خبر و دیدگاه

تسنن وتشیع در آزمون برادری وخردمندی!

khawernia
احمد ذکی “موسی”

اصطلاح ” اهل سنت وجماعت” از نام های پسندیده ای است که بر اکثریت امت اسلامی اطلاق می گردد. واین نام شامل چندین مذهب از مذاهب فقهی وکلامی می گردد، مانند مذاهب معروف فقهای چهارگانه، مذهب اشعری، ماتریدی، اهل حدیث، اهل ظاهر واکثریت طریقه های تصوف و…

ودر پهلوی “اهل سنت وجماعت” مذاهب وطوائف دیگری نیز شکل گرفتند که با مذهب اهل سنت وجماعت در برخی مسائل فکری ومواقف سیاسی از نگاه مرجعیت ومنهج متفاوت اند، که شامل: شیعه، معتزله، خوارج، وغیره می باشند.

در طول تاریخ تا کنون بزرگترین گروه ها درپهلوی اهل سنت وجماعت اهل تشیع اند. وبزرگترین مذاهب تشیع همانا مذهب امامیۀ جعفریه است. وامروز هرگاه واژۀ شیعه ذکر گردد مراد شیعۀ امامیه است، که در کشورهای ایران، عراق، لبنان، بحرین، پاکستان وافغانستان … بسر می برند.

با صرف نظر از اینکه اهل تشیع چند فیصد از مسلمانان را تشکیل می دهند، تمام سخنانی که در زمینۀ وحدت ویا کشمکش ویا روابط میان مسلمانان مطرح می گردد مقصود وهدف اساسی از آن: اهل تسنن وتشیع اند.

واقعیت این است که روابط میان تشیع وتسنن، بسان آزمایشگاهی است که می توان از این طریق ظرفیت وتوانائی مسلمانان در اختلاف و زندگی مسالمت آمیز را تشخیص داده و برعلاوه از آن از دامنۀ تجسم وحدت واخوت اسلامی در میان آن ها نیز اطلاع حاصل کرد. و نیز می توان از این راه محدودۀ خردمندی وپختگی فکری وسیاسی آن ها را نیز محک زد. امروز ما می توانیم نقاط سفید وروشنی را در روابط تسنن وتشیع در لبنان ویا در عراق ثبت وتسجیل کنیم. اما نقاط سیاه وتاریک آن چندین برابر بیشتر از نقاط روشن آن به نظر می آید.

من معتقدم که بزرگترین خطری که مسلمانان را امروز ودر آینده تهدید می کند، همانا انفجار کشمکش میان تسنن وتشیع است. وچنین امری ممکن بوده ومحال به نظر نمی آید. وتا زمانیکه قدرت های با درک وفهم وخرد، دست به اقدامات موفقانه وفعال نزنند، بدون شک قدرت های دیگر در راه تطبیق ” سیناریوی کشتار جمعی” که شعله ور ساختن کشمکش ها وجنگ ها میان تسنن وتشیع است، به کار خویش ادامه می دهند.

امروز مسلمانان به حال وهوای ومشکلات داخلی خود رها نگردیده اند. امروز تمام حکومت های اسلامی با تمام گروه ها واحزاب وبا تمام مسائل قدیم وجدید شان، مورد توجه جهانی قرار گرفته وبرای ازهمپاشیدن وحدت وعمیق ساختن تفرق ونابود ساختن ارزوهای مسلمین جهان، همواره مسائل ایشان سرمیز مذاکره وزیر میز مذاکره وبالای آزمایشگاه وزیر تلسکوب جهانی قرار دارد.

لکن- درمقابل این همه توطئه ها – ما در جهانی زندگی می کنیم که از نگاه ایجاد رابطه ها وهمکاری وهمیاری در تمام زمینه ها مثیل ومانندی در درازنای تاریخ نداشته است. واین خود زمینۀ گفتگو ودیالوگ میان تشیع وتسنن را بیشتر از پیش مساعد ساخته وفرصت های بی حد وحصری در اختیار آن ها می گذارد. به این معنی که تسنن وتشیع می توانند از این طریق به آرزوهای دینی وفکری وسیاسی ای دست یابند که گذشتگان شان در طول قرن ها از رسیدن به آن عاجز ماندند.

امروز به آسانی می توان فاصله های ایجاد شده میان تشیع وتسنن را از بین برد وتمام بدگمانی ها وشک وتردیدها را از دل ها زدود وبه جای آن منطق گفتگو را جاگزین کرد واز این طریق می توان به حل اختلافات علمی وفکری، حقیقی یا وهمی، یا هردو پایان داد. وآنعده اشخاصی که با اعتماد به کتاب های تاریخ ومیراث تاریخی به محکومیت گروه ها وطوائف اسلامی می پردازند، در عصر حاضر معذور پنداشته نمی شوند؛ برای اینکه این ها می توانند با اصحاب طوائف وگروه های مختلف در رسانه های جمعی به مناظره وگفتگو نشسته وتالیفات جدید وبیانیه های آن را بخوانند …

در گذشته ها لغت دانان قاعده ای ساخته اند که برای مسألۀ ما سازگاری دارد وآن قاعده این است که ” هرگاه اتصال امکان پذیر باشد، عدول به انفصال روا نباشد”. هرگاه می خواهیم فاصله های علمی وفکری را تنگتر کنیم نخست باید فاصله های روحی وجسمی را از بین برد. در حدیثی از عائشه روایت است که رسول خدا فرمود:” ارواح بشر، بسان لشكريانی مختلف اند هر گاه انسانی ديگری را در عالم ارواح بشناسد در عالم مادی با او الفت می گیرد واگر در عالم ارواح همديگر را نشناسند در جهان واقع از هم جدا می گردند”.

ایران ورابط تسنن وتشیع

امروز ایران تاثیر گذارترین کشور بر مسالۀ روابط میان تشیع وتسنن از خلال موضعگیری هایش به حساب امده وسیاست های داخلی وخارجی ایران، از جمله عوامل تاثیرگذار بر تحدید مسیر روابط میان تسنن وتشیع می باشد. هرگاه سیاست داخلی ایران شیعی محض باشد اشکالی ندارد وچنین امری مقبول وپسندیده هم است، اما سیاست خارجی ایران باید سنی باشد؛ برای اینکه این کشور به مثابۀ جزیره ای است که در وسط دریای تسنن بسر می برد. پس موفقیت سیاست خارجی ایران بستگی به انتخاب سیاست سنی دارد. واین انتخابی است که ایران، سال ها است از آن طفره رفته به ویژه در سال های نخستین انقلاب اسلامی …

آری موضعگیری قاطع ایران در برابر مسالۀ فلسطین جای فخر وتحسین است، ولکن سرزمین های اسلامی ومسائل آن وخواسته های ملل مسلمان وبه ویژه مساله فلسطین، بزرگتر ونیازمندتر به سیاست ها وموضعگیری های ایرانی ای است که از دایرۀ تنگ مذهب واولویت های آن بیرون آید. وحتی سیاست داخلی نیز طوری اتخاذ گردد که اتهامات وارده بر نادیده گرفتن حقوق اهل سنت نیز قطع گردد.

از طرف دیگر، برای بسیاری از سیاستمداران غربی ومنطقوی خیلی خوشایند است که همواره مداخلات ایران در مسائل کشورهای عربی را محکوم کنند واز پیامدهای ناگوار این مداخلات واز آرزوهای بلند ایران در منطقه، آن ها را برحذر دارند … وایشان عادتا به تاثیرگذاری ایران در عراق ولبنان وفلسطین وافغانستان اشاره می کنند.

در ارتباط به عراق، همگی می دانند که این کشور مورد تهاجم ومداخلۀ غربی بیگانه قرار گرفته، به گونه ای که آن ها عراق را اشغال کرده ومردم آن را به قتل می رسانند وآبادی ها را به خرابه ها مبدل کرده وانسان های این سرزمین را ذلیل وخوار نموده اند. وهم اکنون تمام کشورها ومردم منطقه مورد تهدید آن ها قرار دارند که در پیشاپیش ان ها ایران می باشد. چگونه این مداخله ها واقع می شود ومورد قبول قرار می گیرد وادامه می یابد وپایه هایش عمیق تر می گردد، سپس مداخلات ایران وروابط آن مورد انتقاد قرار گرفته ومحکوم می گردد؟ در حالیکه ایران کشور دوست وشریک کامل مردم این منطقه بوده که هر بلایی که بر اهل منطقه بیاید ایران از آن متضرر می گردد؟!

در سایۀ وضعیت موجود درعراق، بر ایرانی ها لازم است تا در مسالۀ عراق بیشتر از پیش مداخله کرده ونقش اساسی داشته باشند، به شرط اینکه مداخلات شان عادلانه وواضح بوده وهیچگونه غموض والتباسی در آن دیده نشود، ومحکوم به منطق مذهبی وگروهی نباشد؟ امیدوارم پاسخ طرف ایران را بشنویم وگرچه بهتر می دانیم که آن را روی صحنه ببینیم.

اما در مسالۀ لبنان وفلسطین، تمام “اتهاماتی” که متوجه ایران می گردد، درحقیقت مدال های شرفی است که به آن اعتراف می شود. تمام عرب ها ومسلمانان برای اینکه ایران مقاومتگران لبنانی وفلسطینی را که با بدترین اشغال وظالمترین آن روبرو اند، تایید وتقویت کرده، سپاسگذاراند. وهمۀ ما آرزو داشتیم تا ایران بیشتر از این می توانست کارهایی به خصوص به مقاومت فلسطینی ومردم فلسطین انجام می داد، واین کار – برخلاف میل دیگران – می توانست خدمت بزرگی برای وحدت واخوت اسلامی میان تسنن وتشیع باشد.

مسالۀ تبلیع مذهبی میان سنی وشیعه

تبلیغ مذهبی هر از گاهی روابط میان تشیع وتسنن را حساس ساخته وبه تیرگی می کشاند، به ویژه در محافل علما ودعوتگران اهل سنت وجماعت. وعلت آن این است که ایران وحوزه های علمی آن در زمینۀ شیعه سازی جوانان اهل سنت نشاط وحرکت زایدالوصفی از خود بروز داده ودر سرزمین هایی که قرن های متمادی اهل سنت خالص بودند رخنه کرده وجوانان را بسوی تشیع کشانیده است مانند: کشور سودان وشمال افریقا. ومن تا کنون شکایتی از تبلیغ برنامه ریزی شده از طرف اهل سنت در محافل شیعی را نشنیده ام. پس بحران کنونی منحصر در تبلیغ مذهبی تشیع در میان سنی ها می باشد، ویا اینکه محدود در شیعه سازی سیستماتیک اهل سنت می باشد.

من می خواهم دراین مورد به دو مساله اشاره کنم که یکی متوجه اهل تشیع است ودیگری متوجه اهل تسنن.

1-هرگاه ایران/ حوزه های علمی ایران، با تبلیغ مذهب تشیع می توانند چندین هزار شیعه جدید را بسوی خود بکشانند، ایران/ حکومت، خسارات بسیاری را از این ناحیه متحمل شده است. وحتی برادرانی که جدیدا به تشیع می گرایند هرگز نمی توانند درجامعه های خود کاری انجام دهند وبسان دزدان ورهزنان در زیرزمین ها بسر می برند. ودر وضعیتی شبه محاصره در میان شهرها وجامعه های خویش قرار می گیرند، وهرگز چنین حالتی از آن ها جز با انقراض ونابودی شان برطرف نخواهد شد وراه دیگری هم برای بیرون آمدن از این بن بست ندارند…

2-این وضعیت طبعاً اهل سنت وعلمای شان را تحریک می کند، اما مناسب نیست که مساله را بیشتر از حجمش بزرگنمائی کنیم وآن را وسیله ای برای تیره ساختن روابط وتیز نمودن خصومت با ایران وتمام شیعۀ جهان سازیم. این را نیز نباید فراموش کرد که کشورهای ما – بدون استثناء- میدان وچراگاهی برای همۀ مبلغان گردیده است چه کسانی که به دین های دیگر فرا می خوانند وچه کسانیکه به بی دینی دعوت می کنند. واین خود پاره از طبیعت عصر ما وویژگی آن به شمار می رود.

واین نکته را نیز نباید فراموش کرد، امروز که امواج تشیع در محافل اهل تسنن دیده می شود، ارتباط تنگاتنگی با پیروزی ها ودستاوردهایی دارد که ایران ویا حزب الله در لبنان، آن را بدست آورده اند که با هر دستاوردی این موج ها بالا می گیرد وسپس به زودترین وقت فرو می نشیند…

پروندۀ هسته ای ایران

پروندۀ هسته ای ایران دل مشغولی زیادی برای سیاست خارجی کشورهای غربی استکباری ایجاد کرده است، به ویژه کشورهایی که “دیوانه های جدید” آن ها رهبری می کنند. واحتمال این می رود که آن ها با تعقیب چنین سیاست هایی جنگ جدیدی را علیه ایران از چندین سال بدینسو در منتهای دقت وتامل طراحی می کنند. اما در اجرای این برنامه ها با مشکلات وناهمواری های زیادی که عواقب ناگواری در پی دارد روبرو خواهند شد. ومحاسبات وآمادگی های لازم آن ها در پهلوی هم ادامه می یابد تا زمان مناسبی برای حمله برسد.

ایران سزاوار آن است تا در زمینۀ پرونده هسته ای اش از طرف مسلمانان وجهان عرب کمک شود، نه به بخاطر اینکه ایران جزئی از کشورهای اسلامی است بل برای اسباب موضوعی ای که ذیلاً بیان می گردد:

1-ایران تا کنون همواره اعلان نموده که برنامه هستوی اش دارای اهداف علمی وصلح آمیز است. واین چیزی است که سازمان بین المللی انرژی اتمی نیز آن را تایید می کند.

2-ایران تا کنون بالای هیچ کشوری از کشورهای همسایه وغیره جنگی را راه اندازی نکرده، در حالیکه این کشور، از طرف همسایه های عرب وکشورهای غربی مورد تجاوز وهجوم قرار گرفته است. و سال ها است که تحت محاصره قرار دارد و روزانه مورد تهدید قرار می گیرد وراه اندازی جنگ جدید علیه این کشور هم بعید به نظر نمی رسد.

3- کشورهایی که ایران را بخاطر برنامه های هستوی اش تهدید می کنند، این ها کشورهایی اند که آسمان وزمین، بر وبحر منطقه را پر ازنیروی مسلح وتسلیحات پیشرفته کرده وبرای مردم منطقه جز بارود وجنگ وخون وبی بندوباری چیز دیگری به ارمغان نیاورده اند.

4- این کشورها تمام جهان را زیر خطر سلاح های نابوده کنندۀ هستوی وسلاح های کشتار جمعی که در پایگاه های شان در سرتاسر جهان انباشته اند قرار داده اند، واین کشورها بودند که در گذشته ها عملاً از بم های هستوی استفاده کرده اند. وحتی عاقل ترین شان رئیس جمهور فرانسه جاک شیراک پیش از اینکه از رئاست جمهوری کناره گیری کند، دشمنانش را تهدید به استفاده از “سلاح های غیر تقلیدی” کرد. واین ها باید تحت مراقبت قرار گیرند وتمام تدابیر پیشگرانه علیه آن ها به اجرا در آید …

نویسنده: پروفسور احمدالریسونی

برگردان بها فارسی: احمدذکی “خاورنیا”

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. بجز از اهل سنت و جماعت، باقی دیگرها را می توانید فرقه ها و طوایف بنماید.
    روافض هیچ نوع جایگاهی ندارد در دین ما.
    آقای خاورنیا، خوش باوری شما کاملا بی جاست.

  2. همینکه شبکه های کفری و افراطی مثل القاعده و طالبان و بوکوحرام و الشباب و داعشیان، خودرا وابسته به “اهل سنت و جماعت” میدانند و همۀ اینها به کمک استخبارات کشور های غربی سازماندهی و تشکیل گردیده اند نشاندهنده این امر میباشد که جلو و یا افسار اهل سنت و جماعت بدست انگلیس و امریکا میباشد. نمونه بارز و واضح آنرا در خدمتگذاری آل سعود به طالبان و داعشیان می بینیم. اگرچه ایران هم گروه ترورستی حزب الله را در لبنان و فلستین کمک مینماید ولی باز هم آنها برای دفاع از حق خود تأسیس شده اند و آنقدر کوردل و عقبگرا نیستند مثل گروهای ترورستی یاد شده مربوط “اهل سنت و جماعت”. گروهای ترورستی مربوط “اهل سنت و جماعت” همه خیلی وحشیانه عمل میکنند و اعمال شان همه ضد اسلام میباشد و بنفع دشمنان اسلام میباشد، خلاصه که همۀ آنها ننگ تاریخ اند. در اینصورت اگر اهل سنت میخواهد که مسئولیت ایمانی و وجدانی خودرا در برابر اسلام انجام دهد باید همه علیه این گروهای ترورستی عمل نمایند از کمکهای مالی خود به این گروهای شرم تاریخ صرف نظر نمایند و در مساجد ماهیت ضد اسلامی آنهارا بیان نمایند، در آنصورت میتوان این لکه ننگ را از چهره “اهل سنت و جماعت” دور انداخت، در غیر آن اهل تشیع خودرا در موقف بهتر خواهند یافت.

  3. اهل تشیع از یکطرف کمی خوب و آزاد فکر میکنند، مثل صیغه کردن وغیره و از طرف دیگر خیلی خرافی ان مثل باورهای مبالغه آمیز در مورد امامان شان، در حالیکه آنها در زندگی شان هم چندان کاره ای نبوده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا