خبر و دیدگاه
آیا شکست ترامپ نقش خلیل زاد را در جابجایی قدرت در افغانستان تضعیف خواهد کرد؟
حضور جوبایدن و یا دونالد ترامپ در کاخ سفید، چندان چرخشی را در سیاست خارجی امریکا به خصوص در قبال کشور ما به دنبال نخواهد داشت؛ اما شکست ترامپ در این انتخابات اگر یک روزنه ی ولو کوچک برای مردم در خون خفته ی ما را باز کند، این خواهد بود، که نقش خلیل زاد را در سمت وسو دهی سیاست، جنگ وصلح وچیدن مهره ها در رده ی قدرت کمرنگ خواهد کرد.
در سیاست گذاریهای خارجی کلان امریکا، رفت وآمد دموکرات ویا جمهوری خواه تاثیر چندانی بر حوادث جهانی نخواهد گذاشت، زیرا پس از یک قطبی شدن جهان، سیاست خارجی امریکا بر اصل های سلطه بر جهان، زیر چنبره قرا دادن منابع جهانی به ویژه نفت وگاز، براندازی رژیمهای مخالف وحتی رژیمهای که دارای سیاست بیطرفی ومستقل باشند، جابجایی جاسوسان و وابستگان امریکا در راس قدرت در کشورهای مختلف وجلوگیری از تبدیل شدن کشور های دیگر به قدرتهای منطقه یی وجهانی بنا یافته است. از این رو هر کدام از دموکرات ها وجمهوریخواه ها که به قدرت برسند، حکومت را به تامین منافع تعریف شده ملی امریکا که در واقع تعریف منافع استعماری امریکا در کشورهای دیگر است، ملزم میدانند.
حسن شکست ترامپ در اتخابات در حال حاضر برای مردم فلک زده ی ما این خواهد بود، که از شر توطیه های پیچیده وریشه داریک جاسوس خانه زاد افغان تبارـ امریکایی به نام خلیل زاد تاحدی رهایی خواهند یافت. خلیل زاد که به محافل حاکمه نیومحافظه کار، صهیونیست ونیو فاشیستها در امریکا پیوند عمیق داشته ودارد، در بیش از چهار دهه یکی از مسئولان جنگ نیابتی امریکا در افغانستان بوده است. خلیل زاد در همسویی با نظامیان پاکستان و با استفاده ازدالرهای باد آورده ی نفتی عربستان سعودی، جریان های تروریستی وفاشیستی قومی را برای تداوم یک جنگ فرسایشی برای تامین منافع منطقه یی امریکا وحذف سیستماتیک جوامع واقوام غیر خودی از جغرافیه افغانستان ایجاد و تقویت کرده است.
پس از 2001 میلادی که قیمومیت دولت سازی وملت سازی در افغانستان به نیابت از امریکا به عهده ی خلیل زاد گذاشته شد، اوهمه پروسه های دولت سازی را به گرد ملت افغان، فرهنگ افغانی، یک قومی ساختن تمام نماد های ملی و تداوم سنت منسوخ انحصار قدرت قومی گره زد. خلیل زاد از یک طرف در حاکمیت دست ساز استعماری وقبیله یی خود گرایشهای فاشیستی در درون الیگارشی جمهوری اسلامی افغانستان را با استفاده از پولهای باد آورده جهانی برای تبدیل شدن به روند مسلط سیاسی حمایت کرد و از سوی دیگر در کنار کرزی به طور موازی تروریستها وفاشیست های طالبی را مسلح، تجهیز وحمایت گسترده مالی کرد. با خلع سلاح گروه های مخالف طالبان، محلات زیست اجتماعی گروه های مقاومت ضد طالبان را باحمایت امریکا وانگلیس به طالبان سپرد، تا زمینه مقاومت های مسلحانه بعدی را در برابر یک الیگارشی سیاسی ـ قومی، پیشاپیش خنثی کند.
خلیل زاد با کنار زدن حریفان اجتماعی وسیاسی اش در داخل حاکمیت وابسته ی امریکایی از یکطرف و با استفاده از حمایت محافل نیو فاشیستان حاکم در امریکا از سوی دیگر دنبال بر گشتاندن امارت تروریستی وفاشیستی طالبان در یک ایتلافی با گرایشهای فاشیستی درون حاکمیت اشرف غنی احمدزی است وچیزیکه تا حال بر سر تحقق عملی این ایتلاف درون قبیله یی حل نشده است، مشخص کردن جایگاه سیاسی مهره های دوطرف قبایل رقیب سیاسی در رده قدرت است. با تکمیل شدن این ایتلاف خلیل زاد میتوانست گام های اساسی بعدی را برای تصفیه های قومی، اجتماعی، مذهبی و سلب مالکیت بیشتر ازغیر خودیها بردارد. شکست ترامپ ودر مجموع نیومحافظه کاران ونیو فاشیستان در انتخابات امریکا و به تاسی از آن ضعیف شدن نقش خلیل زاد در ماموریت افغانستان، این پروژه را دچار پس لرزه ها وریخت وپاشهای خواهد ساخت وناکام سازی این سناریوی قبیله یی خلیل زاد، بستگی به این خواهد داشت، که تا چی حد صف سیاسی مخالفان طالبان، گروه های مقاومت، گرایشهای ملی ، میهن پرست و استقلال طلب در یک جبهه سیاسی ـ نظامی بسیج وفشرده تر خواهد شد. ناکامی پروژه ی خلیل زاد مستقیما مربوط به اتحاد سیاسی وحتی نظامی گروه های یاد شده در بالا است.
اگر نیروهای مقاومت ضد طالبان وتمام گرایشهای لیبرال دموکراتیک که به پروسه شکل گیری دموکراسی و شهروندی در کشور معتقد اند، در مجموع یک طیف گسترده سیاسی را تشکیل بدهند و از این فرصت پیش آمده به یک تحرک سیاسی برای بسیج سیاسی خود ومردم استفاده کنند و بتوانند نیروهای شان را برای دفاع از محلات زیست شان به لحاظ نظامی منسجم کنند، امکان برهم زدن پروژه صلح پاکستانی ـ امریکایی به پیش قراولی خلیل زاد، که زندانی دیگری را برای مردم رقم میزند، به وجود خوهد آمد. اگر این فرصت را به هدر دهند، پروژه خلیل زاد که حذف همه را در این بازی در نظر دارد، بدون موانع جدی به پیش خواهد رفت. تمام تلاش های سیاسی باید در این مسیر متمرکز شود، که روندی به نام صلح از گروگان خلیل زاد ها، نظامیان پاکستانی وآی.اس.آی.رها شود و نیروهای مقاومت ضد طالبان خود ابتکار صلح را به دست بگیرند؛ زیرا طرف اصلی جنگ با طالبان آنها بوده اند و نه کرزی، احمدزی وخلیل زاد.