انتخابات 1393 و زوال گزینش نظام مردم سالار در افغانستان
انتخابات ابزاری است که به وسیله آن می توان اراده شهروندان را درشکل گیری نهاد های سیاسی و تعیین متصدیان اعمال اقتدار سیاسی مداخله داد. در این عملیات شهروندان مصلحت اندیش و آگاه شخص مورد نظر و پسند شان را به عنوان نماینده شان که قدرت را اعمال کند و زمام امور کشور را به عهده گیرد و بار مسئولیت را بدوش گیرد انتخاب مینمایند و با رای خویش در اداره امور سیاسی جامعه خود مشارکت می کنند. در کشور عزیز ما افغانستان بعد از سپری شدن سه دهه جنگ مردم مجاهد و کشور دوست، سلاح های خویش را برزمین گذاشتند و با برگه رای خویش سرنوشت خویش را رقم زدند. دو دور انتخابات گذشته و انتخابات 1393 شورای های ولایتی و ریاست جمهوری سومین آزمون بزرگ برای ملت شریف افغانستان بود که مردم با کمال شوق و رغبت به خشونت، ترور و وحشت نه گفتند و به پای صندوق های رای رفتند؛ غیرت و شهامت شان را برای ناظرین بین المللی نشان دادند که با فکر و اندیشه خویش زعیم ملی و آینده خویش را انتخاب میکنند که از بین شان و فرزندکشور شان باشد.
این فدارکاری و شهامت مردم مسلمان افغانستان اعم از زن و مرد به شمول کهن سالان و جوانان قابل ستایش و تمجید است. همچنان در پهلوی رای دادن نظر به تحلیل و نظرسنجی که بنده از روز انتخابات داشتم دریافتم که شهروندان رای خویش را به پول و مادیات نه فروختند بلکه اراده و احساس خویش را بدون جبر و اکراه و فقط به خاطر آرامی، آزادی و آبادی کشور برای شخص مورد نظر شان انتقال دادند.دلیری مردم شریف ما حتی ناظران ملی و بین المللی را حیران ساخت.مردم افغانستان امروز بیدار شده اند و میدانند که تصمیم شان در این امر مهم بسیار با ارزش است. اما پرسش اینجاست که آیا در عقب این روند کدام سناریوی بزرگ وجود دارد؟ آیا فکر و احساس شهروندان قربانی این بازی ها نگردیده است؟ آیا در وضعیت کنونی کشور که مردم ما در فقر زندگی میکنند و حتی نان خشک را به شکم سیر نمی یابند و همیشه در ترس و لرز از خانه خویش به خاطر دریافت یک لقمه نان حلال بیرون می آیند؛ رفتن انتخابات به دور دوم به نفع ملت است؟ پرسش های فوق واقعاً دل هر شهروند دلسوز و آگاه را که به خیر و فلاح ملت مسلمان افغانستان فکر کند می رنجاند.
اردوی ملی و نیرو های امنیتی یکبار با قوت و شهامت شان سینه و جان شرین شان را سپر دهشت ساختند و امنیت خوب را برای شهروندان این کشور تامین کردند و موفق شدند.پول های انگفت از کمک و خیرات خارجی ها در این رهگذر به مصرف رسید. دولت حق یتیم، بیوه ، معلوم،معیوب و خانواده شهدا را در این امربه مصرف رسانیدند. سوال اینجاست! چرا پلان درست که به سعادت مردم بیچاره افغانستان باشد برنامه ریزی نگردید؟ که کار در وهله اول تمام میشد. چرا احساس مردم به بازی گرفته میشود؟جواب ده کیست؟ یکبار حد اقل به این ملت رنجدیده فکر شود؛ مردم ما واقعا که قربانی این بازی های قدرت طلبی گردیده اند. درست است که از لحاظ حقوقی قانون اساسی به این امر جواز داده است. اما درد این ملت بزرگتر و سختر از درد قدرت طلبی و تفوق طلبی بازیگران اصلی این صحنه است. صحنه سازی باعث میگردد که مردم در این امر مهم و حیاتی بی باور شوند. مردم در یک فضای بی اعتمادی زندگی شان را بسر میبرند. این امر باعث اضمحلال گزینش نظام مردم سالار در کشور میگردد.