پند تاریخ
از درد کهنه کشـور مـن زخم بستر است
آتشگرفته طره ای در خون شـناور است
دارو تـقــلـبـی و مــداری بــود، طـبـیـب
بیمـار زیـر تیغ سـتم، جـور خنجر است
در گـوش حاکـمـان وطـن پنبه کـرده اند
ورنـه ز نـاله گوش تمام بشـر کـر است
در گـوش ما فسـانـۀ روز جـزا مخـوان
در دوزخ وطن بخدا شـور محشر است
از بمب و انتحار به هر شهـر و روستا
گویی که لاله زار و گلستان احمراست
شـیخ سـعـود بـا قـمه و تیـغ خـونچکان
با مکر وحیله واعـظ مسجد ومنبراست
بار دیگـر هـوای خراسـان زده به سـر
خواهان بردگی و کنیزی و نوکر است
آزادگان اســیـر غـلامـی نـمـی شــونـد
این پند نیک از دل تاریخ در سر است
دوغ وطـن ز شـهـد گـوارای غـیـر بـه
نـان جـویـن ز کلچۀ بیگانـه بهتر است
یک قـطــره آب دامـن کهـسـار میهـنـم
شیرین تر از تمامی آبهای کوثر است
یک بسوه خاک کهنۀ این ملک باستان
با ارزش تمــام دو عـالـم بـرابـر است
گلـدسـته هـای معرفـت و دانـش وطـن
بربام قدس و کعبه وفردوس افسراست
آوازۀ وطــن که بــود شـــهـر آفــتــاب
از غـرب تا تمامی اقصای خاور است
اقـلـیـم بی کـرانـۀ جمشـیـد و جـام جــم
یارب چگونـه بیکس و تنهـا وابتراست
کاخ بـلـنـد مهـد تمــدن خـراب گـشــت
ویرانسرای بی سر وبی یارویاوراست
سوگند بر تمدن و عشق و خلوص دل
مهر وطـن ز اوج ثـریا فـرا تـر است
26/11/2014