دوام حضور عساکر امریکا با نمایشنامه کندز
شهر کندز بتاریخ 28 سپتمبر بعد ار سپری شدن رخصتی های عید قربان بدست طالبان سقوط کرد. مردم مظلوم کندز نمی دانستند که قرار است یک هفته بعد یعنی بتاریخ ۶ اکتوبر جنرال کمبل قوماندان عمومی ناتو و امریکا در افغانستان، ګزارشش را به کمیته دفاعی سنای ایالات متحده امریکا تقدیم کند و دو روز بعد از آن یعنی بتاریخ ۸ اکتوبر وزرای دفاع کشورهای عضو سازمان ناتو در بروکسل جلسه داشته باشند. هم جنرال کمبل با استناد بر سقوط کندز ضرورت تداوم حضور عساکر امریکایی در افغانستان را بعد از سال ۲۰۱۶ حتمی خواند و هم وزرای دفاع ناتو با اشاره به سقوط کندز و وضعییت امنیتی افغانستان بر دوام حضور عساکر امریکا و ناتو در افغانستان تاکید کردند، و بالآخره بارک اوباما طی بیانیه یی صبح روز ۱۵ اکتوبر بر خلاف برنامه قبلی اش اعلام کرد که بعد از سال ۲۰۱۶ نیز به تعداد ۵۵۰۰ عسکر امریکایی در افغانستان باقی میمانند و به آموزش و حمایت اردوی افغانستان پرداخته علیه القاعده عملیات شان را ادامه خداهند داد.
پس انتخاب تاریخ سقوط کندز تصادفی نبوده و با تاریخ مناسبت های فوق ارتباط داشته است.
سقوط کندز بګونه ایکه اتفاق افتاد نمایشنامه یی بیش نبود تا افکار عامه غرب را قناعت بدهد که امریکا مجبور است حضور نظامی خود را در افغانستان دوامدار بسازد و از جانب دیګر از حنجره مسوولین افغان این خواسته را بیرون بیاورد که «لطفا دیرتر وزیادتر بمانید تا ما را از شر تروریستان طالب نجات بدهید».
اما با سقوط کندز به دست طالبان چه انسانهای بیګناه و مظلومی که زندګی و دارایی های شانرا از دست دادند، چه اطفالی کی یتیم شدند و چه مادرانی که فرزندانشانرا در مقابل چشمان شان کشته دیدند. موضوع تجاوز بر ناموس مردم نیز به اندازه يي انعکاس داده شد که هیچ وجدانی نتواند در مقابلش بی تفاوت بماند.
مردم افغانستان تا حال از امریکایی ها نخواسته اند که از کشورشان بیرون شوند، امریکایی ها می توانستند بدون براه اندازی این نمایش وحشتناک و جنایتبار در افغانستان باقی بمانند، و انګهی هیچ افغان تا حال نمیداند که به چه تعداد عسکر امریکایی به افغانستان آمده و چه تعداد آنان برګشته و چه شماری فعلا در افغانستان حضور دارند. امریکا میتوانست با عقد قرارداد دوستی از افغانها پایګاه و موافقه حضور نظامی تقاضا کند. اما متاسفانه شیوه ایکه این کشور در افغانستان در پیش ګرفته است عبارت از کشتن و بستن و خوار و ذلیل کردن افغانهاست تا که دولتمردانش با عذر و زاری بخواهند که «امریکا لطفا نرو».
من بارها شاهد بوده ام که رییس جمهور قبلی حامد کرزی به امریکایی ها ګفته است که ما مخالف حضور شما در افغانستان نیستیم، اما این حضور باید به ما امن و رفاه بیآورد نه انیکه باعث کشته شدن هموطنان و ویران شدن وطن ما شود.
به هر صورت نیروهای مسلح افغان که فرزندان این وطن هستند با قربانی جان خویش کندز را دوباره بدست آوردند، اما جای تشویش اینست که حادثه سقوط کندز یک پرده از نمایشنامهء وحشتناک امریکاست و نمایش به اینجا خاتمه پیدا نخواهد کرد.
تفرقه قومی ایکه کوشش شد همزمان با سقوط کندز به آن دامن زده شود منحیث برنامهء امریکا همچنان در صدر لست کارهای تمام نا شده این کشور قرار دارد.
طوریکه در مقالهء قبلی خود به آن اشاره کرده بودم، بر اساس طرحی که قصر سفید به صلاح الدین ربانی رییس شورای عالی صلح در دسمبر سال ۲۰۱۲ سپرده بود و در آن دفتر قطر طالبان را دفتری مانند دفاتر جمعیت اسلامی، حزب وحدت و جنبش ملی خوانده بود، امروز نیز امریکا تلاش دارد تا افغانستان را بین این چارقوم تقسیم کند و نمایندګی پشتونها را به طالبان بسپارد. در آنزمان حامد کرزی به نیت بدی که در عقب این پیام قرار داشت پی برده بود و جلو عملی شدن آنرا ګرفت. با سقوط کندز به وضوح دیدیم که در راستای برنامه تفرقه افګنانهء فوق، طالبان پشتونهایی خوانده شدند که غیر پشتونها را می کشتند. اما هوشیاری ملت ما این دسیسه را تا حال خنثی ساخته است.
نا آرامی های فزاینده در غزنی و وردک و مسدود شدن شاهراه کابل-کندهار نشانه هایی میباشد که شاید طالبان در آیندهء نزدیک در مناطق جنوبی و مرکزی کشورتا حد بدست آوردن مطلق کنترول بعضی از مناطق به یک واقعیت زمینی مبدل شوند و از آنجا ګویا به نمایندګی از پشتونها عمل نمایند.
مسلح شدن افراد خارج از تشکیل نیرو های امنیتی تحت عنوان دفاع از منطقه خود بخش دیګری از پلان بزرګ امریکاست که در نتیجهء آن دولت ضعیف ګردیده و افغانستان، بخصوص مناطق شمالی آن به یاغستان تبدیل خواهند شد. این عملیه حکومت مرکزی را ضعیف نموده و افغانستان را به میدان جنګ همه علیه همه تبدیل خواهد کرد که حالت ایدیال برای صدور تروریزم به آسیای مرکزی و سرحدات روسیه و چین می باشد. درینجاست که افغانستان میتواند نقش وزیرستان بزرګ را برای آسیای مرکزی ادا نماید.
حکومتداری ضعیف توام با وضعیت خراب اقتصادی تحت رهبری IMF و فرار تحصیلکرده ها بخش دیګری از زمینه سازی و آماده کردن فضا برای تطبیق نقشهء بزرګ منطقوی امریکاست، که متاسفانه این سلسله نیز همچنان ادامه خواهد یافت.
داعش و تقویت آن در افغانستان بخش دیګری از نمایش امریکا را تشکیل میدهد. ظهور و تقویت داعش در افغانستان که واشنګتن قبلا برای «مقابله» با آن بودجه اختصاص داده است، هم برای ادامه جنګ در افغانستان و هم برای صدور تروریزم به مناطق فراتر از مرزهای افغانستان خیلی ضروریست. بنابرین این پروژه امریکا نیز در سالهای آینده با قوت تمام به پیش برده شده عملی خواهد ګردید.
قابل یاد آوریست که ګروه داعش در افغانستان بیشتر متشکل از ملیشه های پاکستانی میباشد و شباهتی به داعش شرق میانه ندارد.
اما در جانب دیګر قضیه، هوشیاری قابل وصف مردم افغانستان میتواند صحنه را کاملا دګرګون نماید. مردم افغانستان در زمانیکه طالبان ظهور کردند و تا کابل رسیدند فکر میکردند که این ګروه برای برګردانیدن دوباره ظاهر شاه جنګ میکند، اما درین مرتبه همزمان با ظهور داعش همه باورمند بودند که این ګروه ساخته شدهء دست دشمنان مسلمانان بوده و جهت رسیدن به اهداف بزرګ توسط آنها ګماشته شده است. تلاش تفرقهء ملی ایکه همزمان با سقوط کندز از جانب خارجیها صورت ګرفت تا حال به نتیجه نرسیده و امید است که در آینده نیز به نتیجه نرسد. بنابرین هوشیاری ملت افغان و کمک الهی ملت ما را از شر نقشه های شوم و دسایس خونبار و تباه کن استعمار و دوستانش نجات خوهد بخشید.
فرستنده: محمد شفیع وردک
آیا امکان دارد که آقای کرزی و دست چپش یعنی ٱقای خرم ویا دست راست آقای کرزی یعنی فاروق وردک ضد امریکا باشند.؟ نه امکان ندارد. اما این سخنان همه بنفع استخبارات پاکستان در زبان شان آگاهانه و هدفمند جاری میشود.
اگر هنور کس باور کند که خرم و دار و دسته کرزی حامد درین موارد سخن حق دارند مانند ان است که شخصی در بیابان ماهی میگرقت. گفتند: دیوانه! این جه کار است؟
گفت: اگز این دیوانه گیست پس آنها گه ماهی های مرا جمع میکنند؛چه هستند/
طبعا دیوانه تر!!!!
امریکا عجب یک کشور بی طالع میباشد. یک کس را بر سر قدرت می آورد و مقرر میکند ولی باز هم او آدم بدون اینکه مشکور از امریکا باشد، از امریکا شکوه و شکایت می کند.