خبر و دیدگاه

عقربۀ نشرات بی بی سی پس از ۸۳ سال روایتگری ایستاد

 

اینجا لندن است، رادیو بی بی سی


این صدا، صدای آشنا برای میلیون ها انسان فارسی زبان در افغانستان، ایران و تاجکستان و سایر فارسی زبانان در سراسر جهان است. این صدا در پس پرده‌های ذهن و قلب آنان گویی هر لحظه در اهتزاز است و این صدای آشنا را نمادی از اطلاع دهی مهم ترین و تازه ترین ها تلقی درنوردید. این صدا برای همگان خاطره انگیز است و  من هم از آن خاطره‌هایی دارم.آخرین برنامۀ بامدادی این رادیو صبح روز یکشنبه ۶ حمل پخش شد و نشرات این شبکه جهانی به زبان فارسی پس از ۸۳ سال روایتگری و پخش خبر پایان یافت. زمانیکه خبر توقف نشرات رادیو بی بی سی را شنیدم؛ یک باره سال ۱۳۴۳ خورشیدی در ذهنم تداعی شد و سماوار کاکا قاسم یادم آمد. در آن زمان تازه شامل مکتب شده بودم؛ هرچند خانۀ خاله ام می بودم و اما گاهی به این سماوار نزد کاکایم نجم العرفان حیدری وجودی می رفتم که در آنجا یک اتاق را با جمعی از دوستان خود چون؛ جناب نثاری صاحب و داکتر صاحب به کرایه گرفته بود. این سماوار یک رادیو داشت که از طریق بلندگوها به منزل اول و دوم آن وصل شده بود. من نخستین بار این اعلان دل نشین را ” اینجا لندن است” در همان سماوار شنیده بودم. آن زگنال مخصوص و آن اعلان و آن صدای عقربۀ ساعت بی بی سی چنان در پس پرده های ذهنم حک شده که هرگز فراموش نمی شود. هر از گاهی که این اعلان را می شنیدم، دهلیز و راهزینۀ همان سماوار در ذهنم تداعی می گردید. ممکن از دلایل شنیدن بی بی سی در آن سماوار سرآغاز حاکم بودن فضا و هوای دموکراسی در کشور بوده که حتا تاثیر آن در آن زمان در سماوار هم قابل درک بود. این صدای خبر دهنده و در ضمن خبرساز هیچ گاهی فراموشم نمی شود. خبر ها و تبصره‌ها و تحلیل های بی بی سی در کنار بعد اطلاع دهی آن بعد خبر سازی نیز داشت. پس از شنیدن اخبار و گزارش های بی بی سی هرکس باتوجه به فهم خود در مورد اخبار و تحلیل های این رادیو تبصره می کرد. این سبب شده بود تا شماری از مردان و زنان شهر و حتا روستا ها بویژه پس از تهاجم شوروی به افغانستان لقب بی بی سی را کمایی کنند.  روستاییان این لقب را به کسانی منسوب می کردند که در محافل روی مسایل سیاسی کشور صحبت می کردند. بی بی سی آشنا ترین نام به گوش زنان و مردان افغانستان است و شاید صدای هیچ رادیویی به اندازۀ این رادیو نوازش دهندۀ گوش های مردم افغانستان نباشد. هرچند بعدها آژانس های زیاد خبری نشرات خود را  به زبان فارسی آغاز کردند و اما هیچ یک نتوانست، بدیل بی بی سی شود.

این رادیو با پخش برنامه های خبری، اموزشی، تفریحی مهمان خانه‌های هر فارسی زبان بود. بی بی سی تنها منبع خوب خبری نبود؛ بلکه یک مرکز آموزشی نیز بود که در این مدت هزاران خبرنگار در دامان آن با کسب آموزش ها و‌تجربه ها و‌ مهارت های جدید چیز های نوی آموختند ‌و خود را و‌ جهان را بیشتر شناختند. با این حال این رادیو تنها راوی خبر نبود؛ بلکه با پخش برنامه های علمی، هنری، ادبی و تحقیقاتی از جمله پرکار روایتگر آموزه های جدید و آگاهی های تازه بود. بی بی سی با پخش برنامه ها به زبان های گوناگون جهان را گویی در یک جام به نمایش گذاشته بود و راستی که « جام جهان نما» نامی با مسما برای این رادیو بود و است. خلاصه اینکه این رادیو با وجود راز ها و واقعیت های پشت پرده اش و گرایش های سیاسی و سلیقه های تمثیل کننده و گرداننده‌گان آن توانست دریاچه های آگاهی را بر روی شنونده گام خود باز نماید و در همه خانه ها راه پیدا کند. ‏هرچند گاهی روشن شدن حتی اندکی از واقعیت‌های پشت پرده‌ی این رسانه ها، رسوایی‌های بزرگی برای آنان در پی داشت. به همین دلیل سازمان‌های جاسوسی غربی حاضر در پشت صحنه‌ی این رسانه‌ها، بر رغم ظاهرسازی‌ها، اما برخوردهای صریحی با این فاش شدن اسرار رسانه‌های امنیتی خود انجام می‌دادند. بی بی سی یگانه رادیویی بود که کارگر در کارخانه و دهقان بر سر مزرعه برای شنیدن اخبار آن لحظه شماری می‌کرد.

زمانی که خبر توقف نشرات بی بی سی را شنیدم، گویی خود را در صحن سماوار کاکا قاسم احساس کردم؛ یک باره نیم قرن خاطرههارا یک لحظه پیمودم و این صدا و آن خاطرههای شیرین با همه زشتی ها و ناملایماتی های آن  در پس پرده های ذهنم دوباره طنین انداز شد. در جهان فارسی زبانها هیچ کسی وجود ندارد که گوش هایش با نام بی بی سی و این نخستین اعلان خبری بی بی سی (اینجا لندن است) بیگانه باشد. هرچند این اعلان رادیو بی بی سی در طول سال های نشراتی اش اندکی تغییر کرد و اما هیچ اعلان آن جاذبه و گیرایی آن اعلان نخستین را پیدا نکرد. رادیو بی سی توانست تا با نشر خبر های دست اول و تازه از سراسر جهان به نمادی از اطلاع رسانی در سراسر جهان بدل شود و با نشر خبر های تازه از هر کشوری جهان را درنوردد. بی بی سی توانست تا به گونۀ شگفت آوری میلیون ها شنونده را در سراسر جهان شکار کند و به یگانه رادیوی خبرساز در جهان بدل شود. این رادیو برای میلیون ها انسان در سراسر جهان، نه تنها برای جوانان و روشنفکران حتا مردم عام بویژه در جهان سوم که مردم آن تحت حاکمیت زمامداران مستبد، بدون داشتن آزادی حق بیان بسر می بردند، یگانه منبع خبری بود. این رادیو که در سراسر جهان خبرنگاران داشت؛ در اطلاع رسانی خبر دست اول شهرۀ آفاق شده بود.

هرچند رادیو بی بی سی نخستین نشرات خود را به زبان انگلیسی در جنوری سال ۱۹۲۲ آغاز و ده سال بعد نشرات خود را در ساختمان برودکستینگ هوز آغاز کرد؛ اما بی بی سی در ۲۸ دسمبر ۱۹۴۰ میلادی با این سخنان حسن موقر بالیوزی “در این هنگام که خبر فرستی به وسیله رادیو به زبان فارسی از بریتانیای کبیر آغاز می شود، بنگاه رادیوی انگلستان به تمام گوش دهندگان ایرانی و فارسی زبان در هر جای جهان که باشند دوستانه درود می گوید.” نخستین نشرات فارسی خود را به گونۀ رسمی آغاز کرد و خبر پخش برنامه های روزانۀ بی بی سی به زبان فارسی را به گوش فارسی زبانان جهان رساند. زبان فارسی یکی از ده ها زبانی بود که در سال های ۱۹۴۰ و ۱۹۴۱ میلادی – زمانی که جنگ به گونۀ کامل به ضرر بریتانیا پیش می رفت – به مجموعه زبان های خارجی رادیو بی بی سی اضافه شد. گفتنی است که برودکستنگ هوز ساختمان مرکزی و ستاد بی‌بی‌سی است که در شهر لندن واقع شده‌است. نخستین پخش رادیویی از این ساختمان در ۱۵ مار چ ۱۹۳۲ صورت گرفت و این ساختمان به‌طور رسمی در ۱۵ می همان سال افتتاح شد.

هرچند این صدای آشنا و دل انگیز پس از ۸۳ سال فعالیت های خستگی ناپذیر و پرفراز و نشیب به خاموشی گرایید؛ اما خاطرههای این صدا در پس پرده‌های ذهن میلیون ها انسان هنوزهم در اهتزاز باقی خواهد ماند و افکار آنان را نوازش خواهد داد. شنیدن خاموشی این صدا خاطرههای زیادی را در من برانگیخت؛ بویژه خاطرههای آن روزگاری که هنوز کودک پنج یا شش ساله بودم و روزی همرای مادرم به دیدن خاله هایم از پنجشیر به کابل آمدیم. زمانیکه به خانۀ خاله ام داخل شدم، چشمم به یک صندوق کلان چوبی خیره شد که در مقابل کلکین گذاشته شده بود. پرسیدم، این چه است؟ و گفتند، این رادیو است. با شنیدن این سخن خواستم داخلش را ببینم تا دریابم که آدم ها در کجای آن نشسته اند. خاله ام متوجه شد که من کنجکاوانه مصروف تماشای رادیو هستم. وی از من پرسید که چه می پالی بچیم. من برایش گفتم می خواهم آدم هارا در داخل آن ببینم. وی با بلند کردن تختۀ عقبی رایو برایم گفت که در داخل رادیو آدم ها نیست. زمانیکه تختۀ عقبی رادیو را برداشت و دیدم چز چند تا سامان و ابزار نشراتی چیز دیگری نیست و با دیدن آن آرام شدم. در آن زمان رادیو ها بیشتر از چوب ساخته می شدند و با تنه های زیبای چوبی مزین یافته بودند؛ رادیو های که در افغانستان پیدا می گردید؛ بیشتر ساخت جرمنی و جاپان بودند. رادیو زیاد نبود و صرف کسانی رادیو داشتند که زنده گی به گونۀ نسبی بهتری داشتند.

“کوتی لندنی” که اولین بار صدای رادیو کابل از آن پخش شد، ساختمان باشکوهی بود که به شیوه انگلیسی بنا شده بود و در قسمت های پایانی شهر قدیم، به سوی غرب در کنار دریای کابل، متصل به پل هارتل اعمار گردیده بود ولی در حال حاظر هیچ اثری از آن باقی نمانده است. صدای رادیو کابل را در آن زمان، فقط شهروندان کابل می توانستند بشنوند و دیگر شهرهای افغانستان از شندین صدای آن محروم بودند. عمر رادیو در این دوره خیلی طولانی نبود و بر اثر حوادث داخلی در سال ۱۳۰۷ از پخش برنامه باز ماند  تا آنکه درزمان سلطنت محمد ظاهر شاه، با تصویب مجلس عالی وزرا، یک دستگاه فرستنده رادیویی به قیمت یک میلیون و هفت هزار افغانی معادل ۳۲ هزار پوند استیرلینگ، از آلمان خریداری شد و کار نصب آن در سال ۱۳۱۷ توسط متخصصان آلمانی در پل باغ عمومی کابل آغاز شد. پخش دوباره برنامه های رادیو کابل در افغانستان بعد از یک وقفه ١٣ساله در زمان صدارت شاه محمود خان، عموی ظاهر شاه و در ماه حمل ۱۳۲۰ خورشیدی با مدیریت محمد محسن خان و با سخنرانی سردار محمد نعیم خان معاون صدراعظم و وزیر معارف افغانستان آغاز شد.

برنامه های رادیو کابل در سالهای اولیه تاسیس آن توسط یک فرستنده ۲۰ کیلووات روی موج متوسط ۶۶٠متر از ساعت هفت بعد از ظهر آغاز و به مدت دو نیم ساعت ادامه داشت و صبح ها هم یک ساعت برنامه داشت که تمام برنامه های آن به صورت زنده پخش می شد. از نخستین گویندگان مرد و زن زبان فارسی رادیو کابل “گویا اعتمادی” و “رقیه ابوبکر”(رقیه حبیب) و اولین گوینده گان پشتو “عبدالجبار” و “مستوره” نام برده شده که صدای آنان از رادیو کابل شنیده شد. بیشتر برنامه های رادیو در آن سالها، علاوه بر اخبار، برنامه های ادبی و اجتماعی بود که مطالب آن را، رشید لطیفی، خلیل الله خلیلی، گلپاچا الفت، عبدالرحمن پژواک، علی احمد کهزاد که از مهم ترین نویسندگان رادیو بودند می نوشتند و مطالب زیر نظر صلاح الدین سلجوقی رئیس مستقل مطبوعات تنظیم می شد. به تدریج برنامه ادبی و هنری رادیو بیشتر شد و در سال ۱۳۴۲ “اداره هنر و ادبیات رادیو” بو جود آمد و برنامه های ماندگاری توسط این بخش تهیه می شد که از پر شنونده ترین برنامه های رادیو بود.

رادیو کابل در جمعه شب ها یک درامه نشر می کرد و در این شب همسایه ها دور یک رادیو جمع شده و با هوش جان به رادیو گوش می دادند و درام رادیویی را تا پایان می شنیدند. این شب با همان ساده گی ها و بی آلایشی هایش برای مردان و زنان آن روزگار شب بس خاطره انگیز و تاریخی و فراموش ناشدنی بود و است. آنانی که از آن نسل ها باقی مانده اند. هنوزهم خاطرات آن روز ها بخش عظیمی از دغدغه های فکری آنان را شکل میدهد.

در آن زمان هرچند وضعیت اقتصادی مردم خوب نبود و اما مردم با همان حالت سنگ قناعت را در شکم بسته بودند و از وضعیت به گونه ای راضی بودند. مردم چنان سرگرم روز و روزگار بودند که دغدغه های سیاسی مانند امروز عام نگردیده بود. بنابراین در آن زمان یگان و دوگان و اندک کسانی علاقمند شنیدن رادیو بی بی سی بودند؛ اما در آن زمانه ها هم حوادث جهانی مانند جنگ اعراب و اسرائیل و امثال آن سبب علاقمندی مردم عام به شنیدن خبر های بی بی سی می گردید که حالت موجی را داشت.
گفته می توان که شنیدن اخبار بی بی سی و علاقمندی به آن وابسته به سطح آگاهی های سیاسی و اجتماعی و علمی و آموزشی مردم و حوادث و رخداد های کشور ها بویژه رخداد های داخل افغانستان بود. نخستین بار شنیدن بی بی سی در افغانستان پس از حادثۀ پنجشیر و لغمان خیلی عام شد. این درست زمانی بود که حکمتیار به کمک آی اس آی پاکستان و ساواک ایران برضد حکومت داوود شورش کرد. در آن زمان بی بی سی و رادیو ” کاکا جان که از کویتۀ پاکستان نشر می شد، یگانه منبع برای شنیدن اخبار تازه در این مورد بود و دولت نه تنها چون و چند حوادث را پنهان می کرد؛ مردم را حتا از شنیدن این رادیوها ممانعت می نمود.  مردم دزدانه به اخبار بی بی سی و رادیو کاکا جان گوش می دادند. این نخستین بار بود که بی بی سی در افغانستان شنونده های بیشتر و عام تر پیدا کرد. من در آن زمان صنف یازده در لیسۀ شاۀ دوسمشیره بودم و هرچند پیشتر از آن از جریان های سیاسی آن زمان افغانستان متاثر شده بودم. اعتراض و اعتصاب های محصلان دانشگاۀ کابل برضد لایحۀ جدید و حمایت مکتب های شهر کابل از این اعتصاب، آغازی بود که در واقع در سمت و سودهی فکری من اثرگذار بود. من پیش از آن رادیو بی بی سی را نمی شنیدم و شاید دلیلش این بود که در خانه رادیو نداشتیم.

گفتنی است که من در سال ۱۳۴۳ شامل مکتب تجربوی شاه دوشمشیره شدم و بعد از امتحان شش ماهه دوباره به لیسۀ رخه در پنجشیر سه پارچه شدم. صنف اول تا صنف چهارم را در آن لیسۀ رخه خواندم و در صنف پنجم با خانواده به کابل آمدم. من دوباره در مکتب شاه دشمیره سه پارچه خود را بردم و شامل صنف پنجم شدم. مکتب شاه دوشمشیره به تدریج ارتقا یافت و دورۀ ابتدایی و متوسطه و لیسه را در آن به پایان رساندم. پس از امتحان کانکور در سال ۱۳۵۵ شامل فاکولتۀ انجنیری دانشگاۀ کابل شدم. بنابر حوادث هفت ثور و زندانی شدن، سال آخر دانشگاه را در سال ۱۳۹۲ به پایان رساندم. تحولات زنده گی سیاسی و اجتماعی در واقع میزان علاقمندی ها را به شنیدن رادیو بی بی سی رقم می زد و این روند خواه و ناخواه شامل حال من هم بود؛ اما
رادیو بی بی سی نخستین بار برایم آن زمان جالب شد که در صنف دهم معلم جیولوژی ما مرحوم استاد آژیر، در هر هفته از انکشاف های جدید علمی سخن می گفت. او برای ما توصیه می کرد که برنامه های علمی شب دوشنبۀ بی بی سی را بشنوید. همین حرف های او علاقمندی من را به شنیدن رادیو بی بی سی افزونتر ساخت تا آنکه در همان سال ها یک  رادیوی کوچک را در بدل هفتصد افغانی از دوکان همصنفی ام داکتر صاحب جبار تیموری خریدم. این رادیو صرف در بخش موج متوسط نشرات داشت و تنها شب هنگام قابل شنیدن بود.

طوریکه در بالا یادآوری شد؛ میزان علاقمندی ها و دلگرمی ها به بی بی سی را پیش آمد های سیاسی و اجتماعی تعیین می کرد. هر چند در زمان داوود به گونۀ موجی علاقمندی به بی بی سی افزایش یافت؛ اما پس از تهاجم شوروی در افغانستان، بی بی سی به یگانه رادیو دل ها بدل گردید و مرد و زن از طیف های گوناگون شامل کارگران، دهقانان، دانش آموزان و دانشجویان و کارمندان دولت تشنۀ شنیدن اخبار آن بودند. مردم روز ها را به انتظار رسیدن شب سپری می کردند تا اخبار ساعت ۸:۴۵ رادیو بی بی سی را بشنوند و از اوضاع افغانستان و جهان آگاهی حاصل کنند.

در زمان تجاوز شوروی شبکۀ  بی بی سی نقش بزرگی برای اطلاع رسانی داشت و یگانه منبع معتبر برای مردم افغانستان به شمار می رفت. هرچند گاهی خبر های این رادیو در مورد رخداد های افغانستان مبالغه آمیز بود و اما به نحوی به سود نیرو های مخالف تجاوز شوروی بود که منعکس کنندۀ سیاست حکومت بریتانیا بود. به گونۀ مثال، من در همان شب در پغمان بودم که بی بی سی خبر ورود بیش از سه هزار مجاهد را به فرماندهی عبدالحق به نشر رساند. گروپ های مجاهدین از این خبر نادرست ابراز خوشی کرده و به قدرت اعتماد به نفس آنان افزود. این در حالی بود که همان روزها گروپ های مجاهدین از پغمان عقب نشینی کرده بودند و چند گروپ کوچک که در درۀ زرگر بود. آنان نگران حملۀ دولت بودند و قصد عقب نشینی به شکردره را داشتند. در کل گفته می توان که اخبار بی بی سی یگانه منبع خبری بود که رخداد های جنگ مجاهدین با نیرو های دولتی و شوروی را بازتاب می داد. روزها مردم بی صبرانه منتظر شنیدن اخبار ساعت ۸:۴۵ بی بی سی بودند تا از رخداد های نظامی و سیاسی در افغانستان آگاهی پیدا کنند.

بی بی سی در زمان حساسی نشرات خود را به زبان فارسی در گرماگرم جنگ جهانی آنهم در رقابت با رادیوی آلمان آغاز کرد که هدف آن خنثا نمودن نشرات آلمان بود. پنج سال پس از آغاز نشرات فارسی رادیو بی بی سی جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ میلادی برابر به ۱۳۲۴ خورشیدی پایان یافت و زوال امپراتوری های استعماری آغازشد. فصل جدید رقابت ها و کشمکش های سیاسی و نظامی میان اردوگاه های سرمایه داری و سوسیالیسم جهانی آغاز شد که همزمان با آن قیام های آزادیخش در افریقا، امریکای لاتین و آسیا برضد حضور نظامی انگلستان در کشورهای شان اوج گرفت. رخداد های بزرگی در جهان به وقوع پیوست. درهند و در سایر مستعمرهها در آسیا، آفریقا هنگامه استقلال برپا گردید. اعلامیۀ سازمان نوتاسیس ملل متحد که شرایط عضویت کشور ها را رعایت منشور خود و رعایت حقوق بشر اعلان کرد؛ به این حرکت ها کمک بیشتر نمود. دولت انگلستان برای هماهنگ ساختن سیاست جهانی و منطقه ای در جهان جدید که امریکا و شوروی بر سر تقسیم مجدد جهان باهم زور آزمایی می کردند؛ با سر دادن شعار دموکراسی و بازار آزاد اقتصادی به خروج از مسعمرات خویش به شمول نیم قاره را آغاز نمود. با تاسف که پاکستان به مثابۀ زخم سرطانی در منطقه عرً اندام کرد.

بعید نیست که بنگاۀ خبر پراگنی بریتانیا در این تحولات نقش زیاد داشت و با اطلاع رسانی های تازه تحرک جدید را می آفرید. جنگ جهانی دوم پیامد های زیادی در افغانستان نیز داشت. این جنگ جهان را تغییرداد و قدرت های بزرگ جایش را به قدرت های جدید سپرد. افغانستان در این جنگ بی طرفی بود. این سبب شد تا افغانستان در جهان مطرح شود و یک سال بعد از تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۶ عضویت آن را بدست آورد.یکی از پیامد های مثبت این جنگ در افغانستان نجات آن از دیکتاتوری هاشم خان و به قدرت رسیدن شاه محمود خان بود که منجر به آزادی تعدادی از زندانیان و بوجود آوردن یک دموکراسی نیم بند گردید. شخصیت های سیاسی ملی و مستقل از جمله داکتر محمودی، غبار، مولانا خسته، حاجی دهقان و بسمل از آزادیخواهان مشروطه این دموکراسی شاهی را دموکراسی تاج دار می نامیدند. رادیوبی بی بی سی، با مسرت از دموکراس تاج دار یاد کرد و تبلیغات دروغ به یاران کرد و افزود که:«وضع داخلی افغانستان طوری است که بایستی صدرات در دست فردی از خانواده شاهی باشد» {افغانستان درمسیرتاریخ جلد دوم ص ۲۱۴}

افغانستان آن زمان که غرق در بحران اقتصادی، فقر و بیکاری بود، تحت حاکمیت ستبدادی و مطلق العنان هاشم خان کاکای شاه، از این تحول مستثنا نبود. محمد ظاهرشاه که از ستم کاکا های خود به تنگ آمده بود، خواست خود ممثل اصلی قدرت باشد. در همین حال نسل تازه ای از روشنفکران در کنار تجدد طلبان دوران شاه امان الله که در زندان ها محبوس بودند، نیز ظهور کرده بودند.

تحولات جهانی و داخلی سبب شد تا هاشم خان استعفا و سردار شاه محمود خان برادرش به جای او تکیه کند. استعفای هاشم خان سبب شد تا شاه خود وارد میدان شود. شاه محمود با توجه به حساسیت زمان پیش از تصویب قانون مطبوعات و انتشار جراید آزاد، به روز نامه های انیس و اصلاح فرصت داد تا مطالبی را به نشر بسپارند که انتشار آن در زمان هاشم خان ممکن نبود. انتشار مقاله معروف “اقتصاد ما” نوشتۀ میر غلام محمد غبار، با انتقاد از کار و زندگی عبدالمجید خان زابلی یکی از مقتدر ترین شخصیت های سیاسی و اقتصادی آن زمان و انتشار شعر مولانا خال محمد خسته از شاعران معروف آن روزگار نمونه هایی از این تحول بود.
این فضا به روشنفکران موقع داد تا صدای خود را بلند کنند. از همین رو دوران شاه محمود خان را شماری دوره “دموکراسی اول” در دوران سلطنت خانواده نادر شاه می دانند. برگزاری انتخابات آزاد شهرداری ها در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، انتخابات آزاد، سری و مستقیم شورای ملی در سال ۱۳۲۹ خورشیدی، تصویب قانون مطبوعات در ماه جدی/ ۱۳۲۹ خورشیدی و انتشار جراید آزاد و آزادی مطبوعات از دستاورد های آن زمان به شمار می رود. در این وقت احزاب ایجاد شدند و جریده «انگار» به صاحب امتیازی فیض محمد انگار، جریده «ولس» به صاحب امتیازی گل پاچا الفت، از نشریه های ویش زلمیان؛ جریده «وطن» به صاحب امتیازی غبار از حزب وطن و جریده« ندای خلق» به صاحب امتیازی داکتر محمودی و مدیریت عبدالحمید مبارز به رهبری محمودی از حزب خلق مجال نشر یافتند. این جراید همه طرفدار استقلال، دموکراسی، آزادی و توسعه اقتصادی- اجتماعی بودند و جریده ندای خلق، به نام اخبار ملی مطالبی را که به نشر می رساند این را کسی سانسور نمی کرد.

پیش از آن در زمان شاه امان الله تنظیم “نظامنامه مطبوعات” تلاش دیگری برای گسترش مطبوعات در افغانستان بود. وی سعی کرد تا با تاسیس مـکاتب و نشــر جراید در ولایات این نقیصه را رفع نموده و فایده مطبوعات و معارف را عام بسازد. (۴) در این دوره جراید دولتی” اتفاق اسلام ” در هرات،” طلوع افغان” در قندهار،” ستاره افغان” در جبل السراج،” بیدار” در مزار شریف،”اتحاد مشرقی” در جلال آباد و جراید غیر دولتی، “انیس”، “افغان”،”نسیم سحر”،” پشتون ژغ” و “نوروز” پا به عرصه ظهور نهادند. هرچند در این دوره انحصار چاپ مختص به دولت بود؛ ولی نفس آزادی بیان و مطبوعات که در قانون اساسی گنجانده شده بود خود گام بزرگ برای رسیدن به دموکراسی به شمار می رفت. باتاسف که امان الله خان کتاب خوان نبود و کارهایی را که باید اجرا می کرد؛ نقشۀ آن را از اشخاص وارد کار و با تجربه از جمله ترکان عثمانی و آلمانیان اخذ می کرد. وی در سال های آخر پادشاهی آهسته آهسته به سوی تجمل گرایید.  شاه با این رویکرد به طور غیر مستقیم در ترویج فساد اداره دست داشت که بالاخره منجر به سرنگونی حکومت او شد.

باتاسف که دورۀ دموکراسی شاه محمود هم زودهنگام به پایان رسید و حکومت نخست اتحادیۀ محصلان را منحل اعلان کرد و به دنبال آن یکی پی دیگر فرمان مصادرۀ جریدههای آزاد را صادر کرد و حتا نشریه های دولتی مثل انیس و اصلاح از سانسور درامان نماندند؛ شماری گرداننده گان مطبوعات به زندان می روند و مشعل دموکراسی به خاموشی می گراید تا سرانجام شاه محمود بدون آگاهی قبلی خبر استعفای خود را در ششم ماه سپتامبر ۱۹۵۳ میلادی از رادیوی کابل شنید. روز دیگر سردار محمد داود بر جای او نشست و دور تازه ای آغاز شد.

در دورۀ صدارت داوود مطبوعات افغانستان ضربۀ سنگینی را متحمل شد و غلام محمد شاکر و یونس حیران مدیر مسؤول انیس به زندان رفتند. در طول نه سال و شش ماه صدارت داوود استبداد و سانسور ظالمانه برمطبوعات افغانستان حاکم بود.
هرگاه به آرشیف های بی بی سی مراجعه شود. بدون تردید اخبار و حوادث آن روز را بازتاب داده است و در بلند بردن سطح اطلاعات مردم افغانستان نقش خوبی را بازی کرده است.

هرچند تحولات یادشده در نتیجۀ یک گذار جهانی بوجود آمد که هر کشوری را به نحوی متاثر گردانید؛ اما با توجه به نقش رسانه ها در بازتاب دادن رخداد های جهانی، پخش برنامه های فارسی بی بی سی در این تحولات جایگاۀ خود را داشت که هر روز به شمار شنونده گان آن افزوده می شد. تحولات این دهه منجر به تصویب قانون اساسی در سال ۱۳۴۳ گردید که به نام آغاز دهۀ دموکراسی خوانده می شود.

با داوم صدارت متمرکز داودخان، فضای سیاسی کشور تیره گردید و شاه از ترس شورش های گسترده دست به اصلاحات زد. فعالیت های سری شماری از احزاب و تشکل‌های دانشجویی، زنگ خطری بود که چهارمین دهه از سلطنت ظاهرشاه را به خود مشغول داشته بود. شاه در یک اقدام بی پیشینه داودخان را از صدارت برکنار و داکتر عبدالظاهر را بحیث صدراعظم برگزید و مشروطیت دومین فراز خود را آغاز کرد. به دنبال آن  تسوید قانون اساسی جدید و لویه جرگه ۱۳۴۳ نقطه عطف بزرگ در تاریخ افغانستان به شمار می رود. دراین قانون برای اولین بار تشکیل احزاب آزاد و قانونی اعلام گردید، آزادی بیان و مطبوعات مجاز شمرده شد. “آزادی بیان از تعرض مصون و هر افغان حق یافت تا افکار خود را به وسیله گفتار, نوشته، تصویر، یا امثال آن مطابق قانون اظهار نماید. هر شهروند افغانستان حق پیدا کرد که مطابق به احکام قانون به طبع و نشر مطالب، بدون سانسور دولتی بپردازد. هرچند قانون آزادی های احزاب در شورا تصویب نشد و اما این دهه عصر طلایی در تاریخ افغانستان به شمار می رود. ای کاش داوود دست از خودخواهی برمی داشت و برضد شاه کودتاه نمی کرد. نویسندۀ کتاب دهۀ دموکراسی اشارۀ جالبی به داوود دارد. وی در جایی از نوشته است که داوود افغانستان را قربانی عقدۀ شخصی خود برضد شاه نمود. وی دلیل کودتا را خودداری از به نکاح درآوردن بلقیس دخترش  به داوود و نکاح او به سردار ولی نوشته است. چنانکه داوود در کودتای ۲۶ سرطان تخستین توپ را به خانۀ سردار ولی فیر کرد. افغانستان راه خود را به سوی توسعۀ سیاسی و اقتصادی پیدا کرده بود و آرام آرام به پیش می رفت و امروز ما شاهد یک افغانستان شگوفا و سربلند و عاری از تروریسم و حاکمیت تروریستی می بودیم.  یاهو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا