سهم بندی قدرت میان دو تیم در تشکیل کابینه
سناریوی ایجاد دولت وحدت ملی که با آنهمه تقلب ونقشه کشی های سیاسی کاخ سفید، شکل گرفت وسرانجام مشروعیت پرسش برانگیزخودرا بازیافت، اینک پس ازماها انتظاری تشکیل کابینۀ مضحکی را به تصویب رساند که بر مبنای سهم وترکۀ قومی، سمتی وتنظیمی میان دوتیم به صحنه ظاهرگشت و درفرجام با ورود جناب عبدالباری جهانی بحیث نامزد وزیراطلاعات وفرهنگ، نصاب قبیله ای آن نیزتکمیل شد، سرنوشت آیندۀ کشوررا باهزاران پرسش وچالش پیوند میزند که درتاریخ شکل بندی حکومتها سابقه نداشته است.
همین اکنون واژۀ دولت وحدت ملی، مفهوم دوحکومت موازی را درذهنیتها القاء میکند. دوحکومتی که هریک برپالیسی های جداگانۀ خودش متکی است، ازخود وزرای برگزیده دارند، تشکیلات پرشاخ وبراداری، مشاوران بیشمارونماینده گان خاص درحلقۀ خود ومعاونان خود، چه درحصاربستۀ ارگ، چه درکاخ سپیدارویاهم درقصرصدارت، شامل این دو روند تشکیلاتی میباشد.
کابینۀ پیشنهادی درمجلس شورا، به دلایل موجه ویاهم سلیقه ای وقومی، سرتا پا خانه تکانی شد. هرچند هویت تعدادی ازوزرای رد شده ودوتابعته، مجهول وسوال برانگیزدرذهنیتها باقی ماند وکمترکسی به این رازسربمهرآشنائی پیداکرد که این آقایان وخانمها درراستای سیاست، تعهد وشناخت ازمردم خود با چه دستاویزی بیک باره گی سرکشیدند، با کدام ویژه گیهای خاص وبه دستورکیها درحلقۀ کابینه راه پیداکردند. بعضی ازآنها مانند خاطره افغان درهویت فامیلی و سن وسال خود به جعل کاری مبادرت نمود، تعدادی هم مانند سعادت منصورنادری هرچند تحصیل کرده است اما ازهویت افغانی وجامعه خود بیگانه وبزبانهای رسمی کشوربه سختی افهام وتفهیم میکند. افرادی هم چون اکلیل حکیمی بمانند گل سرسبد، بعد از سفارت امریکا که به ماجراهائی هم متهم است، باهمه بی تجربه گی وعدم ظرفیت مسلکی، برکرسی وزارت مالیه، این مرکزفساد مالی درعین زمان پست مهم وکلیدی دولت تکیه میزند.
آنگونه که منابع رسانه ای میرساند، درپیروزی آقای حکیمی بازهم همان دستان آلوده وجادوئی زاخیلوال دخیل بوده که ازیکسوبا شطارت ومهندسی خاص، موافقۀ آقای غنی را بدست می آورد وازسوی دیگرباهزینۀ ده ها هزاردالرموفق میگردد تا این رفیق گرمابه وگلستان خودرا به جای خود توظیف نماید. چه موفقیت بزرگ وعالی ! که زاخیلوال دیگراز دغدغۀ پرونده های فساد خود بیغم میشود و با استفاده ازصلاحیتهای کاری این وزیرنوکار، مسلماً برهمه دستبردهای تباه کن مالی خود درین وزارت سرپوش آهنین میگذارد. بلی آقای غنی این است شایسته سالاری یی که شما داعیۀ آنرا به شعارروز تان تبدیل کرده اید. وبه همین گونه پیشنهاد یک مافیای بین المللی دیگری بنام حیدری بحیث نامزد وزیرزراعت ازجانب مشاورخاص آقای احمدزی درامورحکومتداری خوب که انسان را دراعماق تراژید فرومیبرد. اکردولت استونیا وپلیس اینترپول به موقع قضیه را افشا نمیکرد حال جناب حیدری برصدرکرسی وزارت لمیده بود و آنگاه مشاورارشد ما نیز، شاید درین انتخاب مناسب، به رسالت تاریخی خود درامور دولت داری خوب، نقطۀ ارج میگذاشتند.
مگردرآنسوی دیگر آقای فیض الله ذکی بمثابه یک نخبۀ سرشناس سیاسی وملی که سال ها درکنارمردم خود با صداقت وتقوا زنده گی ومبارزه کرده ، دست ودامانش ازهرنوع آلوده گیها مطهر ومبراست، بوسیلۀ جمعی ازنماینده گان تنگ نظروتاریک اندیش، درخط قرمزایستاده میماند. راستی ردشدن چنین انسان شایسته، برای اکثریت روشنفکران جامعۀ ما تاثرو نگرانی سختی رابرجا گذاشت. همپا بااین روند، رد شدن نامزد وزیرتجارت آقای سردارمحمدرحیمی که بحیث یک جوان بادانش، پراستعداد ووطنپرست میخواست فضای این وزارت را بایک برنامۀ شفاف، ازلوث گذشته ها پاک سازی کند، با تاسف دربن بست زد وبندهای پارلمان، به کابینه راه پیدا نکرد.
هنوزکاروان کابینه درنیمه راه ها ازهم پاشیده است. یک ثلث آن آغازبکارکرده وانتخاب دوثلث دیگردرمیانۀ دوتیم، در گرو چانه زنیهای پیچیده ودشوارکه خواب رادرچشمان رهبران ومعاونان آن شکسته است، ادامه دارد وهنوزحدود دوماه دیگرباید درانتظاربود تا آغازاده گان پارلمان پس ازانجام تعطیلات زمستانی والتیام بخشیدن به درد ورنج وحیات مرگبار موکلین خود، درولایات دورافتاده ویاهم استراحت درسواحل گرم شارجه واروپا، دوباره درزیرتالارتاریخ زدۀ خود جمع گردند ونامزد وزرای باقیمانده را ازفلترهای طلائی خود عبوردهند.
اینهمه ناهنجاریها هنوزهم کم بود که رئیس جمهوریک چهرۀ کینه توز ومتعصب نژادی دیگری راازمحفل شب نشینیهای لروبر، بنام عبدالباری جهانی پیدا نمود واورابحیث نامزد وزیرآنهم دروزارت اطلاعات وفرهنگ به مجلس معرفی کرد.
آنهائیکه با نام وهویت این شاعرعقده مند وپرورش یافته درمدرسۀ پشتو تولنه که با خنجرزهرآگین خود همیشه دربرابر ملیتهای غیرپشتون صف آرائی کرده وداعیۀ سیطرۀ نژادی را، برسایر اقوام کشور، جزء افتخارات خود میداند، آشنائی دارند به یقین ازشنیدن خبرنامزد وزیری اوسخت شوک زده شده اند که آیا قحط الرجالی درین کشوربدبخت تا این سطح بیداد میکند که شخصیتی به مانند عبدالباری جهانی را برکرسی وزارت منصوب سازند ؟
روی همین هویت شناسی ها، یکی ازپژوهشگران جوان کشورجناب پرویزبهمن درمطلب تازۀ خود درکابل پرس ، زیر عنوان« وزیر شدن عبدالباری جهانی مرگ زبان فارسی است » مضمون جالبی را درینمورد به نشررسانده است که مخاطب را به جزئیات کرکترموصوف آشنا میسازد.
آقای جهانی دراشعارخود تاکید دارد قندهاردرقبالۀ، بابای من است ومیرات سرداری کشوررا تنها بنام ایل وتبارخود بر چسپ میزند.
چه داعیۀ مضحکانۀ که درین قرن رستاخیزتمدن وتکنالوژی، انسان از شنیدن این اشعاربدوی آنهم اززبان یک شاعر مطرح پشتون ازانفعال درخود میپیچد.
سالی پیش جناب صبورالله سیاه سنگ، نویسندۀ توانا ومنتقد حوزۀ فرهنگی که خود نیزدرهردوزبان فارسی وپشتو شاعر بلند مرتبتیست، تعدادی ازاشعارجهانی صاحب را با ترجمۀ فارسی آن، به محک نقد قرارداد. اینکارهرچند آقای جهانی راناراحت ساخت اما این نقد استادانه، خواننده رابه ماهیت این اشعارتهی ازتصویروجاذبه وطرزدید شاعرکه جزافتخاربه شمله ودستار وقبیله دیگرکدام پیامی درآستین ندارد، عمیقاً آشنا ساخت. درینجا چند نمونۀ آنرا پیشکش مینمائیم :
کنـــــدهار
کنـــــــــــــدهارمی دبابا په قبالـه دی که پنجشیردی که واخان دی وطن زمادی
هره لویشت می دنیکه اوبابا گوردی په هرگام باندی لحــــــــــد اوکفـن زمادی
ســــــــرداری زما په پچه ده ختــلی له آموترمست هلمنـــــــــده مامن زما دی
که تاجک دی که ازبک دی یوافغان دی
چه فکـــرونه دنفـاق پالی په سرکی امتیـــــــــازیی د وهلـو اوکشتن زما دی
چی په زره کی سه درتیرنشی آسمانه چه پرون می دنیــــکونو و، نن زما دی
*
جناب سیاه سنگ مینویسد : « باری جهانی درتنگنای سلول نژادی درمانده است، حتا این شعر« کنــــــدهار» او میتواند اورابه دادگاه بکشاند »
درسرودۀ کندهاراو، مهرنژاد گرائی بیداد میکند. این قبالۀ بابای شاعر، واقعاً اعتبار قوی داشته که درعینومینه واقعییت خودراپیدامیکند. شاعردرواژۀ منحوس سرداری که چکیده یی ازکاربرد استعماراست می چسپد ومی بالد وآنرامختص به تبارخویش قلمداد میکند. چه بجا میبود که بجای آن دراندوه بیکران مردم خود مستحیل میگشت، وبه عنوان یک شاعر مطرح، ازانشقاق بیرحمانۀ این بازیهای نژادی وضدملی، که یکی رابه قشرسرداروفرمانروا و دیگری را به رعایا ی فرمانبروگرسنه دسته بندی میکند، خط بطلان میکشید.
جناب سیاه سنگ درروانکاوی سرودۀ « کندهار» آنجا که سخن برسرکوبیدن وکشتن دورمیزند بازهم مینویسد :
چرا باید پرورش دهندۀ اندیشه های نفاق، بدستان باری جهانی کشته شود. آزادی اندیشه وبیان الفبای خردمندی وتهداب دموکراسی است. شاید دربدترین صورت ازخشم زیاد بتوانیم اندیشه های کسی را برچسپ نفاق افگنانه بزنیم، ولی این حق راهرگزنداریم که نخست اورا زیرمشت ولگد بیندازیم سپس با شمشیرگردن بزنیم، آنگاه بیائیم با گردن برافراشته بگوئیم امتیاززدن وکشتن ازمن است.
نمونۀ دیگری ازتراویده های جهانی صاحب :
سوچی غرونه وی پرمزکه سوسنــــدونه لابهیــژی
سومجمــــردآسمان تود وی دجهان پرمخ زلـیــژی
دپشتــون قام به ژوندی وی اوهمــــــدلته اوسیـژی
دغه زما غیــــور ولس دی دغه زما توپانی قام دی
*
برگـردان یک سرودۀ دیگرش به قلم آقای سیاه سنگ به زبان فارسی :
ای قندهارمن ای میهن شیران ای میهن پشتونهای سرکش
فدایت شوم چقدریاغی هستی وطن جنگنده گان نافــرمان
قربان دستارپای لچانت شوم جنگ تیغ های برانت شوم
درصورتیکه جهانی صاحب ازفلتر پارلمان موفقانه عبورکند، خدا میداند آنگاه سیمای وزارت اطلاعات وفرهنگ رااز وجود یاران « توپانی» وشمشیربه دستان خود، چگونه بیک سنگرلروبر، تبدیل خواهد نمود وچگونه کانونهای فرهنگی جدیدی بنام سردارزاده گان ومهمندیان آنسوی سرحد راتوسعه وانکشاف خواهد داد ، که این هم یک تغییر واصلاحات در ایجاد حکومت داری خوب دردولت وحدت ملی بحساب می آید. چنین موهبتی رابه جناب رئیس جمهورمبارکباد میگوئیم.