خبر و دیدگاه

آيا تجربه تلخِ بعد از بُن كافى نيست

( اعتماد نكنيد، كوتاه نيآئيد و بر مواضع تان پافشاريد)

با سقوط طالبان در ٢٠٠١، سران داخلى و رهبران جهادى در حاليكه داراى سه امتياز قدرت نظامى، حمايت مردمى و پشتيبانى منطقوى بودند، بطور غير منتظره اما واقعبينانه به حرف امريكا گوش داده، بمحور كرزى كه فرد گمنام، نالايق، بى تجربه و فاقد نفوذ اجتماعى بود، جمع شدند تا نقطه پايانى به بحران چهل ساله كشور گذارند و آغاز جديدى را تجربه كنند.

اما امريكا پيوسته در به حاشيه راندن رهبران جهادى غير پشتون از ساختار قدرت كوشيد و كرزى مزورانه و با سوء استفاده از حمايت امريكا، حضور جامعه جهانى و حسن نيت ساير اقوام در جهت احياء و اعاده حاكميت سنتى قومى سعى نمود. به اين بسنده ننموده، زمينه سازى براى تداوم حاكميت توسط غنى، همتبار قومى و همقماش استخباراتى اش نيز نمود.

ديگران اسلحه شانرا به زمين گذاشتند، اما اينها با پول امريكا لشكر قومى رسمى ايجاد نمودند. ديگران انعطاف نشان دادند و اينها بر انحصار تأكيد كردند. امروز ديگران همه خانه نشين اند، اما تمام اركان قدرت در قبضه يك كتله كوچك قومى قرار دارد. و با سوء استفاده از آن در جهت سركوب ديگران و ابقاى خود شان سود مى برند.

رهبران داخلى و جهادى بايد از دو دهه انعطاف پذيرى و سير نزولى عبرت گرفته باشند كه در اين كشور قدرت از ميله تفنگ و اراده مردم حاصل ميشود. نه از كار مدنى يا مجراى پارلمان و انتخابات كه ما فرسنگ ها از آن فاصله داريم. علناً حق تانرا ضايع مى كنند، از ادارات دولتى حذف تان مى كنند، با تقلب به سرنوشت تان حاكم مى شوند، براي تان ارزش قائل نيستند، اگر تا ديروز بزدلانه با انفجار و انتحار و به بهانه طالب حذف فزيكى مى نمودند، حالا در روز روشن و در دل پايتخت مثل آمر ستار تيرباران تان مى كنند و خمى هم به ابرو نمى آورند. كسى را هم ياراى لب تر كردن و دادخواهى نيست.

هر گاهى كه مقاومت و ايستاده گى را در برابر شان مى ببينند، نعره كاذب و فريبكارانه وحدت ملى سر مى دهند. اين نكنيد كه وحدت ملى خدشه دار ميشود، آن نكنيد كه منافع افغانستان به مخاطره مى افتد. آيا وحدت ملى در حقارت ما و سيادت شما تأمين ميشود؟ چنين وحدت ملى ايكه مرا به برده گى تاريخى سوق دهد و شما دون همتان بدوى و اجير را كه سالها آب را از كاسه اربابان استعمارى تان نوشيده ايد و بدبختى و تراژيدى امروز مٌلك و مردم ما، ثمره حاكميت ناميمون سه صدساله اجداد نابكار تان است را به سردارى و زعامت رساند، خدا هرگز محقق نكند.

امروز در دو سوى قضيه آنها قرار دارند. يكى با لُنگى امتياز ميگيرد و ديگرى با نكتايى، يكى با شعار اسلام و شريعت و ديگرى با ادعاى دموكراسى و سيكولاريزم و در يك جنگ زرگرى همه را به حاشيه رانده اند. خوب ميدانيد كه دست كثيف امريكا روى دست آلوده آنهاست و به هيچوجه نه تنها از تقلب شرم و حيا ندارند، بلكه حاضر به انعطاف و كنار آمدن هم نيستند. و غير خود را در مشاركت در قدرت تحمل ندارند.

بناً اگر ميخواهيد با عزت در اين سرزمين زيست نمائيد و ميراث پر افتخارى به نسل هاى بعدى تان بجا گذاريد، به ترفند هاى غنى و خليلزاد و پمپئو اعتماد نكنيد، پايدو ها و ميانجى هاى منافق مشرب شانرا از خود برآنيد، متكى بخود و مردم تان باشيد، از مواضع تان كوتاه نيأئيد و بر داعيه برحق تان پافشاريد!

آيا تجربه تلخِ بعد از بُن كافى نيست؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا