خبر و دیدگاه
توهم انحصار قدرت توسط تاجیکان
همه میدانند ومیدانیم که نقشۀ اصلی صلح درون قومی وقبیله یی در جیب پاکستان و ایالات متحده امریکا است و این هیاهوی طرح سازی بیشتر برای فریب اذهان عامه است، تا طالبان به قدرت برسند؛ اما عدۀ از دوستان برادر هزاره ما پس از جمع بندی طرح شورای مصالحه ملی و گنجانیدن پست نخست وزیر در طرح، جامعۀ تاجیک را به انحصار قومی قدرت و ایجاد پست برای خود محکوم کردند. ودر کنار آن از روشنفکران تاجیک گله مند اند، که در برابر این طرح به قدر کافی از موضع جامعه هزاره پشتیبانی نکردند.
برخی ها هم پا را از این ملامت گری فراتر گذاشته و به بهانه موجودیت چند مرزای تاجیک در رژیم های گذشته آنان را شریک انحصار قدرت پشتونها دانسته وسزاوار محکومیت تاریخی! این در حالی است که همین مرزا های تاجیک در حاکمیت های ترک ومغول نیز حضور داشتند و اما هیچگاه در تمامی حاکمیت های قومی شامل متن قدرت سیاسی نبودند. جامعۀ تاجیک حال به آگاهی سیاسی وخود باوری ملی رسیده است و از به عهده گرفتن نقش مرزایی خواهان داخل شدن به متن قدرت سیاسی وبرابر حقوق با دیگران است و دیگر به حاشیه وزواید آن بسنده نخواهد کرد.
دوستان عزیز پنداشته اند که وقتی ساختار قدرت واداره به جمهوری پارلمانی صدارتی تغییر بیابد، رئیس جمهور پشتون است و نخست وزیر تاجیک و این میشود انحصار دو قومی قدرت؟! و با این ساده سازی در پی تحقق اهداف قومی خود میباشند. در حالی که در جمهوری پارلمانی صدارتی، نخست وزیر باید توسط حزب برندۀ انتخابات و یا ایتلاف احزاب برنده گماشته شود و نه توسط یک جامعه و یا یک قوم. در این ساختار باید قدرت به گونه افقی میان سه قوه با حفظ کامل استقلال قوا تقسیم شود و رئیس جمهور باید از قوه اجرائیه منفصل شود و به عنوان هماهنگ کننده قوا عمل کند. از شورای ده تا ولایت تمامی ارگانهای محلی قدرت دولتی باید از سوی مردم انتخاب شوند و برخی از صلاحیت های حکومت مرکزی به محلات انتقال کند و در تمامی محلات خود گردانی های محلی به میان آید. به میان آمدن چنین ساختاری مستلزم اصلاح ریشه یی قوانین اساسی و انتخابات است.
در کجای چنین ساختاری انحصار قدرت قومی ودعوای تملک بر پست نخست وزیری از سوی تاجیکان مطرح است؟ اگر مساله کج بحثی های سیاسی وکج اندیشی ها در برابر جامعه تاجیک نباشد، این نامتمرکز شدن قدرت به زیان هیچکس نیست. اگرچه جامعۀ تاجیک در دهه بیست سده بیست میلادی و اواخر آن سده با جنگ قومی همه در برابرش مواجه بود و هم اکنون نیز این تهدید بر طرف نشده است، اما جامعه با بزرگواری سیاسی وگذشت در برابر مخالفان رنگارنگش برخورد کرده است.
ما به جای این همه طعن ولعن از روشنفکران جوامع برادر و به ویژه جامعه برادر هزاره میخواهیم که پروسه اصلاحات سیاسی یک شبه به پیش نخواهد رفت و باید به گونۀ سامانمند به سوی نامتمرکز سازی قدرت وساختار اداره به پیش برود، که در آن برنده وبازنده وجود نداشته باشد و ایجاد ساختار جمهوری پارلمانی صدارتی گام بلندی در این سمت وسو است و باید همه کسانیکه خواهان نامتمرکز سازی قدرت می باشند، باید از آن پشتیبانی و این گام را با اتحاد سیاسی همراهی کنند و فشار منسجم سیاسی را برای ختم ساختار متمرکزمرکزی بیروکراتیک قدرت یک قومی وارد کنند.
کلیت جامعه تاجیک، حال اگر از چند نفر سر بکف وپیشمرگ برای منافع سیاسی و فرهنگی دیگران بگذریم، با ساختار دولت فدرال، کنفدریشن وتجزیه کشور به شمال وجنوب موافق نیست؛ زیرا این ساختار ها برای منافع سیاسی و فرهنگی جامعه آسیب جدی وارد میکند و توقع ما هم از جوامع برادر این است، از ما برای منافع قومی دیگران ابزار سیاسی نسازند. جامعۀ تاجیک در چند دور انتخابات به کاندیدانی رای داد که شعار جمهوری پارلمانی صدارتی را توام با خود گردانی های محلی مطرح کردند؛ در حالیکه ما در تمامی دوره ها کاندید فدرال خواه هم داشتیم. وقتی از تئوریها، طرحها و پیش فرضها حرف میزنیم، هرتئوری سیاسی مشروعیتش را باید از مردم بگیرد و به پایه مادی وجایگاه اجتماعی در میان مردم تبدیل شود، در غیر آن یک شعار پا در هوا است، که به یک گرایش سیاسی تعلق دارد. سیاست هنر به کار گیری عملی ازروابط مردم برای ایجاد حاکمیت سیاسی برای خدمت به مردم است، نه شعار های انتزاعی وفاقد امکانات عملی.
ما بیشتر جانبدار تعامل سیاسی واتحاد اجتماعی با همه جوامع برادر، من جمله جامعه برادر هزاره هستیم، تا برای نامتمرکز سازی ساختار قدرت واداره گام مشترک برداریم؛ اما سیاست جاده یکسویه نیست وباید بر تعاملات دو جانبه واصل منافع همه در سیاستگذاریها تمرکز کنیم و نه پیشمرگ ساختن واستفاده ابزاری از یک دیگر برای منافع قومی خود. برپایی دولت فدرال مانند همه مسایل وموارد کلان ملی ایجاب موافقت ورأی اکثریت قاطع شهروندان را می کند، که در یک رای پرسی همگانی باید به انجام برسد. اگر اکثریت مردم به دولت فدرال رأی بدهند، ما بر خلاف مصالح خود به نظر شهروندان حرمت می گذاریم واز آن پشتیبانی خواهیم کرد؛ ولی نه اینکه ما برای منافع قومی دیگران به فدایی تبدیل شویم. داوری در مورد تلاش جامعه تاجیک برای انحصار قدرت به گونۀ قومی بسیار نا عادلانه ودور از انصاف سیاسی است.
agha mohamad alem jamal , shama ber paaye kodam amaar wae dastaek haa naweshte yid : ” bishterrrin tajik haa ro-der-ro federalism wae kondedration and. ” ? in nokhostin nabeshte-ye az sham ast ke gaep paa der hawa der an didaem. maa az sanjesh dorost (daghigh) merdom keshwer khorasan agahi ne darim ! shama az soye andeshe werzan yek tabar gaep mi zanid
in-ke ham-wand haa-ye jamayaet islami samaane ser-paresti (rayasati) be dastor hamo badar haa-ye amerikaye shan mi khahand ,az an haa ne baayed gelaaye dasht , amaa shama chera ?