دیدگاه - اقتصادی

نگاهی مختصر تاریخی به عوامل عقب مانی اقتصادی افغانستان

afghan_economy

 

افغانستان کشوریست، محاط به خشکه، در قلب آسیا موقیعت داشته و دارای تاریخ پنج هزار ساله، و از جمله مدنیت های کهن باستانی حکایت میکند. از نظر تاریخی دارای سرگذشت اعجوبه انگیز، و بزرگترین امپراتوری های جهانی چشم طمع به این خطه باستانی دوخته و در پروسه تسخیر با مقاومت سر سختانه مردم سلحشور و جنگجوی این سرزمین مواجه گردیده، و تا سرحد شکست متجاوز، از مقاومت دست بر نداشته اند.در گذشته های تاریخ، ادیان و مذاهب گوناگون در نقاط مختلف این سرزمین شکل گرفته و پروزش یافته، که آثار آنها در گوشه های جغرافیه این خاک تا هنوز باقیست، که میتوان از دین بودا،برهمن، مزدک، مانی، زردشت، زردشت، سطوری  و غیره نام برد وهمین قسم تعداد ادیان و مذاهب عامل بوجود آوردن کلتور و ثقافت مختلف در این سرزمین گردید.

نبود یک دین واحد قبل از اسلام، زمینه های مختلف و چالش های گوناگون عقیدیی را در میان مردم بوجود آورده بود، که تاریخ گذشته کشور ما از آنها حکایت دارد.حضور مدنیت های مختلف زمینه های دشوار و اشکالات فراوان را در پروسه شکل گیری این جامعه ایجاد کرده بود.افغانستان از صودتبندی های مختلف اجتماعی و اقتصادی گذشته، اما این فرماسیون ها در همه نقاط کشور یکسان نبوده، بلکه در دوره های مختلف از چهره  های مختلف برخوردار است.

تجاوزات گوناگون اقوام و امپراتوری ها درین سرزمین، عامل ایجاد احساسات و روحیه ویژه درمیان مردم این سرزمین گردیده، هرکز درمیان طوایف،اقوام و سرزمین های دیگرملاحظه نمیگردد.

روحیهء دفاع از سرزمین درین کشور زمانی به جالش مواجه گردید، که نفاق ملی در میان اقوام و ملیت ها و زبانهای این کشور، از طرف استعمار قرن 19، 20 دامن زده شد، و روحیهء دفاع به رنگ و چهره دیگر عرض وجود کرد،که همین اشکالات عامل برعقب مانی کشور در عرصه اقتصاد و صنعت گردید. افقانستان از رهگذر اقتصادی، در شهرها سیمای بورژوازی و خرده بورژوازی و در نقاط روستائی سیستم اقتصاد عقب مانده زراعتی را داراست، که تا هنوز به سیستم مکانیزه آشتایی نداشته و از کمترین امکانات تکنالوژی پیشرفته برخوردار نیستند.

حضور و تسلط نظام های تحمیلی یکی از عمده ترین عوامل عقب مانی این کشور در عرصه های مختلف است. ایجاد انارشیزقومی، قبیلوی، سمتی و زبانی، سبب شده، که این کشور فرصت های خوب سازندگی را از دست بدهد.

عدم حاکمیت یک دولت مقتدر برخاسته از متن مردم، عمده ترین شکل دیگری است، که روحیهء وطنپرستی، ملت سازی و پیشرفته را گرفت، و عناصر بر سر اقتدار،جز نیروهای حاکم وقت بوده و از احساسات ملی و منافع ملی هرگز نماینده گی کرده نتوانسته، این نوع حاکمیت ها  جلوترقی، پیشرفت و سازندگی را در همه عرصه ها گرفته، و به جای کارایی و عمل کردهای سازنده اهداف نادرست شخصی جای این نوع پالیسی ها را اخذ نموده، و در تبائی با نیروهای بیگانه، بر بنیاد سازندگی و پیشرفت و پیشرفته صدمات جبران ناپذیر وارد گردیده است. همه میدانند، افغاتستان در سال 1919 عیسوی همزمان با جاپان استقلال خود را از استعمار انگلیس بدست آورده، اما دست درازی های گوناگون بیگانگان و ایجاد نفاق ملی و عدم توجه بر زنده گی و حیات اجتماعی جامعه افغانی، سرنوشت این ملت تا به اینجا کشیده شده. که مسئوولیت عمده این همه نارواییها را باید بیگانه های استعمارگر بدوش گیرند.

همانطوریکه اینوع افتراق ها سیستم اقتصادی را به چالش کشیده، زمینه احیاء اندیشه ها افکار، احساسات واخلاق سازنده اجتماعی را در میان نسل ها بوجود آورده، که ما تا هنوز از رهبران متعهد و رسالت مند وطنپرست محروم هستیم و نظام و نظام های ایجاد شده، با سیاست های دنباله روی قادر به ایجاد شرایط سازندگی و پیشرفت نگردیده اند.

روند پیشرفت ها و ترقییات وابسته به نظام دولتی و دولت مردان و افکار و اندیشه های آنان است، رنگ اندیشه ها واحساسات در جریانات شکل میگیرد،بنآ هر نوع عقب مانی و انحرافات در همه زمینه ها بیرون از عامل داخلی و خارجی نیست، پس ما از هیچ نوع شکل پیشرفته اقتصادی در عرصه زراعتی کشور بر خوردار نیستم، البته کارهای صورت گرفته جوابگوی نیازمندی ها نیست، زیرا کشور ما در دهه  گذشته از سرمایه های بزرگ جهانی برخوردار گردیده، اما نبود یک ظرفیت، عدالتمند، متجرب، عادل، وطنپرست و دارای صلاحیت ملی وبرخواسته از متن مردم و       زمان در مشارکت با انتخابات و نیروهای ارتجاعی، مافیای جهانی، این همه سرمایه ها به یغما و تاراج برده شد، اوضاع کشور در همه عرصه ها به خصوص عرصه اقتصاد،فرهنگ امنیت رو به انحراف گذاشت،و جایگاه کشور را در یک گراف پایین قرار داده و عامل بدنامی به نیروی های جهانی گردید.

نبود یک دولت مقتدر، رسالتمند، با ظرفیت و متعهد ملی همه زمینه های ویرانی، تخریب و انحراف و حتی کار ساز بر تحرک دشمنان صلح و دموکراسی گردیده و شرایط توجیه پالیسی درست زنده گی را زیر سوال برده.

مردم در روستاها از اقتصاد خیلی پائین برخوردار هستند، آب آشامیدنی ندارند، از وضیعت بهداشتی ابتدائی،  تعلیم وتربیه  پائین برخوردار نیستند، آنجه که باید در تغیر زنده گی مردم تقش مثبت ادا میکرد بدست سردمداران قدرت و وابسته گان آنها یغما میگردد،و حدود کار و سازندگی را به خصوص در انکشاف زنده گی اقتصادی محدود و ناممکن ساخته است.

استخدام عناصر بی تفاوت در پرتو پالیسی های نادرست دولت و جامعه جهانی، یکی از ویژه گی های انحرافات و ناتوانی و سبوتاژ عرصه های اقتصاد ملی، و عدم انکشاف اقتصادی را در کشور به خصوص در روستاها نشان میدهد.

نیازمندی های اولیه و مبرم مردم در سر لوحهء سیاست اقتصادی وانکشاف قرار ندارد در احیای بنیاد های اقتصادی کوچکترین توجه صورت نگرفته، آنچه، که در زمان نیاز مبرم پنداشته نمیشوند،بیشتر در محراق قرار دارد.

سازنده گی عرصه های اقتصادی در طرح و برنامه های دولت وجود ندارد، ازین شیوه حرکت جامعه ناراضی بوده، حتی این حرکت را توطهء میپندارند.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا