افغانستان بر سر دوراهی
به بهانۀ انفجار دهمزنگ:
حادثۀ المناک دوم اسد در چوک دهمزنگ که طی آن ده ها تن از اعضای جنبش روشنایی و عابرین عادی جانهای خود را از دست داده و بیش از دوصد نفر آنها زخمی شد میتواند تبعات قابل توجهی در ابعاد مختلف داشته باشد. درینجا دربارۀ جنبش روشنایی و برحق بودن یا برحق نبودن داعیۀ آن بحث نمی نمایم. بلکه بحث من درمورد نتایج احتمالی انفجار دهمزنگ است.
بنظر من اگر با این حادثه با هوشیاری برخورد صورت نگیرد در دو مورد مشخص اثرات خطرناکی از خود بجا خواهد گذاشت:
- ایجاد تفرقۀ قومی و مذهبی
- زیر پا شدن حقوق مدنی و سیاسی مردم
ایالات متحده امریکا مصمم است که حداقل تا برگزار شدن انتخابات ریاست جمهوری اش و روی کار آمدن ادارۀ جدید جلو تغییر عمده و غیر قابل پیش بینی را در افغانستان بگیرد. در حالیکه دورۀ ریاست جمهوری بارک اوباما به پایان خود نزدیک میشود، هر تغییر عمده در افغانستان باعث خواهد شد تا روند انتخابات امریکا از آن متأثر گردد.
هر چند افغانستان بی ارزش نشان داده میشود و در بیانات کاندیداهای ریاست جمهوری امریکا تقریباً ذکری از آن بعمل نمی آید اما در واقعیت امر این سرزمین در ستراتیژی جهانی و منطقوی واشنگتن جایگاه حیاتی دارد.
یک بخش سیاست امریکا در برابر چین که اوباما در اوایل عهده دار شدن ریاست جمهوری آنرا “مسئله قرن” برای امریکا خوانده بود وابسته به چگونگی حضورش در افغانستان است.
همچنان افغانستان در مقابله با روسیه، بعد از اروپا و ناتو، برای امریکا حیثیت سنگر دوم را دارد. بناءً افغانستان برای امریکا مهم است و این کشور به هیچ صورت اجازه نخواهد داد تا حادثه یی در افغانستان رخ بدهد که تأثیر منفی بر روند انتخابات و سیاستگذاری های آن کشور داشته باشد. مظاهره ایکه در زمستان گذشته در کابل برپا شده و تا پشت دیوارهای ارگ رسید، تشویش حکومت افغانستان و حامیان امریکایی اش را برانگیخت. به همین دلیل در هر دوباری که جنبش روشنایی مظاهره کرد همه راه های منتهی به ارگ توسط کانتینر مسدود ساخته شد.
علاوه بر مسئله انتخابات امریکا، برنامۀ ستراتیژیکی که این کشور در افغانستان و منطقۀ ما آنرا براه انداخته و به سرعت به پیش میبرد ماهیتاً بگونه ایست که باید از نظر ملت ها و رسانه مخفی نگهداشته شود.
همه میدانند که جنگ افغانستان و برنامه های مرتبط به آن که در منطقه در جریان عملی شدن هستند ماهیت استخباراتی دارند. بنابرین حرکت های مدنی، و فعالیتهای مستقل سیاسی و رسانه های آزاد بزرگترین دشمن آن پنداشته میشوند.
حکومت افغانستان میگوید که از خطر امنیتی ایکه متوجه مظاهرۀ دوم اسد بود تنظیم کنندگانش را باخبر ساخته بود. در گذشته، چند ماه قبل نیز زمانیکه “خوشال فکری بهیر” سیمیناری در هوتل کابل ستار دایر کرد و قرار بود حامد کرزی رئیس جمهور پیشین در آن سخنرانی کرده در بارۀ تمدید عمر حکومت وحدت ملی توسط جان کیری اظهار نماید، سفارت امریکا با نشر اعلامیه یی گفته بود که بنابر راپور هایی که دارند هوتل کابل ستار مورد حملۀ تروریستی قرار خواهد گرفت. در آن زمان حامد کرزی به آن محفل رفت و حمله یی صورت نگرفت. اما به روز شنبه مظاهره چیان جنبش روشنایی به دلیل نادیده گرفتن “راپور های امنیتی” قیمت بس بزرگی پرداختند. بعد از وقوع انفجار دهمزنگ، گارنیزیون کابل انجام تظاهرات را برای ده روز ممنوع قرارداد و آوازه هایی پخش گردید که گویا رهبران جنبش روشنایی مسوول این فاجعه شناخته شده و توقیف خواهند گردید.
میتوان گفت که در تقاطع ایجابات انتخابات ریاست جمهوری امریکا و ایجابات برنامۀ بزرگ این کشور در منطقۀ ما؛ بیداری سیاسی، حرکتهای مدنی و آزادی مطبوعات بزرگترین دشمنان واشنگتن بحساب می آیند. حکومت وحدت ملی نیز که طی دوماه آینده با سوال مشروعیت مواجه خواهد گردید هم به عنوان دوست فرمانبردار امریکا و هم برای تضمین دوام عمر خود با وضع پابندی بر هر گونه فعالت مدنی-سیاسی خود را راحت احساس مینماید.
ایجاد تفرقه و پارچه پارچه نمودن یک ملت، در طول تاریخ وسیلۀ عمده در دست قدرتهای استعمارگر بوده است. اندکی بعد از امضای قرارداد امنیتی و دفاعی با امریکا (BSA)، داعش در افغانستان اعلام ایجاد ولایت خراسانش را نمود. تاسیس ولایت خراسان در شرق افغانستان پیام منطقوی داشت. یعنی سرحداتی که تا حال موجود بود و دولت-ملت ها در محدودۀ آن به حیات خود ادامه میدادند با مطرح شدن “خراسان” تحت سوال قرار گرفتند.
به هر پیمانه ایکه تضادهای قومی و مذهبی در کشورهای منطقه شدت پیدا کنند احتمال تشکیل ولایت خراسان خلافت داعش بیشتر میگردد. به عهده گرفتن مسؤولیت انفجار در مظاهره ایکه تقریباً تمامی اشتراک کنندگانش راهزاره ها و پیروان مذهب شیعه تشکیل میداد توسط داعش و اعلام اینکه شخص انتحاری باشندۀ اچین ولایت ننگرهار بود شرایط عینی و ذهنی را برای ایجاد تفرقۀ قومی و مذهبی آماده میسازد. تشدید تفرقۀ قومی و مذهبی در افغانستان، اثرات مستقیمی بر کشورهای پیرامون خواهد داشت.
این سوال نزد هردارندۀ عقل سلیم ایجاد میگردد که چگونه با امضای قرارداد امنیتی با امریکا که بر قراری امنیت و رفاه اقتصادی نتیجۀ آن دانسته میشد نه تنها طالبان تضعیف نشدند بلکه داعش بوجود آمد و اینک پای عملیاتش به قلب شهر کابل کشیده شد.
با مطالعۀ انکشاف وضعیت میتوان گفت که ملت افغانستان بر سر یک دوراهی قرار گرفته است:
یا باید با تهدید خطرات امنیتی از حقوق اجتماعی و سیاسی خود چشم بپوشد، بدینترتیب دست آوردهای چارده سال گذشتۀ خود را که در عرصه های آزادی بیان، آزادی اجتماعات و اعتراضات مدنی حاصل کرده بود از دست بدهد. خصوصاً با توجه به اینکه ایالات متحدۀ امریکا اکثراً حامی نظام های فاسد و خودکامه یی بوده که برای منافع واشنگتن مؤثر پنداشته میشدند.
امریکایی ها در سال 2014 بسیار کوشیدند تا حامد کرزی را ترغیب نمایند بر سر قدرت باقی بماند و از تسلیم نمودن قدرت پرهیز نماید به شرط آنکه BSA را با آنها امضاء کند. یعنی امریکا میخواست دیموکراسی افغانستان را قربانی قرار داد امنیتی کند.
راه دوم اینست که ملت افغانستان بمثابۀ یک ملت زنده از ارزشها و دست آوردهای خود دفاع کند و در برابر تهدیدات بیاستد. مقاومت در برابر تهدیدات بصورت طبیعی قربانی می طلبد.
اما آیا میتوان از عزت، شرافت و آزادی خود بدون تحمل قربانی دفاع نمود؟
خرم صاحب سلام !
کاشکی تا خپل نوشته د ستمیانو په سایت کی لیکلی نه وای ستا د نوشتی ارزش د چاپ په دغه مخ کی بی ارزش شول !!!!