كارنامه امير حزب اسلامى
گلبدين حكمتيار امير حزب اسلامى كه اسمش در سال ٢٠٠٣ درج لست تحريم هاى سازمان ملل شده بود. بعد از گذشت حدود ١٤ سال در ٣ فبرورى ٢٠١٧ از آن لست بنابر تقاضاى رسمى حكومت وحدت ملى، خارج ساخته شد.
و در هفت ثور ١٣٩٦ در ولايت لغمان سمارق گونه ظاهر شد.
شايد حكمتيار را بتوان آخرين بازمانده و وارث ناميمون دوران جنگ سرد در كشور ما دانست . او مبارزه سياسى را در زمان سلطه ى شاه سابق آغاز نموده، با كركتر ستيزه جو و افكار تندروانه نه تنها راهش را از صفوف نهضت اسلامى تا امارت حزب اسلامى پيمود بلكه پيوسته در پى كودتا عليه حكومات مختلف براى تصاحب قدرت سياسى بوده است. كه هيچ توفيقى در اين راه نداشته و تمام تلاش هايش ناكام و كودتا هايش نافرجام بوده است.
عليرغم ظاهر انقلابى و پر شورش، هيچگاهى در مبارزه عليه تجاوزات خارجى نقش فعال نداشته و با زيركى از اين حوادث سر بسلامت برده است. در اوج مبارزات آشتى ناپذير نهضت جوانان مسلمان با رژيم داود خان كه نتيجتاً اكثريت قاطع رهبران آن روانه ى زندان و بعداً اعدام شدند، حكمتيار راه فرار به پاكستان را گزيد. در دوران تجاوز شوروى صحنه را به رقيب سرسختش احمد شاه مسعود واگذار گرديده، زنده گى رام و آرام در زير چتر حمايت نظاميان پاكستان، در پشاور اختيار نمود.
در مرحله ى بعد از پيروزى دولت اسلامى، هر چند آغازگر بغاوت و جنگ داخلى در كشور محسوب ميشود، اما فشار اصلى جنگ را بدوش حزب وحدت و جنبش تحميل نموده، به راكت پراگنى بالاى شهر اكتفاء نمود. با كشيده شدن دامنه ى پيشروى طالبان، به چهارآسياب، پايگاهش را بزدلانه به طالبان تسليم نموده، به دولت مجاهدين پناه آورد كه با هجوم طالبان به شهر كابل در پناه ترحم مسعود شهيد، روانه ى پنجشير و از آنجا پناهنده ى جمهورى اسلامى ايران شد. در مغايرت با سيماى دگم مذهبى و آشتى ناپذيرش با تشيع، پنج سال حاكميت طالبان را با خاطر آرام با اهل و عيالش در نيآوران بالاشهر تهران در سايه لطف نظام ولايت فقيه و حمايت سپاه پاسداران ايران سپرى نمود. در ادامه ى پيآمد هاى حوادث ١١ سپتامبر، از ايران اخراج گرديده متعاقب آن درج لست سياه تحريم هاى سازمان ملل شد.
با ورود عساكر ناتو و آيساف به افغانستان در حاليكه ثقلت و فشار جنگ را طالبان بدوش مى كشيدند، حكمتيار نيز شمشير زنگ زده اش را خون آلود نموده، اداى مقاومت نظامى را همانند دوره ى تجاوز شوروى تمثيل نمود. اما هرازگاهى شرايطى براى همكارى اش با دولت افغانستان وضع مى نمود. و شرط اساسى اش خروج كامل نيروهاى خارجى از افغانستان بود. اما از آنجائيكه در هيج مقطعى از حيات سياسى اش اصوليت و استراتيژى ثابتى وجود نداشته است . اينبار نيز در بدل كسب امتيازات سياسى، نظامى و اقتصادى، بر تمام اهداف ايديالوژيك و ديدگاه هاى اعتقادى اش، پا گذاشته، توافقنامه ى همكارى با حكومت وحدت ملى را امضاء نمود.
با آنكه عده ى از هوادارانش خوشبين به ورود و همكارى وى با دولت اند اما مخالفانش، حضور و عدم حضور او را در حكومت، مساوى و بى تأثير تلقى مى نمايند. هر چند با سلاح بر زمين گذاشتن او، يكى از محور هاى مخالفت نظامى با دولت فعلى، فرو مى ريزد. اما تحليل اكثريت قاطع ناظرين سياسى اينست كه تأثير ملموسى در اوضاع امنيتى نخواهد داشت.
اما يك نكته را نبايد فراموش نمود كه با تسليم شدن حكمتيار به روندى كه بعد از توافقات بن زير نظر امريكا و غرب در افغانستان پيش برده ميشود، اين حقيقت مسلم ثابت گرديد كه امروز و آينده ى افغانستان، بنياد گرايى اعتقادى، ماجراجويى سياسى، رويكرد نظامى توأم با وابستگى خارجى را بر نمى تابد. و سرنوشت محتوم آن جزء شكست، انزوا و تسليم شدن چيزى ديگرى نيست.