بازهم در بارۀ گ. حکمتیار و رهایی زندانیان
قرینه های موجود، حاکی از آن است که شبکه های همسو با رهبردهای ویرانگر وآسیب زا در افغانستان، پای گ.حکمتیار را با موفقیت در پله های زینه یی از تبارز سیاسی و کارکرد قومی- نظامی نهاده اند. اهداف این برنامه نشان میدهد که حکمتیار نقش تبهکارانه تری را درمقایسه با پیشینه ها در چشم انداز میگذارد.
در فراهم آوری زمینۀ آوردن او؛ ایالات متحدۀ امریکا و پاکستان؛ خواستگاه داخلی یا نیازهای تشدید مخاصمات قومی – منطقه یی را الزام کرده اند. نماد برجستۀ این خواستگاه داخلی در حوزۀ حکومتگران، اشرف غنی و حنیف اتمر است. توجیه عوامفریبانۀ برگرداندن او، تحقق صلح، منصرف نمودن گروه های که به مبارزۀ مسلحانه اشتغال داشته اند، نامیده شده است. به منظور چاق نمودن پیکر فسادانگیز ودسترخوان گستربرای تروریست ها، نهادی را “شورای عالی صلح”.
این برداشت که بدون موافقت مقامات امریکایی یا حکومتی که افغانستان را در واقعیت امر وبا وضاحت در اشغال نظامی و ادارۀ سیاسی دارد، برای پذیرش تائید امریکا در مورد حکمتیار میتواند بسنده باشد.
نبودعلنی مدارک سیر دیدارها با حکمتیار وشبکه اش، وجود ابتکار عمل در دست “شورای امنیت ملی” (حنیف اتمر) که با توطئه عجین است، همه وهمه بیانگر این نکته میباشد که او با سلیقه ولزومدید گروه معینی آورده شد که همخوانی ها و چشمداشتهای مشترکی برای آینده افغانستان با هم دارند.
حکمتیار که از گذشته ها به اینطرف به عنوان یک تن از تشنه گان قدرت، شناخته شده و هرگزحاضر نبود تا در هیچ مرجع ونهادی شخص دوم باشد، پس از جنگهای مردم سوز و ویرانگر میان تنظیم های جهادی به شمول جنبش ملی اسلامی در کابل، چنان زار و ذلیل سیاسی بود که حتا ولی نعمت پاکستانی اش دست پشتیبانی از او برداشت و طالبان یاگروه خونریز وجاهلی را وارد میدان نمود که خوبتر وبهتر افغانستان را ویران کند و پاکستان را برای تسلط بر افغانستن کمک.
رفتن وی به ایران وسرگردانی های مختلف، برگشت به پاکستان، روی آوردن شاخه ها و افراد حزب وی به سوی دولتی ها ویا طالبان، تا توسل به شیوه های انتحاری و استفادۀ سؤ از جوانان مظلوم وبیگناه، در پیامد خویش نشان داد که روز تا روز در انزوای سیاسی فرو رفته و با آن دنیای قدرت جویانۀ که دارد، رنج ودرد دوری از تبارز و قدرت را حمل می نمود.
با چنان حال واحوال، هنگامی که می دید وضعیت مناسب در نهاد های دولتی، حضور نیاز در حامی حکومت دست نشانده، در میان گروه هایی که فعالیت قومی- منطه یی را در راستای احساسات مشترک وی در پیش گرفته اند، آغوش ها باز است تا وی را با گرمی بپذیرند، چنین عنصر آشنا با تاکتیک و بهره گیری های سیاسی، قدم به قدم از این زمینه ها وعوامل استفاده نمود وسرتسلیم فتنه آمیز فروبرد. این انتظار را از برخی دیگر از تروریست ها نیز میتوان داشت. چنانچه پیش از حکمتیار برخی از سران خونریز طالبان از طرف حکومت پیشین و موجود، موازش یافته و درراستای اهداف پیشین خویش، اما بدون اسامه بن لادن در جد وجهد میباشند.
اکنون که او و شبکۀ مخوف اش از جیره های دالر امریکایی اعاشه میشود، بربنیاد توافق پشت پرده و اصلی میان “شورای امنیت ملی” (حنیف اتمر) باید کاری بکند. کاری که در اقتضای گژدم است. او ازیکسو امتیازهایی را به دست می آورد و از سوی دیگر خویش را بربنیاد وحدت عمل در راستای گروه مخل امنیت و تبهکار اشرف غنی- اتمر ،هماهنگ مینماید. گروه غنی- اتمر نیز با استفاده از وی برخی آرزومندی های تحقق نیافتۀ خویش را جامۀ عمل میپوشانند. نقش وی برای بازگرداندن شاخه های حزب اسلامی که به سوی جناح های دیگر رفته اند، نیز متصور بود که اکنون با دید وبازدید های همیشگی ادامه دارد.
دراین میان، یکی از آن آرزومندی ها، آزادی زندانیانی بود که از طرف نیروهای امنیتی ونظامی دستگیر شده ولی افراد حکومتی نتوانسته اند به موقع آنها را آزاد نمایند، پس ناگزیر زندانی شده اند. اکنون زیر نام عملی نمودن تعهدات با حکمتیار، بهانۀ خوبی در دست غنی- اتمر است و ما شاهد آزاد نمودن آنها میباشیم. یادمان نرفته است که غنی هنگام تلاش رسیدن به ریاست جمهوری، در قندهار چیغ میزد که زندانیان شما را آزاد میکنم. ادعای حزب اسلامی که هنوز تا سه هزار اعضای حزب در زندان نها استند، هوشداری است که تروریست های دیگری را نیز با این بهانه به سوی تشدید تشنج و انسانکشی میفرستند.
در پیوند با زندانیانی که با شبکه های تروریستی در ارتباط بوده اند، شایان یاد آوری است که به دلیل نبود فضای آموزشی، اقناعی که بتواند آنها را از افکار واعمال تروریستی دور نماید تا انسهایی شوند دلسوز برای انسان و وطن، آنها برخلاف با چنین تشویقی که اکنون می بینند؛ کینه، نفرت و انگیزه های خونریزانۀ پیشین خویش را با استفاده از امکانات مادی که امریکا وحکومت در اختیار شان میگذارد، در جامعه اعمال میکنند. تروریستها وآدمکشانی که دیروز با اتکأ بر افکار عقب مانده، فراهم آوری امکانات از سوی پاکستان، دستورهای رهبری طالبان، حکمتیار،”دولت اسلامی” (داعش) خون ریختند و زندانی شدند، اکنون برای ایشان تدارک می بینند تا رهسپار جبهۀ و جبهاتی شوند که در مخالفت با گروه حاکم در ارگ دارندۀ موقف اند.
این هم یادآوری شود که حکمتیار به رغم داشتن علایق منحط قومی، خون تعداد کمی از پشتونها را نریخته است. فراموشی این کارنامۀ سیاه وی، جفا در حق آنانی است که با لزومدید وی به شهادت رسیده اند.
هنگامی که از علایق منحط قومی یاد می کنیم، حکمتیار یکی از نمادهای است که در یک دست سلاح بهره جوی های قومی را دارد ودر دست دیگر سلاح دینی- مذهبی را. وی در زمینۀ بهره جویی از سلاح قومی ومنطقه یی از جمله اشخاص وافرادی است که برای رشد وشگوفایی قومی خویش در راستای تعالی اجتماعی وفرهنگی نمی کوشند، بلکه با استفاده از تحریک احساسات وبرانگیختن آنها علیه اقوام وملیت های دیگر فعال استند. کارکردی دارند، جنایت آمیز در حق نستانها وجفا کار در حق قوم خویش استند. رفتاری که بسیار به زیان رشد قومی میباشد.
گزینۀ لازم در برابر آن، برای وطن دردمند ما این است که واقعیت چند قومی- قبیله یی وملیتی، زبانی و مذهبی افغانستان را از نظر فرو دور نباشد، بلکه با توجه با آن در گفتار وکردار، قوم پذیری، همزیستی و از آن طریق بهزیستی با همی را طرف توجه قرار بگیرد.
تا اینجا کوتاه اشاره های به نیازهای منحط داخلی فراز آوری حکمتیار نمودیم، این بدان معنی نیست که عامل بیرونی، یا نقش کشورهای منطقه، اختلاف های آنها و حتا اختلاف امریکا و روسیه، در بهره گیری از این عوامل وعناصر داخلی افغانستان طرف توجه نبوده ویا نباشند.
درنظر آوریم که پوتین، کریمیه را جز خاک روسیه اعلان میکند ویا روسهای کریمیه الحاق خویش را به روسیه ابراز میدارند، آیا امریکای ناخوشنود از این عمل، مانعی می بیند که در کنار برنامه های متعدد، گ.حکمتیار، طالبان ویا داعشی را بار دیگرصاحب سپاه جنگی ببیند و جبهۀ فرسایشی را برای روسیه ایجاد کند؟
در نظر آوریم که ملیونها انسان جفا دیده در سوریه ویمن تا اینکه ره به سوی بهروزی بیابند، قربانی اختلاف های عربستان سعودی، ایران واسرائیل شده اند. آیا کشور ما را از چنان آسیب ها در امان خواهند گذاشت؟
رفع این نگرانی ها نیز زمانی میسر است که افغانستان، از عوامل مانع شونده در سطح داحل بهره مند باشد، تا آن زمان بدون تردید، وقوع خونریزی های حکمتیاری و طالبانی دور دیگر را از نظر نباید دور نگهداشت. زیرا یکی از ویژه گی های حکومت فاسد کنونی و پیشین، سمت وسو دادن اوضاع در چنین مسیری است.