خبر و دیدگاه

چرا بزرگترین تظاهرات مدنی پایتخت بی نتیجه پایان یافت؟

andishmand_1
محمد اکرام اندیشمند

سرهای ذبح شدۀ هفت هموطن جاغوری مان در زابل توسط تروریستان بی وطن و نا انسان، قبل از آنکه سرهای هفت هزاره می بود، سر هفت انسان این سرزمین بود. در میان آنها شکریه تبسم طفل و دختر 9 ساله به تمام اطفال زمین و به تمام جامعۀ انسانی تعلق داشت:

احساس و عاطفۀ تبسم مانند احساس و عاطفۀ کودکان جوامع و سرزمین های مختلف و متعدد بشری بود.

او مانند تمامی کودکان هم سن و سالش، معصومیت و صداقت کودکانه داشت و هیچ گناه و جنایتی را مرتکب نشده بود.

او همچو اطفال و کودکان هر هموطن ما در تمام ولایات و ولسوالی های افغانستان و مانند هر خانوادۀ انسانی در اقصی نقاط جهان، آرزو ها و تخیلات کودکانه در سر می پروراند.

سر بریدۀ تبسم و سر های بریدۀ مردان و زنان مظلوم جاغوری بدست ترویستان طالب یا داعش موج عظیم اعتراض را برای اصلاح و تغیر در اوضاع ناهنجار و نابسامان حاکم بر کشور ایجاد کرد. صد ها هزار نفر فریاد حنجرۀ این سر های بریده در پایتخت شدند(20 عقرب 1394 /یازدهم نومبر 2015)تا ضرورت تغییر در وضعیت رقت بار امروز کشور را به گوش زمام داران افغانستان بر سانند و آن ها را وادار به این تغیر کنند.

من که در شبانگاه انتقال سر بریده شدۀ شهدای جاغوری به پایتخت در صفحۀ فیسبوک خود نوشتم که این سر ها قبل از آنکه، سر هفت هزاره باشد، سر هفت انسان است که از سوی تروریستان بریده شده اند؛ حتی اگر تروریستان طالب یا داعش این سر های مظلوم و بی دفاع  را از نام خدا و شریعت خدا بریده باشند، بریدن حتی سر یک انسان در قرآن کتاب خداوند به معنی بریدن سر تمام بشریت است. (مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرِ نَفْسٍ أوفَسادٍ فِی الأَرضِ فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً(سوره المائدة آیه 32 –  هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یافساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته، و هر کس. انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.)

و در سحرگاه تظاهرات ملیونی مردم که در اطراف ارگ گرد آمدند، نوشتم که سازماندهندگان و مدیریت کنندگان تظاهرات این چهار نکته را جداً مورد توجه و مد نظر داشته باشند:

  1. مطالبات خود را در مورد تغییر اوضاع در مسیر ثبات، عدالت و توسعه با در نظر داشت جنبه های عملی و تطبیقی آن بگونۀ صریح، روشن و شمرده ارائه کنند.
  2. مسیر تظاهرات باید برای اصلاح و تغییر اوضاع سازماندهی و مدیریت شود، نه برای انقلاب و بر اندازی.
  3. انقلاب و بر اندازی دولت و نظام حاکم سیاسی در افغانستان، راه حل نیست و راه بسوی ثبات، عدالت و توسعۀ پایدار نمی برد. به اصلاحات و تغییرات در ساختار نظام و مسئولین حاکمیت تاکید شود و تضمین دقیق در جهت  عملی شدن و تطبیق این اصلاحات و تغیر ایجاد گردد.
  4. این نکته را باید مسئولین تظاهرات مدنظر داشته باشند که تاجران سیاسی، قومی و دینی- مذهبی بازهم از این تظاهرات در جهت منافع و اهداف شخصی و تجارت قدرت و ثروت خود استفاده نکنند.

اما وقتی عزیز رویش یکی از سازماندهندگان تظاهرات خواست های معترضان را ارائه کرد که به تشکیل قول اردو در مناطق مرکزی و دفن شهدا به یکی از تپه های کابل و…..  مربوط می شد، بلا فاصله نوشتم که آنچه که به عنوان خواست های معترضان مطرح می گردد حتی اگر عملی هم شود، کشور را به ثبات و عدالت و توسعه نمی رساند.

این فرصت عظیم و بی نظیری که در جهت ایجاد اصلاح و تغییر از برکت شهدای مظلوم جاغوری در اعتراض ملیونی پایتخت مساعد شده بود، با تقلیل سر های بریده شدۀ انسان هموطن سرزمین مان و به قول قرآن کریم قتل تمام انسان زمین، به سر های بریده شدۀ هفت هزاره به عنوان هویت قومی از میان رفت. حتی انتقال این شهیدان مظلوم را به جاغوری قومی ساختند و در پای تابوت جنازه ها، حاجی محمد محقق، سرور دانش و جنرال مراد علی مراد به عنوان هزاره های شریک در قدرت سیاسی قرار گرفتند، نه یک مسئول حکومتی و دولتی از هویت اقوام دیگر. در حالی که قربانی تروریزم و گروه تروریستی طالب در افغانستان تمام اقوام افغانستان است و تروریست قبل از آنکه هویت قومی و نژادی و زبانی داشته باشد، هویت و ذهنیت تروریستی دارد.  

نه ایجاد قول اردو در مناطق مرکزی و نه دفن هفت شهید مظلوم جاغوری در یکی از تپه های کابل، بحران ثبات، امنیت، عدالت و توسعه را در افغانستان حل نمی کند. مگر در آن مناطق و ولایاتی که قول اردو و فرقه وجود دارد، تروریستان طالب غایب هستند و هیچ کُشتار و خون ریزی از آن ها سر نمی زند؟ در حالی که امنیت در بامیان که نه فرقه ای در آنجا وجود دارد و نه قول اردو، بهتر از امنیت در ولایاتی دارای  قول اردو، فرقه و لوا است.

آیا دفن هفت شهید جاغوری در یکی از تپه های پایتخت، راه حرمت گذاری و ادای حق این شهدا بود؟ اگر چنین بود، حرمت و حق هموطنان دیگر مان که هر روز در گوشه گوشۀ افغانستان اعم از مردان، زنان، کودکان، سربازان و نظامیان توسط تروریستان طالب به شهادت می رسند، چه می شد؟

مگر در قندوز هزاران نیروی نظامی دولت به شمول یک لوای ارتش وجود نداشت؟ چرا چند صد طالب تروریست بر این همه هزاران نیرو چیرگی یافتند و شهر را اشغال کردند؟

مشکل اصلی افغانستان، مشکل نظام و ساختار سیاسی حاکم و سیاست داخلی و خارجی ناشی از ماهیت این نظام است که بدون اصلاح و تغییر در این نظام و این ساختار، بحران عمیق و فراگیر در عرصه های مختلف حیات سیاسی، امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و …….  حل نمی شود. وقتی در ولایت قندوز مردم نمی توانند بر عملکرد والی به عنوان نمایندۀ رئیس جمهور نظام ریاستی شاهانۀ افغانستان نظارت داشته باشند و والی ولایت و یا هر رئیس و مسئول دیگر حکومتی، احساس و مسئولیت پاسخگویی در برابر مردم نداشته باشند، ایجاد فرقه و قول اردو هیچ کمکی به ثبات، عدالت و توسعه نمی کند. اگر مشارکت مردم در قدرت و نظارت مردم بر قدرت و پاسخگویی حکومت کنندگان در برابر حکومت شوندگان، مستلزم و متضمن اعتماد، ثبات، عدالت و توسعه در جامعه و کشور باشد، این الزام و این تضمین در نظام حاکم سیاسی و ساختار این نظام وجود ندارد.  

تظاهرات ملیونی بیستم عقرب 1394 برای داد خواهی از شهدای مظلوم جاغوری می توانست نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر افغانستان باشد و به عامل و محرک اصلی اصلاح و تغییر در نظام سیاسی حاکم و ساختار آن تبدیل شود، اما تقلیل این موج خود جوش و عظیم از هویت شهروندی و مدنی به هویت قومی و محلی، این فرصت را ضایع ساخت.  

نوشته های مشابه

‫5 دیدگاه ها

  1. سلام الهه جان عاقل و مقبول!
    از این تبصره انتقادی ات؛ بسیار کیف کردم. به راستی مهم است که نویسنده ها و تبلیغگر ها و اهل رسانه ها باید حسابده ساخته شوند. اگر دقت کنیم که سیستم رسانه ای غربی؛ بشریت را به جنون و سفاهت کشانیده و همانها از خالق های فرنگشتاین های مانند مجاهدین و طالبان و القاعده و داعش و بوکوحرام هم میباشند؛ اهمیت سخنان شیرین خودت مثل طلا معلوم میشود. راستی به نظر من هم آقای اندیشمند خیلی ظالمانه و نابجا گپ زده و بی خلطه قیر کرده و حتی گپ هاش بر ضد گپ های خودش هم است خودش این تظاهرات را موج خود جوش میخواند و باز از بی نتیجه ماندن آن در نسبت به مشکل اصلی افغانستان یاوه می بافد ؛ توگویی که یک موج خودجوش مشکل افغانستان و کشور هارا میتواند و باید حل کند!
    واللهی وقتی من اول اینهارا خواندم متوجه نشدم که آقا اندیشمند چه می بافد ولاکن نقد خودتو مرا به همه چیز رساند. آرزو است که دیگر محترمان هم با دقت بیشتر داوری و باز خواست کنند.
    نسرین هروی

  2. «این فرصت عظیم و بی نظیری که در جهت ایجاد اصلاح و تغییر از برکت شهدای مظلوم جاغوری در اعتراض ملیونی پایتخت مساعد شده بود، با تقلیل سر های بریده شدۀ انسان هموطن سرزمین مان و به قول قرآن کریم قتل تمام انسان زمین، به سر های بریده شدۀ هفت هزاره به عنوان هویت قومی از میان رفت. حتی انتقال این شهیدان مظلوم را به جاغوری قومی ساختند و در پای تابوت جنازه ها، حاجی محمد محقق، سرور دانش و جنرال مراد علی مراد به عنوان هزاره های شریک در قدرت سیاسی قرار گرفتند، نه یک مسئول حکومتی و دولتی از هویت اقوام دیگر».
    جناب اکرم اندیشمند!
    مگر کدام سناریو تطبیق میشد که چنین نمیگردید؟؟؟
    با در نظر داشت فرمایش بالای شما؛ میخواهم که لطفا یک بار «اندیشمند» را تعریف بفرمایید و اینکه شما در برابر این واژه بزرگ اخساس تعهد و مسئولیت هم دارید یا خیر؟
    آیا سر های بریده شده واقعاً از هفت تن شریف قومیت هزاره نبود و یا به خاطری که انگیزه یک رستاخیز عظیم شده بود بایستی از هزاره بودن منفک و منفصل میگردید و به لیست یک قوم والا شان دیگر مثلاً پشتون یا پنجشیری مخاسبه میگردید تا اعتراض ملیونی پایتخت حقیر نمی گشت و ثمراتش هدر نمی رفت؟!!
    شما که غالباً درد … را از شقیقه میخواهید بکشید؛ با قلمبه کردن مشکل اصلی افغانستان؛ تقاضای مظاهره چیان در مورد قول اردو برای هزاره جات را «مشکل اصلی» نمیدانید و به سازماندهندگان مظاهره می تازید که چرا برای مشکل اصلی افغانستان تمرکز نکرده اند؟؟ این همان جفنگی است که در وقت رفتن دوستم به سنگر های شمال؛ فاشیست ها معلوم الحال نشخوار میکردند.
    «تظاهرات ملیونی بیستم عقرب 1394 برای داد خواهی از شهدای مظلوم جاغوری می توانست نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر افغانستان باشد و به عامل و محرک اصلی اصلاح و تغییر در نظام سیاسی حاکم و ساختار آن تبدیل شود، اما تقلیل این موج خود جوش و عظیم از هویت شهروندی و مدنی به هویت قومی و محلی، این فرصت را ضایع ساخت».
    آقای خیالمند؛ این بیش خواهی مغرضانه را شما با کدام اصول سیاسی و صنفی و تجربی در نهضت های بشری مدعی استید. آیا انتظار داشتید که نخستین تظاهرات ملیونی که اساساً هم به شکل احساسی و ناگهانی بر انگیخته شده بود به ناگاه به انقلاب منجر شود و مردم و رهبران جوان و نوکار و مبتکر و پر افتخار شان؛ به ناگاه دریابند که درین کشور؛ اگر « مغز متفکر دوم جهان» خاین یا مریض و ناتوان و یا همدست دشمنان است؛ آقای اندیشمندی که هست؛ هله او را به تخت و بخت برداریم!!!
    شما با این سخنان این حماسه ملی شکوهمند را بد تر از حاجی محمد محقق خر کار تخطئه کردیده اید ولی این جایی را نمیگیرد که هیچ؛ عظمت حماسه مردمی روی شما و همفکران تان را سیاه خواهد کرد. بر خلاف خیالات بیمار شما؛ هیچ فرصتی ضایع نشده و هیج امکانی هدر نرفته است . شما شاید ناتوانتر از آنید که آثرات ماندگار ملی و بین المللی این نخستین رستاخیر عظیم را دیده و قدر دانسته بتوانید. دهن کجی شما در مورد سایر خواست های احساسی و معنوی این تظاهرات هم جواب های دندانشکن دارد که باشد به فرصت دیگر!
    الهه ـ تاشکند

  3. بی نتیجه پایان یافت، بدلیل اینکه رهبری متشکل و متعهد و با اهداف سنجیده شده دور نمائی، نداشت. اگر این سیل خروشان تحت رهبری یک تشکیل متعهد و منظم سازمان می یافت و یا صورت میگرفت، بدون شک که ثمرات مفیدی بدست میداد.

  4. دولتهای بیکفایت و خودخواه همینکه بدانند اینطور مظاهرات عکس العملی بوده و روی عواطف و احساسات بجوش آمده است، ترسی از آن بخود راه نمیدهند. فقط با سخنان عوامفریبانه و اتخاذ تدابیر سطحی میتوانند انرا خاموش و یا بی اثر سازند. اما اگر اینطور اعتراضات پرشکوه تحت رهبری یک تشکیل صادق و مصمم برگذار شده باشد، طبعتا” خواستها و تقاضا های را مطرح مینماید که به سرنوشت مردم و سرنوشت مملکت، رهگشاه و سمت دهنده میباشد. در اینصورت دولتها مجبور میشوند تا خودرا اصلاح نمایند و بنفع وطن و مردم کار نمایند. دولتها میدانند که اگر بخواستهای برحق مردم پاسخ ندهند، در حرکت دوم توسط این تشکیل و رهبری سرنگون و بجزای عمل خویش رسانده خواهند شد. فقط میخواهم بگویم که نقش یک تشکیل و رهبری ایکه بدیل دولت شده بتواند خیلی با احمیت میباشد.

  5. نویسنده بزرگوار! شما درست به کاستیهای این مظاهره پر هیبت تاریخی اشاره نمودید. یقینا”که بیان خشم و نفرت مردم در مقابل این دولت خود کش و بیگانه پرور، بی سابقه بود. باید هسته رهبری این نمایش شعار ها و خواست های کلان که سمت و راه دولت را تغیر میداد پیش میکشیدند. اما به هرصورت این طوفان خشم مردم نشان داد، که مردم افغانستان توان سرنگونی دولتهای طالب پرور و نفاق افگن را دارند. فقط کمبود یک رهبری و تشکیل متعهد و وفادار به آرمانهای مردم شدیدا” محسوس میباشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا