آیا سفر اشرف غنی به پاکستان دست آوردی داشت؟
برای دست آورد سفر رئیس جمهور غنی باید منتظر بود. اما نتایج سفر او از دو زاویۀ پیدا و پنهان در مذاکرات و اظهارات او و پاکستانی ها قابل مطالعه و بررسی است.
از مذاکرات پشت پرده و عقب درهای بسته میان او و پاکستانی ها اعم از ملکی و نظامی و استخباراتی شان اطلاعاتی وجود ندارد. آیا غنی در این مذاکرات به توافقاتی با پاکستان بر سر صلح با طالبان دست یافته است؟
آیا سفر او با سفر اخیر وزیر خارجۀ امریکا به کابل و هفتمین دور مذاکرات امریکایی ها با طالبان که امروز در قطر آغاز می شود رابطه ای دارد تا توافقاتی با طالبان در این رابطه شکل بگیرد؟
آیا اشرف غنی در مذاکرات پشت دروازه های بسته با مقامات ارتشی و ملکی پاکستان بر سر نگرانی ها و اهداف دوطرف خارج از گفتگوهای آشکار رسمی و مطبوعاتی بحث کردند و به توافقاتی رسیدند؟
این جنبه های پنهان مذاکرات غنی در پاکستان هم چنان پنهان باقی می ماند و نمی توان با حدس و تصور در مورد آن سخن گفت و پیش داوری کرد.
اما آنچه که از مذاکرات و اظهارات علنی و رسمی رئیس جمهور غنی با پاکستانی ها بر می آید حکایت از عدم دست آورد این سفر برای کشاندن پای پاکستان در مسیر کمک به صلح و ثبات افغانستان است. اشرف غنی در گفتگوهای رسمی و علنی و در سخنرانی ها و ابراز نظرهای خود از موضع قدرتی وارد شد و سخن گفت که بصورت بالفعل فاقد آن است. او با این ابراز نظر که جای گندم پاکستان را در افغانستان گندم قزاقستان گرفته و جای بندر کراچی را، بندرهای دیگری پر ساخته که افغانستان می تواند نیازمندی های خود را بر آورده سازد، خواست تا با پاکستان از زبان قدرت و غیرت افغانی و در واقع بی نیازی به پاکستان سخن بگوید.
جالب این بود که محور اصلی بحث غنی را در سخنرانی ها و ابرازنظرهایش توسعۀ اقتصادی و تجارتی و انگشت گذاشتن به نقش مهم افغانستان به عنوان نقطۀ اتصال این توسعه برای پاکستان و منطقه، تشکیل می داد، نه موضوع جنگ و صلح افغانستان که پاکستان نقش بسیار تعیین کننده در آن دارد. هر چند به موضوع صلح و امنیت نیز پرداخت که جایگاه ثانوی را در مذاکراتش داشت. اشرف غنی در واقع به پاکستانی ها در نقش یک مدرس و واعظ درس داد و توصیه کرد که اهمیت افغانستان را برای انکشاف اقتصادی و تجارتی خودشان درک کنند و فرصت استفاده از آن را ازدست ندهند. لحن غنی در این درس و توصیه برای پاکستان، لحن تهدید و هشدار نیز بود. وقتی او گفت که افغان را با زور نمی توان به بهشت برد، اما با رضا می توان او را به دوزخ برد، به همین لحن بر می گشت.
این تفکر و تصور غنی که توسعۀ تجارتی و اقتصادی با پاکستان می تواند به تحول و تغییر سیاست و استراتژی پاکستانی ها از جنگ به صلح بینجامد نکتۀ جدیدی نیست که او برای بار نخست از آن سخن گفته باشد. در آستانۀ انتخابات 1393 ریاست جمهوری نیز این نکته را به عنوان طرح متفکرانه و مبتکرانه، عنوان و ارائه کرد. اما این طرح در پنج سال گذشته کارآیی نداشت. پاکستانی ها به آن توجه نکردند و بر عکس فشار اقتصادی را بر افغانستان بیشتر ساختند و راه کراچی و اخیراً آسمان خود را نیز بروی افغانستان بستند. در کنار آن، جنگ را در افغانستان تشدید کردند و تا کناره های دریای آمو و سرحدات ازبیکستان و ترکمنستان گسترش دادند.
در مذاکرات عقب درهای بسته نمیدانم که چه گذشت، اما در مذاکرات بدون درهای بسته، نگرانی های افغانستان و پاکستان و منافع و اهداف دو طرف نه فهرست شد و نه روی میز مذاکره قرار گرفت که بدون بحث بر سر این نگرانی ها و اهداف و توافق برای حل آن، آیندۀ صلح و ثبات در افغانستان هم چنان در هاله ای از ابهام و تاریکی باقی می ماند.
پاکستانی ها با تمدید انسداد فضای خود بروی هواپیماهای افغانستان تا 12 جولای نشان دادند که درسها و توصیه های رئیس جمهور غنی را در مورد توسعۀ تجارت و اقتصاد جدی نمی گیرند. بازتاب اندک از دو روز سفر غنی به پاکستان در مطبوعات دولتی و غیر دولتی نیز حکایت از آن دارد که زمام داران پاکستانی هم چنان به تداوم استراتژی افغانی خود که استراتژی جنگ و بی ثباتی در افغانستان است، می اندیشند.