خبر و دیدگاه

اعطای حق شهروندی به کدام طالب؟

mullahomar_magic

وقتی برای طالبان حق شهروندی در نظر گرفته می شود و از طالبان خوب و طالبان بد سخن به میان می آید، در عجب می مانی که این خوب و بد روی کدام معیار بوده است و بلاخره این خوب ها و بدها در کدام مرزبندی ها و چار چوب ها قابل شناسایی اند؟ اگر طالب خوب حق نامزد شدن دارد، آیا طالب بد به همان میزان حق آشوب و بلوا درست کردن و انتخابات را به چالش کشیدن از آن خود نخواهد دانست؟

دردهایی که قلب انسان را به درد می آورد بسی گران تر از آن است که بتوانیم دست هامان را برای پس زدن انگاره های نیکی که برای نجات بشر آمده است، حرکت دهیم. تو و من و هر کدام از نفس هایی که امروز بر تاریکی عمیقی که ما را در بر گرفته است لعنت می فرستیم آیا نمی توانیم با افروختن شمعی برای پایان دادن به این تاریکی و حکومت ظلمت قدمی بر داریم؟ در هیاهوی تند باد خواهش های نفسانی و درون مایه هایی که هر روز بیشتر از دیروز از ارزش ها و سازش ها تهی می شود، هنجارها و ناهنجاری ها را چه تعبیری باید کرد که بتوان در سایه ی آن بایدها و نبایدها، رنگی از اتحاد و همدلی بر پیکره زخمی و بی روح جامعه زد؟

دست ها را به حرکت در آور و در اهتزاز احساسات خفته و بیمارت فقط به فرداهایی بیاندیش که همه شهروندان ما جامه ی سلامت روان و جسم را بر تن کرده اند و همه می خواهند در ساختن افق های تازه سهم بگیرند و در فکر آنها آبادی بیشتر از ویرانی تکرار می شود. همه چیز را بشکن و حتا خودت را در سایه سار یک هجوم ناخودآگاه از تمام انگاره هایی که می دانی از تو و از بطن نیازمندی های تو برنخواسته است، بشکن! اما شکستنی بی صدا که نوید دوباره سازی یی زودهنگام باشد. در این هجوم ناخودآگاه موج هایی که نه از دریایند و نه از جنس طبیعی ترین دوران و حرکت هوایی که تو را در برگرفته و بر تمام لحظات عاشقانه و کودکانه ات شاهد است، تو را به مبارزه فراخوانده اند، آیا می دانی؟ تو راهی جز ایستادن و مقاومت کردن و یا شکستن نداری؟تو کدام را بر خواهی گزید؟ شکستنی بی صدا یا ایستادنی دردناک که آن را افراط گرایی و یا تحجر هم شاید بنامند. اما مرز میان ارزش مداری و افراطی گری را چه کسی باید مشخص کند؟

آن کسی که حق دارد تو را متحجر بنامد این حق را بر پایه کدام اصول و کدام ارزش های مشترک و یا حق اعطا شده به دست آورده است؟ هیچ معلوم نیست فقط این مرزهای ناموزون است که هر روز پر رنگ تر از دیروز رخ می نماید و ما را در برابر خود ما می ایستاند. در شکسته شدن همیشه دردی نهفته است و در شکستاندن هزاران درد! بی محابا به پیش می رویم و دست هامان را برای سلام دادن بالا می بریم و همان دم در حرص و آرزوی فشردن گلوگاه هم، بی قراریم. امروز دولت، خانه ی ملت و شهروندان ما مثلث طلایی دموکراسی و سمبل آزادی و آزاد منشی را تصویر نمی کنند، بلکه آنها در سرزمین ما تصویرگر و تداعی کننده هرم زهر آگین و نفرت انگیز، بی اعتمادی و ناباوری به هم هستند. امروز به جای همکاری میان آنها تضاد منافع دیده می شود و تضاد منافع در میان تمام لایه هایی که شهروند محوری و رفاه عامه محوری وجود داشته باشد، مگر مجال تبارز خواهد یافت؟ از این رو این ادعا که همه به فکر خویش و خویشان خویشند، به درستی به اثبات می رسد و افغانی با صلاحیت و توانمند بودن در کنار رفیق و خویش فلان وزیر یا وکیل و رییس جمهور بودن کمرنگ و بی وزن به نظر خواهد رسید.

از این رو می بینیم که فساد بی داد کننده در ادارات و نظام ما نه تنها کم نمی شود بلکه با چهره های مرموزتر و موذی تری به بالاترین رده های قدرت نفوذ پیدا کرده است. دلیل اصلی این کندی و نافرجامی روند مبارزه با فساد حاکم برجامعه ما در تمام لایه ها، همین متصل بودن بیشتر صاحبان قدرت و سیاست ما در فسادی است که رفاه و سعادت عامه را در خود غرق کرده است. جامعه ی طاعون زده یی که هر دم بیم آن می رود که دیگر مرگی و ریزشی همه جانبه، آن را فرا بگیرد و دشمنان دیروز با اسم و رسمی تثبیت شده و قانونی بر این مردم به نام مردم سالاری حکم برانند، شاید کمتر امیدها را برای بهبودی اوضاع برتابد. وقتی برای طالبان حق شهروندی در نظر گرفته می شود و از طالبان خوب و طالبان بد سخن به میان می آید، در عجب می مانی که این خوب و بد روی کدام معیار بوده است و بلاخره این خوب ها و بدها در کدام مرزبندی ها و چار چوب ها قابل شناسایی اند؟

اگر طالب خوب حق نامزد شدن دارد، آیا طالب بد به همان میزان حق آشوب و بلوا درست کردن و انتخابات را به چالش کشیدن از آن خود نخواهد دانست؟ تعجب آورتر آن که هیچ گاه ما برای حق و حقوقی که اعطا می کنیم و یا سلب کرده ایم تعریف و تحدیدی درست نداشته ایم. اگر این طالبان خوب و بد، یا طالبان افراطی و یا میانه رو و معتدل به صورت فیزیکی در یک جبهه می جنگند و در یک خط قرار گرفته اند، ما چگونه بعضی را بر بعضی برتری داده ایم؟ آیا مرز این خوبی و بدی را زد و بند های پشت پرده یی مشخص نمی کند که به نفع بعضی سیاست مداران ما محسوب می شود؟ آیا صداقت طالبان خوب که فرزندان این ملت هستند و فقط به دلایلی ناراضیند و به اصطلاح از خانه قهر کرده اند، محک خورده است و تفاوت خود را با طالبان افراطی و بدی که از اساس با قانون اساسی و تمام آن چه که به نام دموکراسی آمد تا آزادی های مشروعی به مردم ما داده شود مخالفند، نشان داده اند؟

یا این دسته بندی ها فقط یک عملکرد سیاسی است که روزی تحت عنوان طرح مذاکره با طالبان و روزی با مکانیزم تنظیم جرگه صلح، می خواهند راهی برای قانونی کردن بعضی عملکردها داشته باشند و آن را وارد رده های قدرت کرده و مشروعیت نظام با طالب آمیخته شده را در نظر جامعه ی جهانی و شورشی ها افزایش دهند که سرانجام توانستیم نظامی بسازیم و تعریف کنیم که حتا ناراضی ترین ها در آن سهم دارند و اعمال نظر و حاکمیت می کنند و دیگر موردی برای تنش و کشمکش نخواهد بود. همه این ها اقدامات سنجیده و سیاسی است، البته تا چه حد معقول و کارآمد و درخدمت مردم ما، هنوز جای هزاران تردید است که مردم ما هنوز درد و زخمی که از استبداد پیشین با خود دارند را فراموش نکرده اند هرگز نمی خواهند به هیچ قیمتی کسانی که با جان و مال و ناموس و عزت شان معامله کرده اند و حریم آن ها را شکسته اند، وارد معامله و مذاکره یی شوند که تحت هر عنوانی که باشد فقط بسته شدن دست و پایی است که یک عمر به زنجیرهای قوم گرایی و نژاد پرستی و استبداد بسته شده بود.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا