تناقض و دو گانگی در جامعۀ افغانستان
دوگانگی، تناقض و حتی چندگانگی در افراد گروه های مختلف جامعۀ افغانستان بخش انفکاک ناپذیر رفتار و کردار این جامعه است. مردم در این جامعه از عوام تا خواص، از سیاست مدار تا غیر سیاستمدار، از عالم دینی تا دانشجو و تحصیل کردۀ علوم عصری و آنکه مدعی روشنفکری و روشن گری است همه دارای رفتار متناقض و شخصیت دو گانه و حتی چند گانه هستند. ممکن است استثناآتی وجود داشته باشد، اما شمار آن ها در مقایسه با این گروه عظیمِ دارای اندیشه و عملکرد متناقض و چند گانه بسیار اندک و شاید انگشت شمار باشد.
رفتار متناقض و دوگانه در وجود جامعۀ سیاسی و اهل سیاست بیشتر از همه است. این دو گانگی و چند گانگی را می توان در افکار و موضع گیری های متناقض آن ها در زمان های مختلف مشاهده کرد. پیوست و گسست سیاست مداران و سیاست بازان این جامعه در موضع گیری ها و موقف سیاسی شان بخشی از هویت سیاسی این ها را تشکیل می دهد. دیده می شود که در یک زمان دست ها را روی دست هم می گذارند و بلند می کنند و گاهی برای بودنِ با هم دست بروی قرآن می گذارند، اما زمان دیگر این دست های با هم گره کرده را رها می کنند و بروی آن سوگند و قرآنی که با هم خورده اند، پا می گذارند. به ائتلاف جدید، پیمان جدید، سوگند دیگر و قول و قرار دیگر روی می آورند. این همه را در زمان دیگر نیز می شکنند و وارد پیمان جدید و قول و قرار جدید می شوند. این دور باطل در فرهنگ سیاسی و رفتار اهل سیاست افغانستان ادامه می یابد.
نکتۀ جالب و شگفت آور به جا گذاشتن و به جا ماندن اسناد و شواهد انکار ناپذیر از تناقض و دوگانگی و چندگانگی اهل سیاست و سیاست بازها و تاجران سیاسی افغانستان است. این اسناد چه بصورت مکتوب و چه در گفتار در نوارهای صوتی و تصویری قابل مشاهده و مطالعه است. برخی از سیاست مداران و حاکمان سیاسی در این جامعه توافق و قول و قرار های خود را مکتوب می کنند و در پای آن امضاء می گذارند، اما در زمان دیگر به هیچ یک از آن توافقات و قرارها عمل نمی کنند و حتی برای خود و امضای شان حرمت و اعتباری قابل نمی شوند. این بد قولی و بی تعهدی در جامعۀ سیاسی افغانستان یک امر تاریخی نیز است. به هر حدی که اوراق تاریخ معاصر را باز کنید بسیار به این گونه بد عهدی، قرآن شکنی و بد قولی بر می خورید. به نوارهای صوتی و تصویری گوش کنید و ببنید که گفتار ها و رفتار ها چقدر متناقض و دو گانه و حتی چند گانه هستند. افراد و چهره های مختلف سیاسی را می بینید که از فردی در یک زمان چهرۀ رحمانی و فرشتۀ نجات ترسیم می کنند و در زمان دیگر او را شیطان لعین و شر مجسم می خوانند. این در واقع معرفی چهره و شخصیت خود شان نیز است که در دو زمان متفاوت در نقش فرشته و شیطان ظاهر می شوند.
و اما پرسش اصلی این است که ریشه های این تناقض و دو گانگی در جامعۀ افغانستان و به خصوص در جامعۀ سیاسی این کشور به چه و کجا بر می گردد؟
عوامل این تناقض و چندگانگی در افکار و رفتار آدمهای این جامعه چیست؟
چرا در این جامعه و کشور، خواص و عوام آن دروغ می گویند، شخصیت متناقض و دوگانه و حتی چند گانه دارند، ریاکار، پوپولیست و عوام فریب هستند؟