کار گُم شده ای نسل جوان و دانش آموخته
بی کاری و بی رزوگاری و نبود زمینه کار و اشتغال و عدم جذب نیروهای تازه نفس ، جوان و دانش آموخته در بازارِ کار به مشکل حاد کشور های عقب مانده و توسعه نیافته مبدل شده است و از جمله کشور مان افغانستان نیز گرفتارِ این معضل مدهش است و به گونه بسیار بی رویه بنیاد های جامعه را از درون می خورد و اگر اندیشه ای برای مهار این دشواری بزرگ نشود نظم اجتماع را بر هم خواهد زد .
سالانه هزاران جوان دانش آموخته وآگاه از دانشگاه های کشور فارغ التحصیل می شوند و امید و امیال بزرگ در سر دارند تا از اندوخته ها ، دانش و مهارت خویش در راهی اعتلا ، سربلندی و شکوفایی کشور شان کار گرفته شود تا وجیبه ای شهروندی خویش را در قبال مهین و سرزمین شان ادا کرده باشند ، اما سوگمندانه زمانیکه راهی بازارِکار میشوند و در ب های وزارت خانه های دولتی را میکوبند کسی حاضر نیست برای شان کار بدهد و حرفشان را بشنود ” برایشان گفته میشود ، اگر واسطه و پول ندارید نیاز نیست که درب های این وزارت خانه را دق الباب کنید ” چون تنها زمنیه کار و اشتغال در نهاد های دولتی به کسانی فراهم است که زر و زور داشته باشند و کسانی که رابطه و واسطه ندارند باید یا دست فروش شوند ویا برای مزدور کاری راهی کشور های همسایه شوند چون اینجا استعداد ، توانایی و صداقت و تعهد اصلاً مطرح نیست و کار گزاران حکومتی بدین واژه ها اصلاً بهای نمی دهند روی این ملحوظ است که می گویم سران حکومتی جایی مهیا کردن کار و شغل، نان و زندگی مردم را از ایشان می گیرند مصداق این سخن را می توان در سخن معروف شکسپیر خواند که می گوید ” خانه ای من برستون هایش و زندگی ام بر کار ام استوار است ، با برداشتن ستون ها و گرفتن کار ام زندگی ام را از من میگیرید ” اگر از انصاف و دادمندی نگذریم کارگزاران حکومتی در طی بیش از یک دهه نه تنها اندیشه برای مهار این چالش بزرگ و مدهش فراروی نسل جوان نکردند بلکه زندگی را برای جوانان در این کشور جهنم ساختند و راهی دیگر پیش روی جوانان کشور باقی نگذاشتند و امیال و آروز های شان را نقشی بر آب ساختند از همین سبب بودکه هزاران جوان دانش آموخته ، آگاه و خلاق ترک مهین کردند و با وجود هزاران مشکل و گرفتاری راهی کشور های اروپایی شدند ، اما رفتن این راه هم آسان نبود و قربانی فراوانی از مردم و جوانان این کشور گرفت ، بخشی در مرز های ایران و پاکستان به گونه وحشی یانه توسط مرزبانان سفاک ایرانی و پاکستانی تیرباران شدند و بخشی دیگر در آب های یونان و ترکیه طعمه کوسه ماهی گردیدند و خانواده و دوستان شان را در سوگ نشاندند .
هرچند دولت نمی تواند برای همه شهروندان اش زمینه کار و اشتغال را در خود دستگاهِ دولتی فراهم کند ولی دولت مکلف است در همکاری با سکتور خصوصی و ایجاد زمینه سرمایه گذاری و تشویق و ترغیب تجار و بازرگانان ملی زمینه کار و اشتغال را فراهم سازد چون با افزایش سرمایه گذاری و چرخشِ چرخه های اقتصادی و کارخانه های تولیدی است که نیاز و تقاضا به نیروی جوان و دانش آموخت در بازار کار افزایش می یابد و جوانان بی کار وارد گردونه کار و اشتغال میشوند اما متاسفانه در این قسمت دولت نیز کند عمل کرده به سخن “کنیز” بیکاری و بی رزو گاری نتیجه ای کاهش سرمایه گذاری در یک کشور پنداشته میشود “به راستی هم که چنین است دولت ما در طی این مدت نتوانسته زمینه سرمایه گذاری آبرومندانه را به تجار ملی به گونه درست مهیا کند تا بازوی استوار و محکم دولت سرزمین مان باشند و علل ها و چالش وافر در این بخش سبب شده که تجار ملی علاقه ای چندانی به سرمایه گذاری در این کشور نداشته باشند به باور اغلب قتل ، آدم ربایی و باج گیری از سوی زور مندان و ماموران حکومتی باعث این همه فرار سرمایه گذاری در این کشور شده است چون این عوامل دست و پاگیر سبب شده اند که تجار و بازرگانان ملی نتوانند با دل جمع و خاطر آسوده در این سرزمین سرمایه گذاری کنند…
- اگر دولت را به تعریف ارسطو منبع خیر بدانیم پس دولت کنونی ما با این تعریف ارسطو فاصله ای زیاد دارد چون نتوانسته به خواست و امیال مردم اش کاری انجام دهد هنوز ، استعداد ، توانایی و دانش و تخصص جایی تبار وقبیله را در این سرزمین نگرفته ، هنوز بخشی از سیاست گران و ماموران ارشد دولتی دارای اندیشه و فکری قرون وسطی هستند و هنوز در گذشته زندگی می کنند و تلاش می کنند همه ای نظام دولتی را تک قومی و تک تباری بسازند و هنوز نظام کهنه و فرتوت و اندیشه های قرون وسطی بخشی طرح و پلان کشور داران ما را شکل می دهد ، به سخن حافظ بزرگ که می گوید ” شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل – کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها” دولت مداران کنونی و گذشته افغانستان خواست و نیازمندی مردم شان را به درستی تشخیص نداند و کارگزران اصلی حکومت وحدت ملی اصلاً توجه ای در راهی تحقق خواست و امیال مردم ندارند ونمی دانند مردم در چه حال بدی زندگی می کنند ولی این دولتمردان سبکبار اصلاً نمی خواهند از حال و روز مردم خبر شوند و برای مهار این همه فلاکت و بد روزگاری مردم اندیشه ای کنند .
- روی این اساس که قشر جوان ودانش آموخته در کل همه مردم افغانستان خواستاری تغییر و دیگرگونی اساسی در نظام حکومتی هستند چون با این طرز دید و پلان این کارگزاران نمی شود کار یافته و صاحب آب و نان شد به گفته ای رالز نظریه پردازی عدالت لیبرالی ” کار وجه زندگی و خلاقیت وجه مشارکت جوی و زندگی جمعی انسان است ” بناً ضرورت است در این راستا طرح و ایده های بدیل برای مهار این معضل یافت و کار آن گُم شد ه ای نسل جوان و دانش آموخته است برای شان بازگرداند شود و بنیاد های بی عدالتی که معضل اصلی کشور است در هم شکسته شود و زمینه ای زندگی آبرومند توام با اشتغال و کار برای همه شهروندان مهیا شود ، آنگاه ما بر قله ای امید و آرزو های خویش خواهیم رسید و سرزمین و میهن مان آباد خواهد شد .