اجبار و مكلفيت بدون انگيزه پايا نيست
دولت افغانستان پس از بررسی کاستیها و چالش های سیاسی خود بر آن شده است که دورهی مکلفیت عسکری را به گونهی اجبار روی دست گیرد. آقای کرزی اين برنامه را در کنفرانس امنیتی جهانی مونيخ در آلمان مطرح كرد و اكنون میخواهد برنامهي عملي آن را روي دست گيرد. امری که بارها از طرف منتقدان عنوان مي شد؛ ولي همواره مورد بي اعتنایي حكومت قرار می گرفت. ظاهراً این برنامه به گونهي جدي مورد بحث قرار ميگيرد. در اين صورت اولین پرسش داشتن امکانات اقتصادی و تجهیزات نظامی است؛ زيرا حکومتی که نتوانسته در برابر چالشهای اقتصادی اش درست کار کند آيا میتواند هزینهی درست را برای انجام دورهی مکلفیت آماده سازد؟
نکته ی دیگر این است که چگونه دولت میتواند اعتماد میان خود و جامعهی جهانی به ویژه نیروهای ناتو را ایجاد کند؛ زیرا عملی شدن و به کارگیری این برنامه سبب می گردد که موجودیت نیروهای جهانی در افغانستان زیر سوال قرار گیرد. ساختن ارتش توانمند و کارا که مبرا از فساد و بی تجربگی باشد می تواند امید هاي زیادي خلق كند ولي مهم این است که حکومت در این امر عادلانه بيانديشد و تجربه های گذشته را تکرار نکند و محققانه برخورد صورت گیرد؛ زیرا تجربههاي گذشته نشان می دهد که در برخوردهای سیاسی و نظامی، حکومت ها ناعادلانه بوده اند به گونهيی که از ملیت ها و اقوام دیگر در کشور فرمانده و تصمیم گیرندهی نظامی وجود نداشت و همه در لباس افسر وارد خدمت می شدند. اگر برنامهی ایجاد ارتش ملی امروز هم راه های دشوار دیروز را طی کند نه تنها این برنامه به حالت کنونی کمک نمی کند، بل سبب ایجاد شگاف های عمیق میان مردم و حکومت خواهد شد.
حرف عمده و مسوولیت پذیرانه این است كه برای عملی شدن این کار مسایل اساسی مد نظر گرفته شود و آن اینکه در جذب افراد تازه، مسایل فکری و اندیشهيی شان نباید نادیده گرفته شود.
از جمله سواد، انگيزه و میانه فکری افسر و سرباز امر ارزشمند به شمار می رود؛ زیرا در روند تازه اگر این مسایل مورد دقت قرار نگیرد، نميتوانيم نيروي كارا و موثر ايجاد كنيم.
به اين دليل كه داشتن سواد و مايههاي فكري ميتواند براي سربازي كه قرار است براي دفاع از حكومت و مملكت به مقابل دشمن برود، انگيزه مي دهد و اگر اين نيرو به قوت وجود نداشته باشد نه از راه جبر و نه هم انتخاب نمي توانيم نيروي نظامي موفق و موثر داشته باشيم.
نگرش دیگر در بارهی این برنامه، چالش ها و بی اعتمادی ها در درون نظام است که چگونه ادارهیي که تا هنوز نتوانسته مشکلات خود را رفع سازد می تواند این بار از یک امر موفق بدر آيد. آخرین دیدگاهها در بارهی این برنامه هنوز از نشانی حکومت مورد بررسی قرار دارد و تا هنوز موضع قاطع دولت در اين مورد دیده نشده است اما به گفته ی آقای کرزی او این برنامه را به اساس مشوره با چهره های قومی و مقام هاي خارجی مطرح کرده است و از آن به عنوان یک سنت دیرینه ی سرباز گرایی یاد کرد.
در اين ميان نباید از یاد برد که این بار شرایط و اوضاع سیاسی متفاوت از گذشته است و مردم در وضع ویژهيی قرار دارند. مهم این است که چه راهکار و برنامهيی می تواند راه را برای شدن این امر هموار سازد و هدف حکومت تحقق یابد. از وضع مردم پیداست که عدم مدیریت درست سیاسی و نبود هماهنگی میان نیروهای جامعهی جهانی از فرزندان آنان در نبرد های هلمند و جاي هاي ديگر قربانی گرفته است. حالا بر مبنای این واقعیت دیگر نمی توانند به سادگی بالای دولت اعتماد کنند و فرزندان خود را به ارتش ملی بفرستند.
چون به این باور هستند بودن در درون دولت به معنای قربانی دادن است نه ایجاد بستر امن و رفاه. از دیدگاه مردم، قانون و مدیریت، عادلانه برخورد کردن با همه هویت ها و مردم افغانستان و فراهم آوری نیاز مندیهای اقتصادی از اولویت های اند که لحاظ كردن علمي آن ها سبب ایجاد اعتماد میان حکومت و مردم گردد. برای نظام کنونی اولویت به دست آوردن اعتماد مردم است؛ زیرا در نبود اعتماد برنامهی ایجاد ارتش ملی و مصمم به شمار سه صد هزار، به چالش سنگین روبهرو خواهد شد.