خبر و دیدگاه

رنسانس جمعیت

خبر افتتاح دفتر مرکزی جمعیت، توسط محترم صلاح الدین ربانی، رئیس جمعیت اسلامی افغانستان، بار دیگر بازار شایعات را گرم و چرخه ی تفسیرها و تعبیرهای انحرافی را به گردش آورده است. این خبر، همچنان، سبب آغاز دوباره، نعل وارونه کوبیدن ها در فضای مطبوعات کشور گردیده است.

 من، به عنوان کسی که بیش از یک ربع قرن کارت عضویت جمعیت را آگاهانه با خود نگهداشته ام و به رهبر شهید آن احترام قلبی قایلم، این اقدام را به فال نیک میگیرم  و مطمئنم مطرح شدن دوباره این تشکل، لااقل کابوسی برای خودکامه گان و رویائ خوش برای آزادیخواهان خواهد شد.

هرچند جمعیت، امروز در کشور نه کدام اقتدار سیاسی دارد و نه هم از محبوبیت اجتماعی چندانی برخوردارست اما، یک چیزی این وسط هنوز محرز،  پا برجا و حتا غیر قابل انکار میباشد که: تنها اسم جمعیت قادرست، رویاهائ خفته ئ عدالت طلبی را با تمام نیرو در درون هر خانواده جمعیتی اعم از  میانسال و بزرگسال بیدار کند، و سبب  شجاعتها و ایثارگری ها گردد. در روح و روان نسل جوان اسطوره های آزاده گی جان گیرد، زندگی دوباره شورانگیز گردد. آزاده گان در میان عشق و سرمستی حاصل از این شور، بتوانند دوباره در دریای آزادگی غوطه ور شوند و بر بال ابرهای بلند آسمان، آزاده و سبک بال به پرواز آیند.، تا سرانجام عفریت مرگ در دستهای شان تحقیر و غبار ترس از امریکا ابهت خود را از دست دهد.

آری! مجاهد، زمانی آزادترین انسان روی زمین بود که با طغیان گرائی،  مجنون واره در راه اهدافش تا رسیدن به کعبه ی مراد، پای بر خار مغیلان میگذاشت و جان میباخت نه اینکه با  دل  بی دل شدن هایش تیغ آفتاب را نیشخند و در موج  افسردگی با عزیز ترین دوستش درد دل کرده بگوید:  ما را خو در ریاست کردن  نمی مانند، باید ماموریت کنیم

رهبر جوان که دیپلومات ارشد و کار کشته ای هم هست، حضور در متن جامعه را، مشروط به تغیر اساسی در ساختار جدید جمعیت قلمداد کرده و حضور پر رنگ زنان و جوانان را در ساختار جدید الزامی میداند. از سخنانش معلوم است که وی تصمیم دارد ” جریان آیدئولوژیک مورثی متعلق به دوران جنگ سرد را به یک حزب سیاسی متعارف و مدرن تبدیل کند. و این کاریست بجا و پسندیده

 واقعن قابل تقدیرست در شرایطی که جمعیت، طی دو دهه اخیر، ضربات سختی را، از دوست و دشمن متحمل شده و جز نام و روایات افسانوی چیزی ازش باقی نمانده، جوانی تن به تقدیر و افسانه سپرده، پای در میدان مبارزه مینهد تا با گشودن رگبار مسلسل از  انتقاد بر خویشتن، میراث پدر را به رنساس رساند!

زمان امتحان و پایداری

ویدیوی سخنرانی آقای صلاح الدین ربانی را دقیق دیدم. بدون شک دید سیاسی ایشان را خیلی تیزبین تر از آنچه فکر میکردم یافتم. ایشان در حالیکه معقولانه تحولات سیاسی کشور را زیر نظر دارند. سعی میکند با ایجاد رومانتیزم آزادی، بر قلبهای اعضای اسبق و هواداران جمعیت، بویژه جوانان در کاریزمای یک رهبر ملی نفوذ کند. لهذا در نخستین اقدام بجا، با جدا کردن راهش از داکتر عبدالله نشان داد، که او این حقیقت را با پوست و گوشت لمس کرده  و میداند که: این بار کوچکترین اثری از دروغ و پنهانکاری، روح و روان، رهروانش را ویران و حرکتش را از بنیاد خواهد پاشاند! از اینرو وی با یک طغیان علنی و آگاهانه خواست بیراهه رفتنهای ناکام گذشته را عملن نقد و  به رهروانش با جرئت خاطر نشان سازد که: توان گسیختن حله های تنیده استعمار از دور و بر خویش را دارد، و  با همین بضاعت بقول دشمنان، قوام نیافته اش،خواهان طغیان و تغیر، طی یک انقلاب فکری، از بنیاد بمقتضای سخن نیچه که میگوید :”طغیان اگر با نو آوری همراه باشد! مرحله شکوه و جلال انسان است” در پی رسیدن به این مرحله

میباشد.

 بی محابا او از همگان بیشتر آگاهست که در گذر یک دهه  پس از شهادت رهبر، جمعیتی ها چه راههای سخت  و بیراهه های نبود که نرفتند! چه شکستهای فاحشی که نخوردند! ، بار ها تک تک بمبارزه برخاستند، بعضی ها صادقانه تلاش ها کردند اما هر تلاش توسط همسنگران خودی عقیم شد و سرانجام امروز او که از حرکات ناشیانه اطرافیان و جهان پیرامونی خود تجارب بسیاری آندوخته است با رو آوردن به روش دیپلوماسی نرم، تصمیم  گرفته در یک چنین فضای بحرانی، با موجودیت یک چنین عناصر آزموده شده، یک تنه، با هیمه جان آتش افروزد و بر سردی زمستان یاس، گرما بخشد  تا  فضای رایج ارباب رعیتی امروز را لااقل ملتهب سازد…

هرچند زندگی و مبارزه زیر لوائ اشغالگران بسیار پیچیده تر از آن است که تصورش را می کنیم. باید در گذر از  خم و پیچ دشواریها چندین پوست از تن انداخت تا کار تولد دوباره جمعیت را بسر رساند. رنسانس بنظر خیلی دشوار می آید! اما اگر او درس سازماندهی را از پدر آموخته باشد که شکی در آن ندارم و فقط جوشش جنبش خود جوش رستاخیز را دنبال کرده باشد، بی گمان به این نکته پی برده است که امروز، در بطن هر جوان آزاد اندیش، جنون مقدس، آرمان خواهی نهفته است. که با تلنگری همین جنون مقدس میتواند آفتابی شود و داوطلبانه پای در راه مبارزه ای جانانه، برای آزادی و عدالت نهد و این یک عنصر کلیدی در راه پیروزی است. در ضمن گرچه این سرزمین، سرزمین اسطوره هاست! اما صلاح الدین خان ربانی نیازی ندارد تا برای اسطوره شدن همچون سیاوش از میان آتش عبور کند  و یا حلاج واره بر فراز دار نعره «اناالحق» بزند و یا هم مثل قهرمان ملی با ارتش سرخ و سیاه بجنگد و سپس رهبر و فرمانروا گردد. حتا چرخ چنان بکام این رهبر جوان میچرخد که فقط در شرایط فعلی برای نشان دادن پاکیزگی بجای گذشتن از آتش، کافیست، در کنار مردم و در برابر استعمار، قهرمانانه باایستد، فقط همین! مطمئنم همین مردم  او را روئین تن زمان خواهد ساخت و رهبر بلامنازع خود. از نظر من همین اکنون او فقط با یک تابو شکنی، درخششی چون الماس در میان سیاسیون پیدا کرده و اگر این الماس در آزمون زمان با چرخ آزاده گی چند بار صیقل گردد بدون تردید  بر نگین انگشتر سلیمانی فردا جایش خواهد بود.

در خاتمه، من تعقیب پرونده ترور اعضای برجسته جمعیت بویژه رهبر شهید، را نخستین آزمون و دلیل استحکام و پایداری دوباره این جریان میدانم. یک چنین تفکری عدالت طلبانه،از نظر من، میتواند تسلی برای قناعت مردم از رهبری را فراهم گرداند. مضاف بر این فاصله گرفتن از خود خواهی های فردی و بازی های گروهی را آرزو و توصیه میکنم.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. بزرگترین ضعف در دوره جهاد عدم پرورش کادرهای ایده آل و کار کشته بوده و امید است که نسل نو و آیندگان جلوی این نقصان را بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا