ضرورت ایجاد شورای دفاع از افغانستان و حمایت ازنیروهای امنیتی ملی
فردین برمکی
کشور روزهای سختی پیش رو دارد. بازدهی سیاستهای تضعیف نظاممند پتانسیلهای دفاع ذاتی کشور در بیست سال مابعد بن، سلب اعتماد مردم از نظام، ناامیدی، یأس و بهحاشیهراندهشدن مردم از معادلات سیاست و مدیریت در کشور بوده است.
مردم اعتمادشان به حاکمیت و رهبرانشان را از دست دادهاند. سقوط پرشمار تعدادی از ولسوالیها در شمالغرب و شمالشرق کشور، در پهلوی اینکه فساد و ناکارایی حاکمیت در دولتداری و مدیریت را نشان میدهد، ناشی از شکاف عمیق بین مردم، طبقه سیاسی، رهبران و فرماندهان سابق جبهه متحد اسلامی ملی نیز تلقی میشود.
مردم از اینکه توسط رهبرانشان فراموش شدهاند و اکثر رهبران و فرماندهان سابق بهجای اهتمام نسبت به تأمین امنیت و آینده مطمئن مردم، مشغول جمعآوری سرمایه و بدهوبستانهای مشمئزکننده با اقتدار و حاکمیت بودهاند، به ستوه آمدهاند و از بازیهای عبث و بینتیجه در چارچوب قواعد مرسوم حاکمیت، وابسته و فاقد ریشه مردمی که همه مقدرات کشور را به گروگان گرفته و در جنگ و صلح با طالب به هیچ صورت صادق نبوده است، خسته شدهاند. مردم از ادامه رویکرد هزینه کردن آنها و همه ظرفیتهای سیاسی کشور برای حفظ عدهای فاسد، مستبد، انحصارگرا و فاقد ظرفیت مدیریت خسته شدهاند.
پیروزیهای طالب در شمال کشور بدون شک کاذب و در نتیجه خطای محاسباتی است؛ اما اگر رهبری و فرماندهان جبهه متحد سابق اشتباهات استراتژیک و کشندهشان را تصحیح نکنند و بهجای ادامه جلسات عبث و مدیریتشده با ساکنان ارگ، با اعتراف به خطاهای سابق و رفع اختلافات سلیقهای در سطح رهبری و عناصر مؤثر احزاب جمعیت، جنبش، وحدت و دعوت و خانوادههای حاجی قدیر، جنرال عبدالرازق و مجاهدین جنوبی، مشرقی و جنوبغرب به بازسازی و بسیج تشکیلات نظامی و رجوع به مردم مبادرت نورزند، پیروزی برقآسا در شمال علیه طالب، متأسفانه در این نزدیکیها متصور نیست.
عملکرد سیستماتیک، هوشمند و تدریجی دولت مرکزی براساس محوریت فکر قومی به نفع طالبان در شمال در بیشتر از نیم دههی گذشته و بلاموضوعشدن داعیه مبارزه علیه طالب، نتیجه اشتباهات کشنده رهبران و فرماندهان جبهه متحد سابق بوده است. استفاده ابزاری و فصلی از آنها توسط اقتدار کرزی ـ غنی، نیز عاملی بوده که مردم را نسبت به مبارزه واقعی علیه طالب و اعتماد به حاکمیت مرکزی و رهبرانی که اعتبارشان را نزد مردم از دست دادهاند، بیباور ساخته و در شکلگیری وضعیت منفعل فعلی شمال، نقش ایفا کرده است.
این درست است که پیروزیهای طالب در شمال کاذب است، اما این نیز واقعیت تلخ است که این پیروزیها محصول بیش از یک دهه بیاعتبارسازی رهبری شمال است. این کار، همه پتانسیلهای دفاع فعال ذاتی را معدوم ساخته است. تا زمانی که مردم خود وارد معادله برای تصفیه مناطقشان با راهکارهای ذاتی نشوند، همچنان بخشهای زیادی از جغرافیای شمال در حیطه و کنترل طالب باقی خواهد ماند. اگر رابطه مردم و رهبری و فرماندهان سابق جبهه متحد ترمیم نشود و مردم دوباره وارد معادله دفاع جمعی نشوند، متأسفانه پیروزی زودهنگام در شمال علیه طالب ممکن نخواهد بود.
سفر اشرف غنی و داکتر عبدالله به واشنگتن نیز در معادلات جنگ در کشور تغییری بهبار نخواهد آورد. این سفر حتا باعث تسریع روند تحمیل طالب بهعنوان طرف اصلی حاکمیت در افغانستان، خواهد شد.
چشم دوختن به غرب و عناصر مورد اعتماد و تحمیلشده آن بر افغانستان بهشکل بیست سال گذشته، نهتنها راهحل نیست، بلکه وسعت و عمق فاجعه را گسترهتر خواهد ساخت.
غرب و در رأس آن امریکا برای نیروهای مردمی و رهبری سیاسی شمال در شرایط مابعد توافق دوحه، جز تعامل در سطح منبع اطلاعاتی به هدف دفع خطر هرگونه سازماندهی و یا حمله توسط القاعده بر منافع غرب، برنامه دیگری ندارد. چالشهای جدید مدیریت جهان، اهمیت افغانستان برای غرب را تقلیل داده است و بحث حفظ دموکراسی و مسأله حقوق بشر در افغانستان در واشنگتن به دلایل تحولات موضوعی در سیاست امریکا حتا در حد گذشته نیز جایگاه ندارد. به همین دلیل، نباید دل به گرهگشایی غرب بست.
سفر اخیر احمد مسعود به امریکا، مبین این واقعیت است. اگر رهبری شمال در این زمینه از کیاست کار نگیرند و احتیاط نکنند، نهتنها از رابط غرببودن در سطح منبع اطلاعاتی حظی نخواهند برد، بلکه ارزششان در ذهنیتها پایینتر خواهد آمد و آنها خوراک تبلیغات سیاه به نفع دشمنان رهبری جبهه متحد خواهند شد.
آنچه در شرایط فعلی اولویت دارد، ایجاد شورای عالی دفاع از افغانستان و حمایت از نیروهای مسلح و بسیج مردم براساس قاعده دفاع ذاتی است؛ امری که باید یگانه اولویت رهبری جبهه متحد باشد. رهبران و فرماندهان جبهه متحد در بسیج نسل جوان حامی روایت سیاسی آن جبهه، نقش تاریخیشان را باید ایفا کنند.
جمعیت باید در محوریت جبهه متحد قرار گیرد و صلاحالدین ربانی بهعنوان رییس جمعیت، عطامحمد نور، احمدضیا مسعود و اسماعیل خان با عبور از شکررنجیها، سلیقهگراییها و اشتباهات کشنده و غیرموجه گذشته، جغرافیای جمعیت و فرماندهان آن را برای بسیج مردم و ایجاد هستههای دفاع فعال در کشور مساعد سازند. حزب جمعیت باید در تعامل استراتژیک و هماهنگی و همگرایی مطلق با حزب وحدت، حزب جنبش ملی اسلامی، مجاهدین غرب، جنوبغرب، جنوب و جنوبشرق، حزب دعوت، خانوادههای حاجی قدیر و جنرال عبدالرازق و سایر شخصیتهای تأثیرگذار و وطندوست، در چارچوب شورای دفاع از افغانستان و حمایت از نیروهای مسلح ابتکار عمل را برعهده گیرند و در این زمینه هرچه عاجل اقدام کنند. هرگونه تعلل در این زمینه، تبعات فاجعهباری دارد که تلافی آن در کوتاهمدت ممکن نیست. در صورت وقوع چنین سناریوی سیاهی، نسلهای آینده در قبال رهبری فعلی داوری سختی خواهند داشت.
ادامه کینهتوزی و عدم همکاری بین رهبری جمعیت و ناهماهنگی بین جمعیت، وحدت و جنبش برای صیانت از منافع مردم و حراست از جغرافیای کشور، نهتنها قابل توجیه نیست، بلکه خیانتی است که نسلاندرنسل هزینه آن را خواهیم پرداخت.
اقدامات رهبری سیاسی شورای دفاع از افغانستان نباید محصور بعد امنیتی و دفاعی باشد، بلکه این شورا مکلف است با کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی از جمله کشورهای غربی، روسیه و چین بر سر نجات افغانستان از سقوط و تسلط یک مجموعه خشونتگرا و فاقد برنامه، به رأیزنی نشیند و مسألهی صلح و جنگ را از منظر تأمین و حراست از حقوق عامه مردم مدیریت کند.
جبهه مقاومت، ظرفیتهای امنیتی و نظامی زیادی دارد و یقیناً با فعالسازی آن ظرفیتها، وضعیت تغییر خواهد کرد. پیروزی کاذب طالب در شمال در صورت بازسازی جبهه مقاومت، پایان طالبانیسم در کشور را رقم خواهد زد.