مناظره پیرامون مشروعیت و عدم مشروعیت جنگ طالبان
هموطنان اسیر سونامی جنگ و آدمکشی!
سلام و صبر بر شما.
میدانم که امروزه با گذشت پر فاجعه و پر دلهره برهه های کوچک کوچک زمان؛ افکار و پیش داوری ها و پیش باوری های شما جبراً دستخوش تغییرات میگردد. این تغییرات غالباً به جهت شناخت بهتر محیط و اجتماع و همزیستان و همنوعان است که دسته دسته و گروه و گروه باور ها و علایق و سلایق و پیوست ها و گسست های متنوع و متفاوت و چه بسا متضادی دارند.
محیط بنابر عقب ماندگی تاریخی؛ خشن است و تبارز تفاوت ها و تضاد ها را بیشتر صورت بدویت و خشونت تا مرز توحش میدهد.
به لحاظ واقعیت عینی و طبیعی؛ آدم ها اساساً “افراد” هستند؛ یعنی فردِ آدمی واقعیت عینی دارد و نه اجتماع از قبیل قوم و قبیله و ملت و دولت و حزب و تنظیم و گروه ….
در مقام واقعیت عینی؛ آدم ها و سایر جانوران ـ چه خرد، چه بزرگ ـ همان فرد ها استند.
فرد همانقدر که طبق اطلاعات ژنتیکی دی.اِن.اِی اش از ماتریال ها و نعمات آماده محیط های رحمی و برون رحمی استفاده کرده موجودیت می یابد و به پدیده متشخصی در دنیای عینی مبدل میگردد؛ از ماتریال ها و داشته ها و عادت ها و باور های محیط زیستاری خود نیز می اندوزد. برخ نخست اناتومی و ساختمان فیزیکی او را میسازد و برخ دوم سیستم رفتاری او را هستی می بخشد.
برخ نخست واقعیت عینی دارد و برخ دوم واقعیت ذهنی ـ روانی و فقط اطلاعات است.
برخ نخست در تداوم زندگی؛ با خورد و نوش و دیگر بهره گیری ها از نعمات مادی مداومت می یابد و برخ دوم با ارتباط بر قرار کردن ها با محیط طبیعی و تجربه گرفتن های شخصی و نوعی از جریانات و پیش امد های آن و از وجنات و رفتار های سایر افراد جانوری و نوعی.
همانگونه که فقر و محرومیت از نعمات مادی لازم؛ نواقص، سستی ها و بیماری های اندامی بار میاورد؛ نبود، کمبود و ناهنجاری اطلاعات شناختی، موجبات نقصان مهارت های زیستی میگردد.
مهم است توجه داشته باشیم که برخ یاد شده دوم؛ با اینکه انعکاسات عالم عینی و مادی است اما در ذهن و دماغ فرد؛ به ماده های دارای جرم و ابعاد نه؛ بلکه به اطلاعات تبدیل میشود. در عرصه تنازع بقا؛ فرد های دارای اطلاعات وافرِ مجرب و مرکب و ذوجوانب؛ منازعه های پیروزمندانه تر و شانس بقا و بهره مندی بیشتر از زندگی دارند.
البته ناگفته نماند که نسبت های تمامی این موارد با زمان و مکان زیستی برقرار است و زمان و مکان زیستی برای موجودات زنده عموماً و برای آدم ها خصوصاً لحظه به لحظه تغییر و تحول میکند. البته تغییرات لحظوی زیاد محسوس و قابل درک و دریافت نیست؛ ولی تغییرات در سالها و قرن ها کاملاً متبارز میباشد و تغییرات در آشوب ناکی ها و توفانها و انقلابات با سرعت های بلند تر اتفاق می افتد.
بدینگونه تمامی فرد های جانوری به تناسب واقعیت وجودی خویش؛ دارای سیستم ها و ذخایر اطلاعات و پروسس و کاربرد اطلاعات در عرصه تنازع بقا میباشند و نیز به همان تناسب؛ به حکم جبر های زندگی با فرد های دیگر مبادله اطلاعات میکنند که موجبات همکاری و همراهی و حتی همرزمی میگردد. درین گستره پدیده بسیار پیچیده ژنتیکی ـ کسبیِ عاطفی مانند مادرـ فرزندی و پدر ـ فرزندی، خواهر ـ برادری …. که تا خاندان و قوم و قبیله گسترش می یابد؛ دارای کارکرد والایی است . پیوستگی های خونی و گله ها و اجتماعات ویژه جانوران مظاهر چنین واقعیت های اطلاعاتی و ذهنی ـ روانی هستند.
این موارد؛ در آدم ها چنان پیچیدگی ها و تنوع و تکامل یافته است که چه بسا موجب نادیده انگاری اینهمه زمینه های مشترک میگردد.
به هر حال؛ همه حیوانات ـ بحث نباتات بماند!ـ چه آنها که دارای دماغ اند و چه آنها که حایز سیستم های عصبی ساده تری اند؛ نیاز و توان داد و گرفت اطلاعات دارند ولی داد و گرفت اطلاعات در حیوانات یاد شده؛ توسط ابزار هایی محقق میشود که «علامات مخابره اولیه» یا «سیستم علامات طبیعی» خوانده میشود؛ آوا های حیوانات، زبان بدن آنها، امواج و بوها و اثر های متنوع حامل پیامی که از خود بروز میدهند؛ قسما یا کلاً شامل تعریف سیستم علامات طبیعی میگردد.
اما در آدم ها بنابر ایجابات سرسام اور تکاملی؛ رفته رفته سیسم اولیه علامات ناکافی واقع گردیده؛ آدمها بدواً آهسته آهسته و سپس سریعتر به خلق و تکمیل علامات ثانویه تشبت کرده اند. روند تکامل علامات ثانویه رفته رفته به پیدایش زبان ها و الفبا ها و عدد های حسابی و خط و کتابت منجر شده است.
امروزه این پروسه تکاملی؛ به یک جایگاه رفیع و شگفت انگیز دیگر رسیده که عبارت است از کُد ها و علامات زبان های برنامه نویسی کمپیوتری؛ رباتیک؛ دیجیتالی و هوش مصنوعی.
پروسه های تکامل و تنوع ـ و نیز در مواردی ضعف و زوال ـ زبان های آدمی قریب به اندازه خود پروسه تطور و تکامل گونه های آدمی کهنسال و گشن بیخ است و موضوع علوم فراوانی در جهان کنونی میباشد.
به لحاظ تاریخ بشر؛ تا دو ـ سه هزار سال پیش؛ آدم های در مناطقی از جهان که بیشتر سکنا گزین و متمدن شدند؛ قادر به ایجاد زبانهای توانا با الفبا و اعداد و علامات متممه گردیدند. مبادله بسته های پیچیده اطلاعات و بحث و جدل پیرامون چون و چند و چرای آنها خیلی سهل گردید ولی با اینهمه دشواری های گهگاه خطر آفرین و مخاصمت زاء نیز وجود داشت که از سوء تفاهم های ناشی از نبود قواعد و ضوابط مجاب کننده و طمانیت بخش در فهم؛ ناشی میگردید. لذا تلاش ها برای دریافت و ایجاد چنان ضابطه ها و قاعده ها به راه افتاد.
تا اینکه فیلسوف نامدار یونانی ارسطو؛ دامنه این تلاش ها را با جدیت انقلابی پی گرفته آنها را کمال نسبی و قابلیت کاربرد همه گانی بخشید و به صورت کتاب مستقل تدوین کرد و آن عبارت آز مبادی علم منطق در فن مباحثه و مناظره بود. برجسته شدن و کاربردی شدن قواعد و ضوابط منطقی کم و کیف افهام و تفهیم و اقناع و اطمینان افراد بشری در همکاری ها و همرزمی ها را بالا بُرد و در شناخت بهتر جهان و افراد و مردمان و درست و نادرست و راست و دروغ و نافع و مضر و دوست و دشمن و بیطرف…مدد گار فرد و جامعه گردید.
سخن از جامعه آمد. مختصراً یادآور می شویم که به عکس «فرد»؛ جامعه واقعیت عینی و مادی نیست؛ واقعیت ذهنی ـ قراردادی ـ روانی یا به طور خلاصه یک باور است؛ دولت، شرکت، مذهب و چیز های فراوان دیگر نیز یک چنین واقعیت باوری دارند و بس.
اتفاقاً بیشترین مشکلات آدم ها نیز در رابطه به این واقعیت های ذهنی ـ قرار دادی ـ روانی یا باور هاست که پیدایش می یابد و وخیم میگردد. علت العلل همان غیر مادی و غیر مرئی و غیرملموس بودن انها در عین سفت و سخت و قاهره و جابره بودن آنهاست.
ابزار های زبان که خود دارای دستور های قراردادی تکمیل شونده ای است و منطق که اصول و ضابطه های بحث و مناظره و مفاهمه را به دست میدهد؛ نیز در همین گستره ها اصلی ترین ضرورت ها و کاربرد ها را دارند.
قابل یاد دهانی است که در زمان ما هم زبانهای بزرگ دنیا (که فارسی دری یکی از ده تای نخست آنهاست) غنا و کمال یافته گی غیر قابل مقایسه با زمان ارسطو دارند و هم علم منطق که با ریاضیات و بیونیک و سیبرنتیک اتصال هایی برقرار کرده است؛ با مبتدیات ارسطویی قیاس شده نمیتواند. گریز ها و تخلفات از قواعد و ضوابط علم معاصر منطق؛ مغالطه ها نامیده میشود.
دانشمندان صدها و حتی هزار ها گونه مغالطه محتمل در مباحثات و مناظرات را کشف و دسته بندی و تبیین و تدوین کرده اند که مانع از صحت و سلامت و درستی و نتیجه بخشیِ بایستهِ مباحثه و مناظره میگردد.
یعنی اینکه با در دسترس بودن علم منطق و حدود و ثغور و چون و چرای مغالطات؛ دیگر گفت و شنود ها و مناظرات و محاکمات خصوصاً در ملای عام و در محضر داوران؛ هم دشوار شده است و هم ثمربخش و سازنده و فیصله کن. این است که بسیاری مدعیان که ریگ به کفش دارند؛ از مباحثه و مناظره آزاد و خونسردانه می هراسند و می گریزند.
حتی در آنها که علم منطق نخوانده و مغالطات را مطالعه نفرموده اند؛ نیز عصاره اینها از طریق شعور عمومی؛ کمابیش وارد شده و رویهمرفته با تداوم مناظره ها و مباحثه ها و دقت معین در آنها؛ اغلب افراد میتوانند اطلاعات انبوه دریافت نموده و آنها را سره و ناسره و مقبول و مردود کنند.
البته گفتنی های فنی درین راستا بسی زیاد است ولی قسم خلاصه خاطر نشان میگردد که مباحثه و مناظره بین دارندگان دیدگاه های متضاد خصوصاً در مواردی که با سرنوشت و منافع و عزت و شرف افراد میلیونی پیوند تنگاتنگ دارد؛ در محضر عام و از جمله در رسانه های تصویری و شنیداری اجتماعی از ایجابات قطعی زندگی و فرهنگ و مدنیت معاصر میباشد. و چه مباحثه و مناظره ای؛ مبرمتر و جالب تر و سودمندتر از اینکه در لحظات جاری؛ پیرامون جنگ و صلح و خاصتاً «مشروعیت و عدم مشروعیت جنگ طالبان» میان صاحب نظران طالب و غیر طالب به عمل آید.
شما عزیزان را به دیدن و شنیدن مندرجات ویدیوی آتی که حاوی چنین مناظره و مباحثه بی سابقه ای است؛ احتراماَ دعوت می نمایم.