اندیشهخبر و دیدگاه

اخلاقی که ما از دین برداشت کرده ایم

اخلاق دینی پنداری است که با پوششی دروغ و درون مایه ای زهرآگین در بینش ِ مردمان فرو رفته است. در این پندار، مذهب که پیروان را در نادانی می پروراند پایگاه ِ اخلاق، یعنی آموزنده ی رفتار نیک، شمرده می شود. درون مایه ی “اخلاق” بدان گونه دروغ است که مردم نیک خویی و مهرورزی را، برآمده از سخنان ِ فریبنده ی پیشوایان ِ مذهبی،  یعنی برآمده از سخنان ِ دروغوندان گمان می برند.

بازده ی این اخلاق از آن روی زهرآگین است که مردمان به پیروی از اوامر دینمداران به زشت ترین کردار دست می برند و زشتی ها ی کردار خود را نمی بینند. زیرا در تاریکخانه ی ایمان کسی زیبایی یا زشتی را ارزیابی نمی کند. پیروان کردار خود را با معیارهای عقیده ای، که به آن ایمان دارند، می سنجند.

اگر با چشم ِ جان، به کارکرد و احکام ِ هر دینی را که می شناسیم، بنگریم انسان ستیزی و زشتخویی  را، در پوشش اخلاق، در آن دین خواهیم دید. در این نگرش به روشنی نمایان می شود که پیشوایان ِ هر دینی در هر زمانی، پیروان ِ خود را به کینه توزی و دشمنی با دگراندیشان برانگیخته اند.

پیروان به کردار از زهر ِ عقیده ا ی، که بر خرد ِ آنها فرمانروایی دارد، خود را رستگار و برتر از دیگران می پندارند. از آنجا، که برتری ی پیروان و بیزاری ی آنها از دگراندیشان تنها به گمانی پوچ پیوند دارند، این است که آنها در هنگامی، که به شمارِ زورمند باشند، با کشتار دیگران به عقیده ی خود حقانیت می بخشند.

خودخواهی، کینه توزی، ستم ورزی و آزردن ِ آزادگان در اخلاق هر دین و در باور ِ هر دینمداری آمیخته هستند. پیروان به دینی ایمان آورده اند که کارکرد ِ آن را نیک می پندارند. ولی آنها درون مایه ی و بازده ی کارکرد ِ آن دین را نمی شناسند. از این روی آنها، از ترس یا از نادانی،  زشتی ها و پسماندگی های دین را در اخلاق خود جایگزین می کنند.

دینمداران پنداری را، که خرد ِ آزادگان آن را نمی پذیرد، با کشتار دگراندیشان و گسترش ِ ترس، به سرکردگان ِ مردم و سپس به مردمان فرو می کنند. آنها این انسان ستیزی را رهایی گمراهان از نادانی می نامند. پس از زمانی، در زیر ِ فشار، پذیرفتن ِ نادانی و دروغ به جای خردمندی و شناخت در اخلاق پیروان نهادینه می شود و آنها هم کودکان را با همین اخلاق ِ شوم پرورش می دهند.

بیزاری از دگراندیشان و انگیزه ی انسان ستیزی تنها از ویژگی های اخلاق در دین های ابراهیمی نیستند وآنکه بسیار دیده شده است، اکنون هم می توانیم ببینیم، که پیران بودایی نیز خویشان ِ خود را برای بزرگداشت ِ بودا قربانی کرده اند یا به فرمان پیشوایی به دگرآزاری یا به خودسوزی دست برده اند.

در هر شاخه ای از بودایی ها، پستی و فرومایگی ی پیروان ستایش می شوند تا آنها با ویژگی های پست خشنود و سرفراز باشند. افزون بر این می بینیم که پیروان ِ دالا لاما، نابخردانه به فرمان او، برای آرمانهای زورمندان ِ جهان جانفشانی و جان آزاری می کنند و کردار خود را مهربانی و انساندوستی می پندارند.

به زبانی ساده: سخنان ِ اخلاقی، در هر دینی، پوسته های زیبایی هستند که زشتی های کردار و رفتار ِ پیروان را واژگون می سرایند. پیروان، که خودباختگان دینی به شمار می آیند، نمی توانند با خرد ِ خود ارزش های فرهنگی را بررسی کنند.

پیروان از سرشت ِ خود زشتخو و انسان ستیز نیستند وآنکه آنها با زشتی ها خو گرفته اند. آنها عقیده ی خود را معیار راستی و درستی می دانند، از این روی پیروان هر زشتی و ستمکاری، که در ایمان ِ آنها بگنجد، آن را می پذیرند. زیرا آنها بر این باورند که انسان از کوتاه خردی نمی تواند به ژرفای اوامر الهی پی ببرد.

انسان ِ خردمند شادزیستن را در پیوند با شادمانی ی دیگران می داند و از سرشت ِ خود از آزردن ِ هر جانی پرهیز می کند. عقیده بر خرد و بر وجدان پیروان حاکم می شود و آنها را به جان آزاری وادار می کند. این است که در هر عقیده ای، در زیر پوشش اخلاق، پیروان به ابزاری ترس آور و خشمآور دگرگون می شوند.

پیروان در هر زمان و در هر سرزمینی، که عقیده ی آنها گسترده شده است، از جان آزاری و از کشتار ِ دگراندیشان پرهیز نکرده اند. پدیده ی اخلاق، که به نادرستی نیک منشی پنداشته می شود، در تاریکخانه ی هر دینی، به ویژه در شریعت اسلام به بد منشی و زشتخویی برمی گردد. پیروان ِ دین های ابراهیمی نمی توانند، در دیدگاه ِ تاریک ِ خود، این زشتی ها را ببینند.

در عقیده ی مسلمانان هر ستمی، که بر دگراندیشان (کافران) وارد شود، زشت نیست. زیرا آنها کافران را سزاوار ِ رنج و شکنجه می دانند. آنها در اخلاق ِ عدل الهی هیچ گونه ناسازگاری نمی بینند و الله را جبار، مکار، قهار، غفار، ستار و رحمان می دانند. الله مالک جهنم هم هست و در محکمه ی عدل ِ او هر دگراندیشی ، پیشاپیش، به سوختن در آتش ِ جهنم محکوم شده  است.

بدمنشی و زشتخویی در هر عقیده ی دینی آمیخته شده اند. در این جستار تنها به زیربنای اخلاق در شریعت اسلام اشاره می کنم. زیرا ما ایرانیان با زهری، که از این شریعت برداشت کرده ایم، خود را “خوش اخلاق” می پنداریم.

نخستین تخم کینه توزی در عقیده ی مسلمانان با ایمان داشتن به ” لا اله الا الله” (یعنی نیست الهی به جز الله) کاشته می شود. با همین “اخلاق” اسلامی، مسلمانان با همه ی خدایان ِ دیگر و پیروان ِ آن خدایان دشمنی و کینه می ورزند.

در عقیده ی مسلمانان: کسی که توحید را نپذیرد او دشمن الله است. برای مسلمانان کشتن ِ دشمنان ِ الله عبادت شمرده می شود. افزون بر این که، در کشتار ِ نامسلمانان، دارایی آنها هم از آن ِ جهادگران می شود، آدمکشان ِ مسلمان پس از مرگ هم از الله پاداش می گیرند. اخلاق ِ مسلمانان به این گونه زهرهایِ انسان ستیز آلوده هستند.

در اخلاق ِ مسلمانان، درون مایه ی ناپاکی و پاکی، به کژی نگاشته شده اند. در این اخلاق، نامسلمانان همه کافر و همه”نجس” یعنی ناپاک هستند. پس برای مسلمانان، کشتن یا دستکم آزار دادن ِ دگراندیشان، ستمکاری نیست. ناپاکی و پاکی به عقیده ی کسان بستگی دارند نه به پاکیزگی و بهداشت. در احکام مسلمانان شاش ِ شتر، آب ِ کُر، آب ِ روان و گرد و غبار، با هر آلودگی که داشته باشند، پاک و پاک کننده هستند.

(چشمه ی اخلاق ِ مسلمانان را می توان از اوامری، که در قرآن برای کشتار ِ کافران آمده است، برداشت کرد)

مسلمانان بر این باورند که محمد رسول الله است و احکام الهی بر او نازل شده اند. الله خالق و حاکم است و مردمان مخلوق و محکوم به پذیرفتن ِ اوامر الله هستند. هر آنچه که در قرآن آمده است بدون کم و کاست، احکامی هستند که، برای همیشه، به بندگان ِ الله امر شده اند. بندگان نه هوش، نه توان و نه اجازه ای را دارند که بتوانند، به درستی یا به نادرستی ی اوامر ِ خالق ِ خود، پی ببرند.

سرپیچی، گستاخی یا شکورزی در برابر احکام شریعت سزاوار سخت ترین رنج و شکنجه می باشند. الله پس از مرگ هم گستاخان و سُست باوران را در سوختن می آزارد. مسلمانان کینه توزی، خشم ِ الله و جهنم ِ او، که برای آزار ِ دگراندیشان و مسلمانان ِ گستاخ فراهم شده اند، نشانی از عدالت ِ الله می دانند. از این روی مسلمانان چنین ویژگی هایی را هم در اخلاق و رفتار خود می آمیزند.

(نشانه های این اخلاق به کردار در رفتار ِ محتسبان ِ حکومت ِ اسلامی در زندان ِ کهریزک آشگار شده اند)

زشتی های این اخلاق  ِ شوم به روشنی در احکام، رفتار، اندیشه، گفتار و اندرزهای والیان اسلام دیده می شوند. افزون بر این که ، اخلاق ِ هر مسلمانی برآیندی از رفتار و اوامر ِ الله و کردار ِ نمایندگان الله هستند، بینش ِ عارفان ایرانی هم، که از مهرورزی سخن می گویند، در همین زهرآب ِ اخلاقی آلوده شده است.

مسلمانان با شور و شادی به تماشای اجرای احکام قصاص می روند و در هنگام گردن زدن، دست و پا بریدن، تازیانه زدن و سنگسار کردن، با فریاد الله اکبر، پیوند ِ اخلاقی ی خود را به اسلام رحمانی نمایان می کنند. قاضی، محتسب و جلاد، که این نمایش های اخلاقی را به انجام می رسانند، بیشتر از هر کس شادمان می شوند. زیرا آنها، در اجرای این احکام، الله را خشنود می سازند.

مسلمانان در هنگام ِ عبادت های روزانه پیوسته نشان می دهند که آنها به نادان بودن، به خاکسار بودن، به ناتوان بودن و به برده بودن ِ خود ایمان دارند. این زشتخویی و برده منشی، اخلاقی است که نه تنها مسلمانان را، در برابر سرکردگان و زورمندان، چاپلوس و پست ساخته است وآنکه آنها را در برابر مردگان و گورهای هزارساله خاکسار کرده است.

عبادت هایی مانند روزه و زیارت ِ حج از ویژگی هایی هستند که مسلمانان را نه تنها خوار و کوراندیش می پرورانند وآنکه آنها را در زشتکاری و ستمکاری گستاخ و دلیر می کنند. زیرا مسلمانان، در انجام اینگونه بیهودگی ها، خود را از دیگران برتر و به الله نزدیکتر می پندارند.

در این نزدیکی، الله از ستم و آزاری که آنها به خودخواهی بر مسلمانان وارد کرده اند می گذرد. بدین سان که الله گناهان حاجیان را با رنج بردن و خرج کردن، در زیارت حج، فراموش می کند. از گردش ِ بیهود به دور ِ حجرالاسود و از کشتار ِ گوسپندان، برای خشنودی ی الله، نابخردی و دلسختی هم به زشتخویی ی مسلمانان افزوده می شوند.

خمس، ذکات، سهم امام، صدقه، نذر، دیه و وقف بخشی از درآمدهای کاسه لیسان و انگل های پشتیبان ِ شریعت هستند. در این باجگزاری، افزون بر این که مسلمانان گناهان خود را بازخرید می کنند، توانمندان هم از شریعتمداران پروانه ی ستمکاری  دریافت می کنند.

به هرروی اخلاق ِ مسلمانان، در هر کجای جهان، با دروغ و نیرنگ، با پستی و خواری، با ترس و ناامیدی، با رشوه پردازی و خودفریبی آمیخته هستند.

مسلمانی، که آگاهانه به خود و به نامسلمانان دروغ نگوید، هنوز در جهان زاییده نشده است. زیرا مسلمانان به ناموجودی نادیدنی ایمان دارند که او را، در پندار ِ خود، موجود و دیدنی نگاشته اند. از این روی آنها به نامسلمانان دروغ می گوید و پسماندگی های اسلام را با دروغ می پوشانند تا از کژپنداری ی خود شرمسار نباشد.

در امر به معروف و نهی از منکر از مسلمانان جاسوس هایی نادان پروده می شوند. آنها، با این اخلاق، آزادی را از یکدیگر می گیرند و انگیزه های خود را با دروغ و ریاکاری پنهان می کنند. معروف یا منکر کردار ِ پسندیده یا ناپسندی نیستند وآنکه اوامر خشمآورانی هستند که برای راهزنی و سروری بر قبیله های عرب به کار می رفته اند.

جهاد حکمی است که به کشتار و غارت ِ دگراندیشان مشروعیت می بخشد. کشتار کافران و دزدیدن ِ دارایی آنها برای همه ی مسلمانان کرداریست پسندیده. اکنون چه آنهایی که انگیزه ی جهادگری دارند و چه آنان که، در این زمان، جهاد را سودبخش نمی دانند، همه ی آنها به کردار برای پایداری و گسترش اسلام دروغ می گویند.

همه ی مسلمانان از غزوات محمد و اصحابش، که آنها برای راهزنی و کشتار بر قبیله های دیگر یورش می برده اند، با افتخار یاد می کنند. آنها از ستمی، که به خواست ِ رسول الله بر کافران وارد می آمده است، شادمان می شوند. بالاترین آرزوی بیشترین ِ مسلمانان این است که آنها هم بتوانند خشمی را، به مانند خشم رسول الله و اصحابش، بر دگراندیشان فرود آورند.

اخلاق ِ همه ی مسلمانان به درنده خویی، به کافرکشی و به دزدیدن از دیگران آلوده شده اند. هر ایرانی، که هنوز اندکی از گوهر فرهنگ ایران در بینش او به جای مانده باشد، درمی یابد که حکمرانان اسلامی، سپاهیان، بسیجی ها، پاسداران، حزب الهی ها و مسلمانانی، که با ریختن ِ خون دگراندیشان زر و زور اندوخته اند، همگی به آدمکشی و دزدیدن ِ دارایی مردم دست برده اند.

در هر کشور اسلامی، به همراه ِ سرکوب ِ جنبش های مردمی، به روشنی دیده می شود که مسلمانان به خشونت و جان آزردن خو گرفته اند. آنها به کردار نه تنها زمین را با خون دگراندیشان رنگین ساخته اند وآنکه از ریختن ِ خون جوانان ِ همکیش خود هم پرهیز نکرده اند.

آنچه که در سرشت و انگیزه های جانوران، به ویژه در انگیزه های آدم، ریشه دارد کشش و پیوند جفت های نر و ماده است. این پیوند ِ شادی بخش هم در شریعت اسلام به پلیدی آلوده شده است. افزون بر این که در این شریعت، انسان عبد ِ الله است، دختران و زنان هم به مردان واگذار شده اند. انسان ِ مادینه نخست از آن ِ پدر است و سپس از آن ِ شوهر می شود.

پدر به بدگمانی می تواند دختر خود را بکشد، می تواند او به مردی واگذار کند یا به اجاره (صیغه) بدهد. مردان زنان را برای نکاح (همخوابگی) عقد می کنند و مَهریه( مزد ِ همخوابگی) را می پردازند. زنان برای زمانی که خریداری شده اند به مردانی به نام ِ شوهر واگذار می شوند.

شوهر سرور ِ زنانش است و زنان باید از او تمکین کنند، یعنی همیشه برای همخوابگی، که مزدش پرداخت شده است، آماده باشند. زنان ایران این، ننگ ِ تن فروشی، را پنهان می کنند. آنها مَهریه را پیشاپیش دریافت نمی کنند و از خودفریبی و شرمندگی مزد یا اجرت(یعنی مَهریه) را مِهر می خوانند.

مجازات زنان ِ عقد شده که با مردی دیگر، چه خواسته و چه ناخواسته، آمیزش کنند دستکم مرگ است. این حکم ِ ناجوانمردانه و انسان ستیز، که با سرشت و انگیزه های انسان هم سازگار نیست، در اخلاق بیشترین مسلمانان ریشه دوانده است.

برخی از مسلمانان به گمانی، هرچند که نادرست هم باشد، زن ِ خود را می کشند و به این اخلاق هم می بالند. مسلمانان می توانند دختران ِ خود را برای یک بدگمانی بکشد و نیز می توانند با خشنودی دختران ِ خود را برای کامگیری به اجاره بدهد و پول ِ فرسودگی ی دختران را دریافت کنند.

تنفروشی  در اخلاق ِ مسلمانان تا آن اندازه آمیخته شده است که والیان شیعه از دختران و زنان می خواهند که دستکم در دوران ِ جوانی به تنفروشی (صیغه) بپردازند. افزون بر این پدران و مادران دخترانشان را تنها با مَهر (Mahr) داد و ستد می کنند. برخی از زنان روشنفکر هم بدون ِ عقد ِ نکاح( یعنی پیمان همخوابگی) و گواهی ی مَهر (مزد ِ همخوابگی) شوهر نمی کنند.

بخشی از اخلاق ِ مسلمانان ِ خودباخته این است که آنها زشتی های شریعت اسلام را آگاهانه می پوشانند تا اسلامزدگان را، با بند های دروغ، به اسلام پایبند کنند و نیز خود را اندیشمند و روشنفکر بنمایانند. این زشتخویی، که از زهر ِ دروغوندی برآمده، بازده ی آن خرد سوزی و نادان پروری است.

خودباختگان ِ ایرانی، از آغاز یورش ِ جهادگران به ایران تا کنون، با همین اخلاق در نمادهای گوناگون بر زور و ستم والیان اسلام افزوده و از توان و امید ِ آزادگان کاسته اند.

عارفان ِ خوشباور شاید دروغ پردازانی بداندیش نبوده اند که هنوز از سخنان ِ آنها، نیاز گریز از دامگه ِ اسلام در دل ِ شکورزان سُست می شود. ولی آنها به کردار به مسلمانان و به نامسلمانان دروغ گفته اند  و اندیشه ی آزادگی را در درون ِ آنها خاموش کرده اند. همچنین آنها عرفان ایرانی را به رنگ و بوی گندآب ِ اسلام آلوده ساخته اند.

عارفانی بسان مولوی و عطار با خوی خوشباوری و خودفریبی مردم را به پذیرفتن ِ خشونت و انسان ستیزی سرگرم کرده اند. آنها، با قصه پردازی و نادان پروری، دلسختی و خشم ِ الله و پیشوایان اسلام را وارانه ، در پوشش ِ مهربانی و عدل ِ الهی، نشان داده اند. آنها خرد ِ اسلامزدگان را، در نیندیشیدن، در هیچ بودن و در هیچ شدن، خشکانیده اند.

خودفروختگانی، که برای زورمندان ِ جهان، پیوسته اسلام را با پسوندهای، صلح جو، مردمی، رحمانی، راستین و ملی می سازند و می فروشند، از پسدادگان همان عارفان ِ دروغ پرداز خوراک می گیرند.

زورمندان ِ جهان، با همین زشتخویی، مسلمانان ِ با ایمان را، بدان امید، با نامهای تندرو، اسلامیست، سلفیست، جهادیست، بن لادنی، طالبانی نشان می زنند که گماشتگان آنها بتوانند با الله و اسلام بزک شده ای مسلمانان را خوش اخلاق کنند.

مردو آناهید

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانند گان:                             MarduAnahid@yahoo.de

 

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا