خبر و دیدگاه
قصر نشینان کابل با سنگر نشینان غور چه کردند؟
|
دو روز قبل ولسوالی تیوره مرکز مقاومت و شجاعت در ولایت تاریخی غور باستان بدون در گیری ومقاومت بدست طالبان سقوط کرد.سقوط نا باور کردنی وشگفت انگیز،چون نام آن سر زمین با مقاومت وشجاعت، رادمردی و پیروزی عجین بود نه شکست وتسلیمی پس چرا؟ چرا یخ مقاومت به سرعت ذوب شد، چرا خرمن امید به آتش یاس وبی مهری آتش گرفت؟ چرا جای چههچه ببلان باغ آزادی را به زاغان سپردند؟
در دور اول ظهور طالبان با آنکه تمام ولایات افغانستان توسط طالبان تسخیر شده بود مرحوم احمد شاه مسعود درکوه های هندوکش وکرانه های آمو مقاومت میکرد، مرحوم داکتر محمد ابراهیم ملکزاده در حالیکه هیچ عقبه وحمایتگری نداشت در کوه پایه های غرور آفرین غور تا آخر مقاومت کرد . این مقاومت وجسارت دران زمان خیلی شگفتی داشت طوری که در دوام تاریخ شکست وتسلیمی از کوه وبرزن آن مرز وبوم رخت بسته بود، حتی بعد از رحلت مرحوم ملکزاده آنچه منحیث میراث به باور ویقین تبدیل شده بود مقاومت واستادگی در برابر تجاوز طالبان بود اما دو روز قبل یخ این باور شکست و بیرق سفید رنگ طالبان در سنگر های دشمن شکن ولسوالی تیوره بلند شد واین تحول نقد واعتراض وتعجب وشگفتی را در پی داشت خواستم بگوشه از دلائل این شکست شگفت نیز اشاره کنم. تا بدانید قصر نشینان با سنگر نشینان چه کردند.
تیوره همچنان نماد بالقوۀ مقاومت وشجاعت است .بعد از شهادت مرحوم داکتر ابراهیم ملکزاده طالبان بار ها حشر کردند وبر مناطق این ولسوالی هجوم بردند وتعرض کردند آنچه نصیب شان شد شکست وعقب نشینی بود، سر انجام با بمب چسپکی محمد رفیق علم ولسوال تیوره وبازوی پرتوان مرحوم ملکزاده را ترور کردند ولی باز هم برادران ملکزاده درفش مقاومت را استوار نگهداشتند .بعد از شهادت محمد رفیق علم باز هم شجاعت ومردانگی را به نمایش گذاشتند و چندین حمله طالبان را عقب زدند وتا دو روز قبل همان مقاومت آزین وافتخار سنگ وسنگر غور بود اما چرا سقوط ساده؟چرا درخت مقاومت فروریخت؟ تبر چه کسی به ریشه این سرو ناز مقاومت خورد؟
درخت تنومند مقاومت غور توسط تبر داران کابل شکست، آنهائیکه مرحوم داکتر محمد ابراهیم ملکزاده را طور مرموز ازمیدان مقاومت حذف کردند وبا ساختن دوسیه جعلی در طب عدلی مرگ وی را گاز گرفتگی اعلان کردند،آنهائیکه نهال اختلاف را در ولسوالی های غور غرس کردند و شیرازه اتحاد ووحدت مردم را گسستند، آنهائیکه حتی در بین همسنگران مرحوم داکتر ابراهیم ملک زاده اختلاف انداختند تا بخود رعیت پیدا کنند ،به آن هم بسنده نکردند در بین اعضای فامیل وخانواده اختلاف انداختند آنچه هدیه دادند بی اعتمادی وبی باوری بین سنگر داران بود که فرجامش جز شکست چیزی بیش نیست.این شکست نتیجه یاس وبی باوری واختلاف بود که از مرکز به خانواده مقاومت غور هدیه داده شده بود. این شکست وتسلیمی نتیجه توهین وتحقیر چوکی نشینان کابل به سنگرداران وجان بر کفان خط مقاومت بود که شکم گرسنه به سنگر رفتند وسر دادن وسنگر ندادند و روز ها اجساد شان در میدان نبر باقی ماند با آنکه پیکر شان با گلوله دشمن سوراخ سوراخ شده بود باقی ماند همسنگران شان نسبت نداشتن مرمی وحتی نان نتوانستند آنهارا از میدان جنگ بکشند تا اینکه آذوقه گرگها و روبا ها شدند.
.شما به سخنان حبیب الرحمن ملکزاده قوماندان ولسوالی تیوره خوب دقت کنید که همه راست همه است چوکی نشینان با سنگر نشینان چه کردند.؟ درخت مقاومت را با تبر توهین وتفرقه شکستند وخرمن امید را با آتش یاس سوختند.
در تخار وبدخشان مرکز مقاومت شهید احمد مسعود یک ولسوالی بر حال نیست ، حال وروز هرات وبادغیس را در همسایگی غور می بینید پس تیوره به کدام امید باید همه زمین را بخون رنگین میساخت و با یک شکست خونین تاریخ را بیهوده بخون رقم میزد افتخارش به کی میرسید به کدام رهبر وزعیم غوری نقش غوری ها درین حکومت چیست؟ ازچند سال به اینسو از دولتیار وچهار سده شروع تا تولک وتیوره خون هزاران جوان نهال اقتدار این حکومت بی کفایت را آبیاری کرد.اما این حکومت متعصب ، خود کامه،از خود راضی وبی خبر از ملت برای غور چه کرد؟
مگر سهم ما در این حکومت تنها دادن خون است؟ درین حکومت غور صاحب یک جنرال نشد، در این حکومت غوری ها یک والی ویک رئیس اجرائی ندارند، در تمام وزارت خانه ها بگردید یک رئیس از غور درین حکومت وجود ندارد ،هرچه انسان بیهوده وفرسوده ای که در تحویل خانه های شان پیدا میشود بنام والی وقوماندان ورئیس به غور میفرستند.آیا غور شخصیت های تحصیل کرده ، با کفایت مدیر، مدبر وبا تجربه ندارد.غور شخصیت های دارد که هزار مرتبه ریاست جمهوری را بهتر ازین نابغه ها واکتور های فلمی رهبری میکند غور صد ها وهزاران ماستر وداکتر دارد. اینها تنها پیشروی خودرا می بینند هرگز به سراغ نا بغه ها نرفتند.من صحبت های حبیب الرحمن ملکزاده را که با رسانه ها صحبت کرده بود صد در صد تا ئید میکنم ، چرا دولت مرده های سر بازان ولسوالی پسابند را جمع نمیکند وچرا به زنده ها نان وآب نمیرساند.چرا به سنگر ها مهمات نمی فرستد چرا بخون سر بازان گمنام این سر زمین تشنه اند ؟ همه ولسوالی ها از اثر همین نا امیدی وبی مهری حکومت نشینان کابل تسلیم شده اند ومیشوند.ین ملت به آتش فساد، بی کفایتی، بی مهری، خود کامگی این چوکی نشینان قصر نشین میسوزد. همه آرایش کرده شکم سیر از داخل دفاتر مستحکم ودروازه های فولادین نشسته اند فرمان میدهند و اکت وطن پرستی میکنند.امید وارم آزادگان این سر زمین بخاطر ساختن بدیل به حکومت وطالب کمر بسته کنند تا بیشتر ازین قربانی نشوند خط سوم وراه سوم راه نجات است.