شعر

دریای خروشان

 

برمردم ما جور و جفا تاکی و تا چند

قهروستم و خشم ووغا تاکی و تا چند

خلقی شـده بیچاره و آواره و محروم

آتـش زدن لانـه و جـا تاکی و تا چند

دانم که نداری هنری دارو و درمان

افزایش این درد و بلا تاکی و تا چند

با داعـش جانی شـده یی یار و برادر

خصمانه نظر بررخ ما تاکی وتا چند

تجهـیز کنی قاتـل و اوبـاش و ارازل

تهدید وخطر رسم خطا تاکی وتا چند

در قـوم پرسـتی شـده یی شـهرۀ آفاق

یک بام؛ ولی با دوهوا تاکی و تا چند

برهم زده یی طرح وتُون قالی وحدت

اقوام زهـم پرت و جدا تاکی و تا چند

در سـینۀ دولـت نـتـپــد قلـب صداقـت

روبه صفتان مکرودغا تاکی و تا چند

دشمن زده برسینه وخودی زندازپشت

خنجر زدن از پشت وقفا تاکی وتا چند

چشمان سیاسـت شده در کشورما کور

این مسخرگی کوروعصاتاکی وتا چند

افــراط چــرا شـــادی دل‏هــا بـربـایــد

در خانۀ ما جنگ وعزا تاکی و تا چند

بـرخیز وطـندار بـه احقـاق حقـوق ات

سـر خـم بـه دم تـیغ فـنا تاکی و تا چند

سـرلـوحۀ جنبش که بود وحـدت اقوام

ترس ازدوسه مزدورسیا تاکی وتا چند

مردم که بشورند چو دریای خروشـان

ای ارگ بخون غرق شنا تاکی وتاچند

22/12/2017

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا