چالش پایداری دولت در افغانستان چیست؟
ضعف دولت در افغانستان پیوسته موجب ناتمامی و ناکامی روندی می شود که به شکل گیری و پایداری دولت-ملت و یا دولت ملی مدرن بیانجامد. این ضعف ناشی از چیست؟
ساختار سیاسی:
ساختار نظام سیاسی در افغانستان که پذیرش و مشروعیت دولت از آن ریشه و سرچشمه می گیرد، پیوسته یکی از عناصر مهم در ثبات و یا بی ثباتی دولت محسوب می شود. در ساختار ناقص و نامتوازن سیاسی که مشارکت مردم و نظارت آنها بر دولت در جهت تطبیق و اجرای قانون، میسر نباشد، پایداری دولت محقق نمی شود.
منازعۀ قدرت:
منازعۀ قدرت در افغانستان بنا بر هویت متکثر و ناهمگون، تفاوت ها و تناقضات سیاسی و مذهبی و عقب ماندگی های عمیق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یکی از مؤلفه های ناپایداری دولت است.
افراط گرایی دینی و تکفیر گرایی که با تروریزم و کشتار پیوند می یابد و از سوی حلقه های مختلف استخباراتی و مذهبی کشورهای همسایه و منطقه به خصوص پاکستان، تشویق و تمویل می شود، یکی از منابع جدی تهدید پایداری دولت در افغانستان است. تبعیض گرایی و برتری جویی های قومی، قبیله ای، زبانی و مذهبی بخش دیگر از منبع تهدید است.
ضعف مالی و اقتصادی:
ناتوانی دولت ها از نگاه مالی و اقتصادی در تأمین هزینه های هردو بخش بودجۀ عادی و انکشافی، پاشنۀ آشیل آنها در تاریخ معاصر افغانستان شمرده می شود. این ضعف، پیوسته به استقلال واقعی دولت صدمۀ جدی وارد می کند. حتی حیات و ممات دولت های معاصر افغانستان در کمک های خارجی و میزان این کمک ها قابل مطالعه و مشاهده است.
دولت افغانستانِ پس از طالبان برغم آنکه در حمایت ایالات متحده امریکا و کشورهای غربی و حتی بسیاری از کشورهای جهان به سر برد و ده ها ملیارد دالر را از امریکا، اتحادیۀ اروپا، جاپان، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، بانک توسعۀ آسیایی بدست آورد، اما نتوانست خود را به استقلال اقتصادی نزدیک کند.
فساد گسترده و ظرفیت ناتوان:
بزرگترین مشکل دولت افغانستان در دورۀ پسا طالبان، فساد لگام گسیخته و غیر قابل مهار اداری و مالی است. دولت افغانستان در این دوران برغم پیشرفت ها و تحولاتی که در عرصه های مختلف ایجاد کرد، در قطار فاسد ترین دولت های دنیا قرار گرفت.
یکی از تبعات فسادمالی، مختل سازی توسعه در تمام ابعاد حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. فساد مالی به خصوص توسعۀ اقتصادی، ثبات و توسعۀ سیاسی را تخریب میکند و مانع خود کفایی و استقلال اقتصادی می شود.
بالا بردن ظرفیت در تمام عرصه های حیات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از اداره و مدیریت تا شکل گیری و تقویت بنیادها و نیازهای یک دولت ملی مدرن، تحول کمی و کیفی در عرصۀ تعلیم و تحصیل، ایجاد روابط متقابل با همسایگان برمبنای منافع متقابل، متضمن ثبات پایدار دولت در افغانستان است. اما دولتِ پسا طالبان در ایجاد چنین ظرفیت، ناتوان و ناکام باقی ماند.
چالش خارجی:
چالش خارجی پایداری دولت در افغانستان، شامل سیاست و عملکرد همسایگان، کشور ها و قدرت های منطقه ای و بین المللی می شود. همسایگان افغانستان به خصوص پاکستان در گام نخست و سپس ایران دوکشور اثر گذار بر ثبات دولت در افغانستان هستند. سیاست نادرست و ناکام خارجی دولت افغانستان، این چالش را عمیق تر و پیچیده تر می سازد.
بازتاب رقابت و خصومت همسایگان و کشورهای منطقه در افغانستان یکی دیگر از چالش های خارجی در جهت اخلال و تخریب ثبات دولت است. افغانستان نه تنها که در سدۀ نوزدهم و بیستم میدان بازی دو قدرت استعماری روسیۀ تزاری و بریتانیا و سپس روسیۀ بلشویکی(اتحاد شوروی)و ایالات متحده امریکا و متحدین اروپایی اش بود، بلکه در پایان جنگ سرد و پس از فروپاشی شوروی به میدان بازی رقابت و خصومت همسایگان و کشورهای منطقه مبدل شد، به خصوص رقابت میان هند و پاکستان و رقابت میان ایران و عربستان.