صـلح افغانستان و سیاست خارجی عربستان

اخیراً شورای عالی صلح کشور، به پا پیش کشیدنِ عربستان در امر صلح افغانستان، بسیار خوشبین شده است. این شورا باور دارد که عربستان میتواند با توجه به تأثیری که بر طالبان دارد، آنان را به روند صلح تشویق کند. بحث امیدواری به تلاشهای عربستان برای صلحِ افغانستان از سالها به این طرف مطرح بوده؛ اما تا کنون نتیجهیی از آن بهدست نیامده است. عربستان سعودی یکی از کشورهاییست که نفوذ زیادی بر حلقههای مختلفِ فکریِ جوامع اسلامی دارد. گروه طالبان و برخی از دیگر گروههای افراطی جهادی که در مخالفت با دولت افغانستان قرار دارند، جدا از اینکه از جانب کدام کشورِ دیگر به کدام هدف تغذیه میشوند، از لحاظ فکری تحت تأثیر عربستان سعودیاند. با این حساب، این برداشت وجود دارد که دولت عربستان میتواند با استفاده از نفوذ معنویاش بر این حلقات، بهشمول طالبان، در راستای ترغیب گروه طالبان به ترک جنگ در افغانستان نقش ایفا کند.
داکتر اشرفغنی، رییس دولت وحدت ملی، امید به عربستان را بیشتر در سر پرورانده بود. او در نخستین سفرهایش در دولت وحدت ملی، عربستان را شامل ساخت و به آن کشور سفر کرد؛ اما نتیجهیی در پی نداشت.
در دورۀ رییسجمهور کرزی همواره از سوی وی تصریح میگردید که عربستان سعودی میتواند نقش بارزی در تأمین ثبات و صلح و قطع جنگ در افغانستان داشته باشد. بارها مطالباتی از سوی آقای کرزی رییسجمهور سابق افغانستان در این زمینه مطرح گردید. مقامات عربستان سعودی بارها بر این نکته تأکید میکردند که از صلح در افغانستان حمایت کرده و امکاناتی که در راستای تأثیرگذاری بر طالبان دارند را نیز در این راستا به کار میبندند. اما در عمل اینگونه نشد. پیش از کرزی، دولت استاد ربانی تلاشهایی زیادی کرد تا عربستان سعودی بتواند از نفوذ و ظرفیتی که دارد، در روند صلح در افغانستان استفاده کند؛ اما نگاه مقایسهیی فشرده به تلاشهای سه دورۀ سیاسی کشور برای جلب توجه عربستان برای صلح با طالبان در افغانستان ثابت میکند که همۀ این تلاشها و امیدواریها در یک چرخۀ باطل چرخیدند و به ثمر نرسیدند. برعکس، عربستان به عنوان یکی از فعالان و حامیانِ طالبان تا توانست از آنان حمایت کرد و آنان را به رسمیت شناخت. حالا هنوز این سوال مطرح است که بهراستی کشوری که خود حامی طالبان بوده است، میتواند مانع آنان گردد و یا آنان را به روند صلح تشویق کند؟
پاسخ به این سوال حالا مبهم است؛ زیرا از یک طرف، این کشور به دلیل حمایتهایی که از طالبان و دیگر گروههای افراطی داشته است، با گذشت هر روز در ذهنیتها کوبیده شده است. از جانب دیگر، عربستان علیرغم حمایتش از طالبان هنوز هم برای مردم افغانستان به عنوان مرکز و دارالقرای اسلام، اهمیتِ خودش را دارد. از لحاظ عقیدتی و مذهبی، مردم افغانستان و خصوصاً مخالفانِ مسلح برای عربستان احترام خاصی قایل هستند. به همین دلیل این امید وجود دارد که اگر عربستان بخواهد، میتواند نقشی در تأمین صلح در افغانستان بازی کند. اما این درصورتی امکان دارد که جنگ افغانستان یک جنگ روشن و مشخص باشد تا عربستان بتواند از هر منظری در آن تأثیر بگذارد. اما حالا که این جنگ پیچیده است، نقش عربستان در صورتی که ارادهیی هم وجود داشته باشد، در آوردن صلح بسیار ضعیف به نظر میرسد. شکی نیست که عربستان سعودی هم بهسانِ همۀ کشورهای دخیل در قضیۀ افغانستان، به دنبال منافع خود است و در تلاش است که با وارد شدن به فضای بحث افغانستان، منافع خودش را پیگیری کند. زمینهسازی برای رشد وهابیت و سلفیت، از ممکنترین اهداف اصلی عربستان در سیاستهای فرهنگی آن کشور شمرده میشود.
از جانب دیگر و با توجه به اینکه اگرچه هنوز علایم و نشانههایی که نشان بدهد افغانستان به صلح نزدیک شده است، وجود ندارد؛ اما یک امیدواری ایناست که با توجه به تکانهیی که در حکومت و سیاست عربستان سعودی ایجاد شده، سیاست جدیدِ عربستان سعودی بتواند در همۀ زمینهها دچار دگردیسی مثبت شود؛ زیرا سیاستی را که اخیراً سیاستگرانِ جدید در عربستان سعودی پیشه کردهاند، به مانندِ جرقههایی، از یک تغییرِ کلان در این کشور حکایت میکند. اگر سیاستگر جوانِ عربستان بتواند سیاست خارجیِ سعودی را دچار دگردیسی کند و روابط خارجیِ این کشور نیز دچار حادثه شود، ممکن است عربستان به عنوان یکی از کشورهای میانجی در قضیۀ جنگ افغانستان قابل مطالعه گردد. اما اگرچنین اتفاقی نیفتد و عربستان سعودی در برابر سیاست شیعیزم و دارالقرای ایرانی در منطقه از یکطرف و رویارویی با شاخهها و نحلههای اهل سنت از طرف دیگر با رویکرد وهابیگری سیاست خارجی سلفش را ادامه بدهد و همۀ تعاملات منطقهیی به خصوص جنگ در افغانستان را در این قالب و در گسترش بعد خارجی سیاست جاری فرهنگیاش پی بریزد، هیچ منفعتی از این کشور متصور نیست. این را هم باید بدانیم که سیاست خارجی عربستان در صورتی به دلخواهِ ما تغییر میکند که جدا از تغییراتی که در سطح سیاست ملی عربستان صورت میگیرد، تغییرات کلانی در سطح رابطههای منطقهیی و بینالمللی در صحنۀ ظهور باشد.
باید منتظر بمانیم تا عربستانی که آبستن تحولاتِ جدید در سیاست داخلی است، چه مولودی را در عرصۀ سیاست خارجیاش به نمایش میگذارد.
نظری پریانی