اندیشه

چند گپ در بارۀ “پسامدرنیسم”

postmodernism1
نگارنده: جاوید فرهاد

 

 “پست مدرنیسم”، مقوله ی پیچیده وچند سویه است که نخست درمعماری پدید آمده وسپس در حوزه های دیگر مانند:فلسفه، جامعه شناسی، نقاشی، ادبیات و… گسترش یافته است.

برای شناسایی بهتر، خوب است دریافت مان از این مقوله (پسامدرنیسم) راپی بگیریم تاتصور نسبیی به منظور شناخت ازآن فراهم شود.

پست مدرنیسم چیست؟

پست مدرنیسم که در فارسی به آن “پسامدرنیسم” نیز گفته می شود، از پیشوند “پست” “post”   یا”پسا” و”مدرنیسم” “modernism” شکل یافته واز ریشه ی لاتینی modo که به مفهوم”اکنون” است ،مشق شده است.

پیش از ورود به بحث درحوزه ی پست مدرن، بهتر است در باره ی دوره های پیش تر از”پست مدرن” – به ویژه دور های ماقبل مدرن ومدرن- نگاهی انداخته شود، تا دست کم تفاوت دوره ی پست مدرن از دوره های ماقبل آن مشخص شود.

دوره ی ما قبل مدرن

دوره ی ما قبل از مدرن، به وضعیتی گفته می شود که افراد زیر تسلط کامل سنت وقدرت سیاسی اند. دراین دوران، سنت زیرنام قدرت الاهی دراروپا از سوی کلیسا، حامی قدرت سیاسی بود و کلیسا در تبانی با قدرت سیاسی بر سرنوشت فرد سیطره داشت.

دوره ی مدرن

دوران مدرن در واقع دوره ی نقد سنت است. دراین دوره، عنصر فردیت رشد یافته وفرد به گونه ی آزاد وبر بنیاد اندیشه ی دکارتی، خودش را مالک طبیعت می داند وبه مفهوم پیش رفت ارزش می دهد.

ویژه گی های دوران مدرن این است:

– آگاهی انسان از مقوله ی فردیت وارزش گذاشتتن به آن .

– مطرح نمودن بحث جدایی دین از دولت.

– ارزش گذاشتن به آزادی های فردی .

– نپرداختن به اسطوره گرایی وبه نقل از “ماکس وبر” : “افسون زدایی از چهره ی جهان”.

دوره ی مدرن چگونه شکل گرفت؟

گفته می شود دوران مدرن به گونه ی سامانمند با انقلاب فرانسه شکل گرفت ودر دو اعلامیه ی استقلال امریکا واعلامیه ی حقوق بشر1789 تجلی یافت.

دوران مدرن، بی گمان همپا با رویدادهای علمی و صنعتی دراروپا است وویژه گی های این عصر،”عقل ابزاری “

احاطه ی فرد به وسیله ی دانش وفناوری برطبیعت و سرنوشت مادی است:

اندیشه ی پسامدرن

“پسامدرن” مقوله یی است که از متن مقوله ی “مدرن” زاده می شود ودر واقع به تعبیر بهتر، به نقد دوره ی مدرن یا آن چه “عقلانیت مدرن” گفته می شود،می پردازد.

 باورها وپنداشت های گوناگون درباره ی پسامدرنیسم و رویا رویی آن با مدرنیسم ارائه شده و هرکدام،با توجه به برداشت های گوناگون، توجیهات چندگونه یی از آن بیان نموده اند؛ اما پنداشت خوبی که تاجایی می تواند ما رادر توجیه وشناخت ازاندیشه ی پسامدرن کمک کند، این است که: “پسامدرنیسم” به نوعی پایان مدرنیسم است؛ ولی در حقیقت پسامدرنیسم به نگرشی – چه فلسفی وهنری- گفته می شود که در چارچوب مدرنیسم اتفاق می افتد. در عین حال که چالشی است علیه این چارچوب؛ اما در این منظومه ی فکری وفلسفی مدرن اتفاق می افتد.ن چارچوب ؛امادردرون این منظومه ی فکری وفلسفی مدرن اتفاق می افتد. درعین حال که فرزند آن است، اهداف وگفتمان آن رابه چالشی می خواند.” (1)

پسامدرنیسم در پی نقد چیست؟

پسامدرنیسم چالشی است دربرابر رویکرد های مدرن مانند: عقلانیت؛ علم، اومانیسم، لیبرالیسم، ریالیسم و فنآوری جدید که در هیئات یا صور فلسفه، هنر، جامعه شناختی ،سیاست و… تجلی می یابد.

پایه گذاران تفکر پسامدرنیسم کی ها اند؟

بسیاری از پژوهشگران، متفکرانی مانند: هایدگر، نیچه ،آدورنو و هورکهایمررا از بنیاد گذاران یا پایه گذاران اصلی تفکر پسامدرن دانسته ودرشکل گیری این مقوله، آنان را از چهره های اثر گذار می پندارند.

به گونه ی مثال در مورد تأثیر گذاری “نیچه ” نخستین فیلسوف “شالوده شکن ” براندیشمندانی مانند: دریدا، فوکو وبو دریار گفته شده که: ” نیچه نخستین فیلسوفی است که بسیاری از متفکران پسامدرن چون دریدا، فوکو وبودریار را تحت تأثیر قرار داده است و نوک حمله ی نیچه مسأله ی حقیقت است ودر پاسخ به این سؤال پایلت pilate از حضرت مسیح که می پرسد: “حقیقت چیست؟” وحضرت مسیح سکوت می کند، نیچه پاسخ می دهد که “حقایق توهمانی هستند که فراموش کرده اند که چیزی جز توهم نیستند .” (2)

پسامدرنسیم درحوزه ی ادبیات

در سال های 1963تا 1767 ، بحث هایی درعرصه ی معماری ، هنروادبیات در ضدیت با جریان مدرنیسم شکل گرفت. درزمینه ی ادبیات- به ویژه در عرصه ی نقد ادبی- این بحث ها به عنوان جریان پویایی در آثار “لیونارومه یر Leonard meyer ” و”ایهاب حسن hiabhsan ” شکل گرفتند.

ایهاب حسن، موضوع “ادبیات سکوت” را مطرح کرد وگفت که این ادبیات، ضد هرگونه “بازنمایی” که مشخصه ی ادبیات مدرن است، قرار دارد.

به تعبیر وی: ویژه گی “ادبیات سکوت” آن است ضد اومانیسم مدرنیته است واز”اشارات بلند پروازنه ی مدرنیسم دوری می کند، چون با هرگونه اوتوریتا لیسم ، اومانیسم ونخبه گرایی مخالف است.” (3)

وی با تأکید براین مسأله،”ساموئل بکت” رانماینده ی “ادبیات سکوت” می داند.

اما”لئوناردمه یر” به این باور است که: “ادبیات داستان وشعر باید به دنبال ایجاد رؤیا های بی حدو مرز باشند وبرای این کار،باید از زبان فاصله گرفت. این فاصله گیری، به دوشکل ممکن است: به شکل طنز آمیز مالارمهmallarme  یا به شکل بدون تبعیض آرتورمبو rimbaud .”(4)

پسامدرنیسم درحوزه ی فلسفه 

نگرش های پسامدرنیستی که درحوزه ی فلسفه صورت گرفته است، مربوط به “ژان فرانسوا لیوتار” فیلسوف فرانسوی می شود.

لیوتار به این باور است که در جوامع مدرن صنعتی، کامپیوتری شدن، سبب آوردن تغییر در”ماهیت شناخت” پدیده ها شده است. وی می افزاید که شناخت پدیده ها، خصوصیت کالایی پیدا نموده وعلم از ماهیت اصلی خود- که جستجوی حقیقت ماهوی است- جدا شده “وابزاری در دست قدرت” شده است.

“کالایی شدن علم” و”کامپیوتری شدن جوامع صنعتی” دومشخصه ی جامعه ی مدرن است که لیوتار برآن می تازد،و با انتقاد از آن، آسیب های نگرش مدرن در این زمینه را می نمایاند.

از متفکران دیگردر حوزه ی فلسفه ی پسامدرن” ژان بودریار” است.

بودریار به این باور است که: “جهان پسامدرن، جهان شبیه سازی simalaion است. از نظر بودریار، ماوارد جهان فرا واقع hgperred شده ایم.”

بودریار با استناد براین جهان فراواقعی،پسامدرن را جهان تولید واقعیت می داند که به بیان او از تسلط مابیرون است. او می افزاید: “آن چه که ما از واقعیت وجهان واقعی می بینیم، در واقع تصویری است که به ما نشان داده می شود.” (5)

_______________

پانوشت ها:

1- رامین جهانبگلو، نگاهی کوتاه به مفهوم پسامدرنیسم، سخنرانی درجلسه ی آگورا، دانشگاه تورنتو، تیرماه 1380 .

2- همان …

3- همان….

4- همان ….

5- هانری وارد ،نگرشی در باره ی پسامدرنیسم، ترجمه : مریم خوازی، انتشارات مهر، ایران ، 1386 ، ص 47 .

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا