ضرورت همگرایی افغانستان و پاکستان
داشتن روابط نیک و گسترده میان کشورها، ملتها و جوامع نیاز اصلی و هدف مهم جهان امروز است. زیرا ما در عصر جهانیشده قرار داریم. تحولات جهانی و منطقهای به گونهی چشمگیر بر مناسبات کشورهای تأثیر مستقیم میگذارد. تلاش برای همگرایی و تعریف منافع مشترک با توجه به مشترکات فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، زیستمحیطی، تجارتی و ترانزیتی از اولویتهای کشورها در سطح ملی و بینالمللی است.
افغانستان و پاکستان با توجه به شرایط فعلی در وضعیت نچندان خوبی به سر میبرند. علیرغم مشترکات فراوان فرهنگی و فکری و داشتن منافع مشترک در عرصهی سیاست، اقتصاد، امنیت، زیستمیحطی و… این دو کشور در حالت بحران اعتماد و تعارض به سر میبرند. بیتردید رویه و رفتار کشورها تاثیر شگرف بر پندار و رفتار ملتها میگذارد. متاسفانه چنین شده است. اگر به مناسبات دو کشور و نگرش دولت و ملت آنها نگاه دقیق بیندازیم، به خوبی درک میکنیم که وضعیت جاری به منافع دو کشور و دو ملت نیست. زیرا در شرایط فعلی ضرورت به همگرایی منطقهای به ویژه میان افغانستان و پاکستان نسبت به هر زمان دیگر بیشتر است تا رفتن به طرف تقابل و تعارض.
تقابل و تعارض میان افغانستان و پاکستان زمینهساز دستاندازی کشورهای رقیب افغانستان و پاکستان میشود تا در امر ایجاد فاصله میان دو کشور و دو ملت و تشدید تقابل و تعارض این دو تلاش کنند. با توجه به حساس بودن وضعیت امنیتی، سیاسی و اقتصادی منطقه، هرگونه تلاش در جهت تشدید تقابل میان دو کشور به منافع هیچ یکی نیست. بناً لازم به فراهم شدن فرصتهای همگرایانه است. من در این یادداشت تلاش میکنم تا اشتراکات تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میان دو دولت و ملت را بررسی کنم و با توجه به این مشترکات به جنبههای مثبت این روابط بپردازم که چگونه میشود در جهت همگرایی دو کشور و دو ملت اقدام کرد؟
پاکستان کشوریست که در بسیاری از موارد همسرنوشت افغانستان میباشد و دارای خصوصیات مشترکند که این وجوه مشترک میتواند فرصتهای خوبی برای تأمین روابط دوستانه و ایجاد فضای زندگی مسالمتآمیز برای دو طرف باشد. بناً این خصوصیات مشترک را میخواهم به عنوان فرصتهای تحکیم روابط دوستانه و فشرده توضیح بدهم.
در گام نخست میتوان گفت که این دو کشور از حیث تعدد قومی دارای اشتراکات مشابه هستند. در هر دو کشور دهها گروه قومی، مذهبی و تباری همگون (تاجیک، پشتون، بلوچ و…) وجود دارد. به نظر من این تعدد قومی عاملی است که میتواند سبب همزیستی مسالمتآمیز میان دو کشور پاکستان و افغانستان گردد. من باور مندم که همیشه مشکلی که از ناحیه دولتها بهوجود میآید ربطی و نسبتی با شهروندان و مردمان آن کشورها ندارد. تجربهی چهار دههی پسین نشان داده است که نظامیان پاکستان پیوسته در امور داخلی افغانستان مداخله کرده و برخی از گروهها را علیه برخی از شهروندان دیگر حمایت نمودند و نیز از مدارس و علما به عنوان ابزار کار گرفته است. همچنان طرف افغانستان همواره تلاش کرده است تا مقابله بالمثل داشته باشد. این رویکرد تاثیر منفی بر روابط دو ملت گذاشته است. در حال که میشود از این فرصت در جهت همگرایی و همسوی میان دو ملت کار گرفت.
با وجود موجودیت شگافها و تنشها میان دولت افغانستان و پاکستان، ما شاهد روابط دوستانه میانه شهروندان دو طرف بودهایم. مردم پاکستان در دورههای گوناگون تاریخی مانند همسایه و برادران دینی در کنار مردم افغانستان ایستاد شدهاند و دست این مردم را در بدترین شرایط گرفتهاند که نمیتوان از آن چشم پوشی نمود.
به عنوان واقعیت عینی میتوان گفت که در دوران جهاد، همین مردم ملکی پاکستان بودند که سیلی از مهاجرین را در کشور خودشان جای دادند و به آنها رفتار برادرانه داشتند و اکنون هم حدود ۳ میلیون مهاجر در کشور پاکستان در میان مردم پاکستان به شکل مسالمتآمیز زندگی میکنند. اینها همه نشان میدهد که میان مردم ملکی افغانستان و کشور پاکستان روابط حسنه وجود دارد و باشندگان هر دو سرزمین از نقطه نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مشکلی ندارند.
دومین دلیلی که میتواند زمینه را برای همزیستی مسالمتآمیز میان کشور پاکستان و افغانستان مساعد کند، مسألهی اشتراکات مذهبی مردم پاکستان و افغانستان است. در کشور پاکستان ما شاهد شعبات کثیری از مذاهب اسلامی هستیم. از جمله در آن کشور فرقههای اربعه اهل تسنن و اهل تشیع زیست مینمایند. در کشور عزیز ما افغانستان نیز ما شاهد فرقهها و مذاهب حنفی و غیر حنفی و فرقه اهل تشیع میباشیم. در این زمینه وقتی که مشاهده گردد، باشندگان هردو کشور دارای اشتراک مذهبیاند. این اشتراکات مذهبی میتواند زمینه را برای همزیستی مسالمتآمیز میان دو کشور فراهم کند. با در نظر داشت این که نیتها پاک باشد و ارادهها برای عادیسازی روابط میان دو کشور درست بوده باشد. با نگاههای پروژهای و مقطعی رسیدن به چنین ادعای ناممکن خواهد بود. به دلیل این که اکثریت مردم افغانستان باورمند هستند که پشت نفاق و ادامه جنگ و کشتار، دست نظامیان پاکستانی است. بخصوص حضور و تجهیز گروههای تروریستی در جغرافیایی جنوب شرقی پاکستان و افغانستان انزجار مردم را علیه پاکستان تقویت کرده است. با وجود این که هر دو کشور، کشورهای اسلامیاند و مردمان این کشورها مسلمانند؛ اما از طرفی علمای مذهبی پاکستان حکم فتوای جهاد علیه افغانستان پیوسته صادر شده است که این مسأله بدبینیهای را نیز به ارمغان آورده است. بنابراین؛ برای ترمیم کردن چنین جرقههای، باید از همین اشتراکات مذهبی جهت همزیستی مسالمتآمیز میان پاکستان و افغانستان استفاده شود.
سومین مسألهای که میتواند زیست مسالمتآمیز را میان دو کشور پاکستان و افغانستان مساعد سازد، مسألهی اشتراکات زبانی آنها است. یک بخش از مردم پاکستان متکلم به زبان پشتو و زبان فارسیاند و در افغانستان هم یک عده از هموطنان ما به زبان پشتو و تعداد زیادی شهروندان به زبان فارسی صحبت میکنند. این اشتراک زبانی و قومی میان باشندگان هر دو کشور میتواند در همزیستی پاکستان و افغانستان موثر واقع گردد. تکلم به زبان و قوم مشترک در میان مردمان دو کشور میتواند فرهنگ همزیستی را مساعد ساخته و به بخشی از مشکلات موجود میان افغانستان و پاکستان کمک کند.
البته این رهبران سیاسی دو کشورند که مناسبات میان دو کشور را سرد نگهداشتهاند. از حیث ملتهای دو کشور ما در عمل، مناسبات نیکی را میان افغانستان و پاکستان مشاهده میکنیم. از این که رهبران سیاسی در نظامهای دموکراسی مشروعیت خویش را از مردم و شهروندان میگیرند، شکی ندارم که در صورت که رابطه شهروندان این دو کشور با هم دیگر حسنه و مسالمتآمیز شد، طبیعتاً بالای زمامداران و سیاستگرانشان نیز تاثیر خواهد گذاشت.