خبر و دیدگاه

وقتی خاطره ها به شگوفه می نشینند

                                 (در حاشیۀ کتاب “خاطرات من”

خاطرات هنرمند ارجمند عبدالوهاب مددی

ناشر: انتشارات شاهمامه. هالند. 2018

 

برگهای عطر آگین

برگهایی را که در این کتاب به خوانش می گیرید، دل نگهداشته هایی اند از هنرمند محبوب و پرآوازۀ میهن، جناب عبدالوهاب مددی.

با باز شدن عطر آگین این برگها، غنچه یی را می بوئید که با نفس های گرم خویش، ترانه های بهار و خزان، گرمی های تن نواز، سردی ها و تلخی را با محبت و صمیمیت می خواند و احساس و احترام ایجاد میکند. احساسی که خاطره های شنیدن آهنگ جاویدان “سیاه موی وجلالی”، آهنگ وطن و آهنگهای بی شمار دیگر را به یاد می آورد و به سوی پیشینه ها نیز ره می برد.

این برگها از فصل های زنده گی، از زمانها ومکانهای جدا افتاده، از رویداد ناشناختۀ هنری و اداری، آگاهی می بخشند. هر یک از این خاطره ها، دست خواننده را می گیرد و او را با چهرۀ زمان از دست رفته آشنا می سازد و با بازسازی پیشینه ها، خواننده را دعوت می نماید که به روایت ها وتصویرهای ایام از دست رفتۀ راوی بنگرد.

ابعاد خاطرات

در گام نخست و پیش از مطالعۀ کتاب خاطرات، محتمل است که برخی خواننده گان با این برداشت به محتویات کتاب ببینند که جناب عبدالوهاب مددی، به عنوان یک هنرمند، خاطرات هنری خویش را انتشار داده است. اما خواننده با وارد شدن به محتویات کتاب، افزون بر این برداشت، به سوی انبوهی از خاطرات دیگر اجتماعی و اداری وی ره می برد.

زیرا راوی خاطرات، افزون بر هنرمند بودن، مشغولیت های اداری را نیز پشت سرنهاده است، خاطرات وی دراین حوزه نیز بُعدی جذاب می یابد.

اما بُــعد دیگری نیز دارد و آن برخلاف برخی خاطره نویسان، آوردن خاطرات شخصی وی است.

اینگونه است که آشکارترین وجوه هنری اش، آهنگهای نشسته در دل هموطنان را با دل نگهداشته های پنهان مانده، در این کتاب برروی کاغذ نشانده است.

زیرا فعالیت هنری، عملی – اداری و مسافرت های بسیار، نگاه های وی را بر اوضاع در زمینه های گوناگون، چنان ژرفتر و گسترده تر نموده است که اگر از یکسو تصویر بزرگتر به خاطرات می بخشند، از سوی دیگر، تصویرهای پیشینه از اوضاعی که اکنون به صورت خاطرات چهره نموده اند، تفکر انگیز نیز میشوند.

دراین راستا شایان یادآوری است که جناب مددی مانند ملیونها هم میهن درد آشنای ما، جنگها و پیامد های دل آزار هجرت ناخواستۀ چند دهۀ پسین را نیز دیده است، این همه تحولات و رویداد های بسیار گسترده، اندوه فراق میهن، دریغ درد انگیزدوری از وطن، هراتی را که هرگز فراموش نمیکند،  دوری برخی اعضای خانواده و دوستان هنرمنداش، نشانه هایی را در خاطرات برجسته می نمایاند.

 

زیستن با رنج ناشناخته

هنگام مطالعۀ کتابهای معطوف به خاطرات زنده گی، بیشترین آنها از ایام کودکی صاحب خاطره می آغازند. دراین کتاب نیز جناب مددی خواننده را با نخستین یادمانهای ایام کودکی خویش همراه میسازد.

مکان، ترکان سفلی (ترکان پایانی) است. بستراجتماعی و فرهنگی یی را که در آن نشو ونما یافته است تصویر میکند و ویژه گی های پدر را از زبان راویان دیگر و یا از زبان مادر می آورد. و چه درد انگیز میشود که چهره ویادی از پدر را چون یتیم هردم پدرجو، تا ایام پیرانه سری از دست نمیدهد. میگوید:

“من که در نخستین سالهای زندگی و حساسترین دقایق رشد و نموی جسمی و روحی، از آغوش مادر جدا و از مهر پدر بیگانه شده بودم، راستم را بگویم از الفت و مهر مادری یک گاو با گوساله اش که او را می بویید و می لیسید، بُغض و عقدهٔ عظیم در خود احساس نمودم، بُغضی که همیش در گلو دارم و عقده یی که تا هم اکنون همچون موریانه در خفا پرده های نازک و حساس قلبم را میخورد.”

و یا:

” دستهای مامایم را که از مسجد آمده بود، بوسیدم. او رویم را بوسید. ایشان اصلا مامای مادرم بودند. آه که آن بوسه و شفقت ماما، چقدر به من لذت بخشید، نمی دانم بوسه و لطف پدر هم همان کیفیت و لذت را دارد؟”

 

صدای حزن آمیز راوی خاطرات تنها از رنج ندیدن پدر، در گوش نمی نشیند، حدیث سرنوشت مادر چه آن هنگام که نمیداند مادر کجا میرود و چه زمانی که از غربت سرای هامبورگ، آهنگ دیدار او را به سوی هرات میکند؛ اما مادر، خود وعبدالوهاب را نمیشناسد، سخن از درد ناشناختۀ وی دارد. در اینجا است که درواقع  سخن ناگفتۀ انسانهای بیشماری را می آورد، که با چنان رنجها زیسته اند.

این موریانه هایی که در خفا، پرده های نازک وحساس قلب راوی را میخورد، هنگامی فزونی یافته اند که ناگواری ها و رنجهای دیگری از زنده گی او را تا رسیدن به کابل و مشغولیت بیشتر درسی همراهی نموده است. و از آنروست که مدتی تخلص “رنجور” وپسانتر”مددی” بر دلش می نشیند.

این بخش خاطرات آمیخته با ناگواری ها، خواننده را با ناشناختگی های دیگری از زنده گی محترم مددی کمک میرساند.

ادامۀ زنده گی و رسیدن پای راوی به کابل، زمینه های خاطره افزایی بیشتر را فراهم میکند. چنین است که اگر کمترکسی را سراغ توان داشت که بر کلبۀ دل غمگین مددی راه یافته باشد، اما این خاطرات، خواننده را به سوی آشنایی با درد ها ورنجهایی  می برد که وی عمری با آنها زیسته است.

ادامه دارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا