسبت به مردم افغانستان بی تفاوتی اختیار کرده اند و نظاره گر باقيمانده اند که ستم و بیداد طالبان بر مردم افغانستان و خطر تروریست پروری آنان هر روز افزونتر می شود. چنانکه سازمان ملل از افزایش فعالیت های القاعده و فعال شدن بیشتر الظواهری رهبر این گروه سخن گفت. رویکرد های ابریشمین و منافع محور کشور های منطقه و جهان هر روز نفس تازه ای برای طالبان می بخشد تا با استفاده از آن از حکومت نامشروع شان قباحت زدایی کنند و چرخ های ستم را سریع تر بر سینه و گلو های مردم افغانستان به حرکت درآورند. این سبب شده تا هر روز بیشتر از روز دیگر امید زنده گی در مردم افغانستان پرپر و بر زخم های آنان بیشتر نمک پاشی شود. بی تفاوتی جهانیان و رویکرد های سلیقه ای آنان نسبت به حکومت طالبان سبب شده تا روحیهء کاذب از خود راضی بودن در رهبران آنان تقویت شود و دشنه های زهرآلود آنان بیشتر سینه های زخمی مردم افغانستان را نشانه رود. باتاسف که این فضای غبار آلود به عرصهء مانور خوش باورانی بدل شده که به گونهء ناآگاهانه و ناشیانه رویای حکومت اسلامی را در سر می پرورند و طالبان را فرشته های خدواند بر روی زمین می خوانند. در حالی که طالبان یک گروهء تروریستی و اسلام دشمن اند و تنها عرادهء دین را بر روی نعش زخمی اسلام به حرکت درآورده اند.
با تاسف که این آقایان خوش باور و ساده اندیش هنوز هم از تاریخ درس آموزنده نگرفته اند و به وعده های فریب آلود طالبان دل خوش کرده و برای آنان لابی گری می کنند. این آقایان مطمئن باشند که طالبان تروریست هرگز کام آنان را شیرین نخواهد کرد؛ زیرا طالبان پادوی پاکستان اند و فرسنگ ها بعید به نظر می رسد که طالبان با افکار و باور های بدوی و عصر حجر کشتی توفان ردهء اسلام عزیز را به ساحل نجات برسانند؛ بلکه برعکس طالبان ماموریت دارند تا با رویکرد های تروریستی تیغ از دمار اسلام عزیز و تمامی مسلمانان جهان بیرون کنند. چه بهتر خواهد بود تا آنانی که فردا براات و بیزاری خود را از طالبان اعلان کنند و امروز چنین جرات کنند. این آفایان اعتماد به وعده های سرخرمن آی اس آی هم نکنند و یقین داشته باشند که بار کج طالبان به زودی در نیم منزل خواهد ماند و در آتش عصیان مردم افغانستان بار دیگر نابود و متوآری خواهند شد.
در این شکی نیست که چهل سال جنگ در نتيجهء تجاوز شوروی و حملهء آمریکا به افغانستان؛ پروندهء تهاجم را در افغانستان بسته است. این دو هجوم چنان درس تاریخی به مهاجمان دبگر داد که دیگر هیچ کشوری به درجهء حماقت انگلیس ها صعود نخواهد کرد که سه بار به افغانستان لشکرکشی ناعاقبت اندیشانه نمايد. تجاوز شوروی و حملهء آمریکا به افغانستان و شکست افتضاح بار این دو کشور آرزوی هرگونه حمله به افغانستان را از سوی کشور های ديگر به یاس و ناکامی بدل کرد. شاید طالبان این را نقطهء قوت برای بقای خود تلقی کنند و نگران حرکت نظامی هم نیستند؛ بنابراین چشم امید به این بسته اند که بالاخره کشور های منطقه و جهان ناگزیر به تعامل با آنان خواهند شد. به یقین که طالبان قربانی پیش داوری های شتاب زده شده اند و در این داوری خشم مردم را دست کم گرفته اند.
طالبان به این نکته کمتر توجه کرده اند که یک گروه استخباراتی و شکننده و متشکل از افراد و حلقه ها و جناح های مختلف اند و برای پیشبرد اهداف متفاوت از سوی آی اس آی ساخته شده اند. چنانکه گروه طالبان متشکل از شبکهء حقانی و جناح قندهاری ها به رهبری ملابرادر و جناح منصور و جناح ملاذاکر و دیگران اند که در میان شان اختلاف های شدید وجود دارد. چنانکه باز نشدن مکتب های دختران نتیجهء اختلاف نظر های طالبان است. این اختلاف بالاخره زبانه خواهد کشید و تیغ از دمار حکومت آنان بیرون خواهد کرد. هسته گزاری های آی اس آی در ميان طالبان نقش تعیین کننده را در فروپاشی حکومت طالبان دارد؛ عرادهء قدرت طالبان زمانی به کلی در گل خواهد نشست که دستان آی اس آی در آن برسد. گفته می توان که سرنوشت مرگ و زنده گی طالبان را آی اس آی رقم می زند و دورنمای حوادث و ناسازگاری ها و اختلاف درونی طالبان شکننده گی این رابطه را حتمی می سازد. یاهو