خبر و دیدگاه

كتاب مقدس فاشيزم يا مانيفست قبيلوى!

جابجايى مجدد ناقلين، از كتاب دويمه سقاوى تا طرح شهرك سازى حكمتيار !
از منابع معتبر حزب اسلامى اطلاعاتى منتشر شده كه حكمتيار طرحى را بمنظور ايجاد شهرك هاى رهايشى در مسير كابل – بگرام به اشرف غنى پيشكش نموده است. هر چند هدف اصلى وى انتقال و اسكان مهاجرين حزب اسلامى از پاكستان به ساحات متذكره است. اما ظاهراً طرح مؤذيانه ى خود را با روپوش گويا نزديك شدن و همدلى ميان اقوام برادر و مسلمان افغانستان ارائه كرده است.
جابجايى ناقلين قوم پشتون در مناطق تاجيك و ازبيك نشين شمال كشور يكى از معضلات پيچيده ى اجتماعى كشور ماست كه با گذشت حدود يك قرن از آن تا هنوز آشتى فرهنگى و انس اجتماعى ميان ناقلين و مردم بومى محل تأمين نشده.
در التهاب و گرماگرم  درگيرى هاى خونين دوران مقاومت ميان دولت اسلامى و تحريك طالبان كه در رسانه هاى مغرض غربى به جنگ شمال و جنوب يا تقابل پشتونها با ساير اقوام تبليغ مى شد. كتاب مشكوكى با محتواى شديداً فاشيستى بنام ( دويمه سقاوى ) از آدرس فرد مرموزى به اسم مستعار ( سمسور افغان ) منتشر شد. هر چند بسيارى را گمان برآنست كه نويسنده آن كتاب، اسمعيل يون و يا سليمان لائق است اما تا هنوز احدى شهامت و جسارت ادعاى تعلق آنرا بخودش ننموده كه خود دليل بطلان محتواى كتاب است.
در صفحه اول كتاب دويمه سقاوى از سوى نويسنده آن نوشته شده است كه اين كتاب را به روح پر فتوح محمد گل خان مومند كه سقاو اول را سركوب نمود، تقديم مى نمايم. كتاب به شكننده گى حاكميت قومى پشتونها و قيام هاى تاجيكان بر عليه آن پرداخته است. در نهايت، نويسنده بزعم خودش ١٣ مورد را بعنوان راه حلى براى جلوگيرى از قيامهاى بعدى و احتمالى تاجيكان، كه به تعبير خودش جلوگيرى از سقاو سوم است، به سياستمداران پشتون پيشنهاد نموده كه ماده هاى هفتم الى دهم آن قرار ذيل است:
(( هفتم –  برای آن که روس ها و کشور های نوبنیاد در مرز های شمالی افغانستان نتوانند هیچگاهی برنامه های آزمندانه خویش را جامه عمل پوشانند و مداخلات شان به شکست ابدی و قطعی روبرو گردد  ، لازم است که تعداد زیاد از مردمان  مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی را به صورت گروهی و فردی به بخش های شمال افغانستان فرستاده و مسکین گزین سازیم  و زمین های کشت ناشده را برای شان توزیع کنیم . با این کار توازن قومی در بخش های شمال افغانستان بهتر می شود و پشتون ها مانند یک سد محکم در برابر مداخله روس ها و دیگر بیگانگان قرار می گیرند .
هشتم –   به خاطر امنیت دایمی شهر کابل و برای جلوگیری از هر گونه هرج و مرج باید برای ساختن چنان یک استراتژی ملی فکر کنیم که در صورت وقوع کدام رویدادی که توسط گروه های سیاسی و نظامی به وقوع می پیوندد ، باید جلو غارت وچپاول شهر گرفته شود . برای این مقصد باید در دشت چمتله مردم بی بضاعت مشرقی و جنوب غربی و جنوبی مسکن گزین شوند و همچنان برای ایجاد یک کمربند امنیتی به دورا دور شهر کابل باید مردم مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی جا به جا شوند .
نهم –   باید تمام زمین های کشت ناشده ی دولتی از قسمت شمال کابل تا حصه ی سالنگ به صورت کامل به پشتون های مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی توزیع شود . سودمندی این کار این است که حضور پشتون ها توازن قومی را در آن مناطق بهبود می بخشد و از شورش های ضد حکومت مرکزی جلوگیری به عمل می آید.
دهم –  چون مردم پنجشیر آله دست بیگانگان می باشند و در مقابل قوم اکثریت و دیگر اقوام احساس دشمنی دارند و همیشه امکان دارد که مردم پنحشیر به تحریک دشمنان خارجی ما بر علیه حکومت مرکزی قیام کنند و از موقعیت حساس سوق الجیشی پنجشیر برای دیگر مردم کشور مشکلات و در سر خلق نمایند ، لذا برای جلوگیری از هر گونه پیش آمد ناگوار در آینده ، لازم است که دره ی پنجشیر را از مردم فعلی اش خالی سازیم و پنجشیری ها را در منطقه های مشرقی ، جنوبی و جنوب غربی کوچ بدهیم و آنها را از هم جدا جدا کرده  در مناطق پشتونی پراگنده سازیم و دیگر برای شان حق بازگشت به پنجشیر را ندهیم تا آنها به مرور زمان در میان پشتون ها حل شوند و هویت ملی ما را کسب نمایند .))
با در نظر داشت مواد متذكره كتاب دويمه سقاوى، پيشنهاد حكمتيار قدم اول تطبيق آن محسوب مى شود. اينكه محتواى كتاب و طرح حكمتيار تا چه ميزانى عملى و قابل اجراست، موضوع ديگريست. اما بدون شك نظامنامه ناقلين از آغاز، توطئه ى عليه سلامت اجتماعى و  وفاق ملى افغانستان بوده و است. اثرات منفى اين طرح چه به اقليت هاى پشتونى كه مجبور بودن بنابر سياست دولتهاى مغرض، در دل مناطق اقوام ديگر اسكان يابند و چه براى مردم بومى محل كه با از دست دادن مايملك شان، كينه و نفرت هموطنان شانرا بعنوان غاصب در دل نگهدارند.
اساساً از زمانيكه سران قوم درانى با نگرانى از بغاوت تيره هاى مختلف اقوام پشتون ساكن در جنوب و جنوبغرب و در ادامه ى جنگهاى خونين ميان درانى ها و غلجايى ها، پايتخت شانرا از قندهار به كابل منتقل نمودند. اين ذهنيت را داشتند تا آن عده از سران قوم غلجايى را كه احتمال خطر و بغاوت از آنها متصور بود، ظاهراً با امتياز واگذارى زمين هاى زراعتى در شمال از جغرافياى اجتماعى شان تبعيد و  بعنوان جزيره هاى قومى در دل مناطق اقوام شمال مستقر و محصور نمايند. اما در اصل منظور آن بود كه حاكميت خود را از شر آنها نجات بخشيده. تخم نفاق و بدبينى را ميان آنها و مردمان بومى محل كاشته، هر دو را در تخاصم و دشمنى مصروف نگهدارند.
افزون بر آن، چنين سياستگزارى هايى در عهده و صلاحيت احزاب و اشخاص نبوده. دولتهايى هم كه برنامه ى ملت سازى داشته باشند، ميتوانند از تجارب ساير كشور ها و سازوكار هاى پذيرفته شده ى اجتماعى استفاده نمايند كه قطعاً شامل جابجايى يك قوم نميشود. بلكه بطور فراگير، تدريجى و بطور انفرادى قابل اجراست. در حال حاضر كه كشور از نفاق ملى و استخوان شكنى قومى رنج مى برد. اينگونه طرح ها، شگاف اجتماعى را عميقتر ساخته، افغانستان را بسوى تجزيه سوق خواهد نمود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا