خبر و دیدگاه

دل بستن به تغییر حکومت ها در پاکستان، بیشتر شبۀ خواب دیدن کنجاره است

 

حکومت ها در پاکستان تغییر می کند و اما استراتیژی نظامیان این کشور در افغانستان تغییر نمی کند.

 

حکومت ها در پاکستان تغییر می کند و اما مداخلهء نظامی این کشور در افغانستان تغییر نمی کند. پاکستان یعنی زخم ناسوری که  در سال ۱۳۹۷ از بدنه نیم قاره جدا شد و اکنون بیماری مزمن آن به تمامی کشور های منطقه سرایت کرده است. امروز پاکستان بحیث بزرگ ترین کشور حامی تروریزم بین المللی نه تنها کشور های منطقه؛ بلکه تمامی کشور های جهان را تهدید می کند. تروریزم در واقع دندان های زهر آلود این زخم است  که در اختیار نظامیان پاکستان قرار دارد و تمامی کشور های منطقه را بوسیلۀ آن می گزد. نظامیان پاکستان در واقع پیش قراول تروریزم جهانی است و چرخ های دستگاۀ شیطانی پاکستان را پیوسته به پیش می برند. گردونه یی را که نظامیان پاکستان به پیش می برند، مستقل از حکومت های ملکی این کشور است. این نشان می دهد که در اصل عرادۀ حکومت ملکی در دست نظامیان پاکستان است و هرکسی را که بخواهند، نخست وزیر و یا رئیس جمهور پاکستان تعیین می کنند. چنانکه در انتخابات سال روان در تعیین عمران خان بحیث نخست وزیر پاکستان دست بالا داشتند وشکایت ها و اتهام های احزاب مخالف آن مبنی بر دست داشتن تقلب نظامیان در انتخابات ناشنیده باقی ماند. پس دل بستن به تغییر در حکومت های ملکی پاکستان بیشتر مصداق این حرف ” گاو کور کنجاره خواب می بیند” است؛ زیرا نظامیان پاکستان است که نه تنها در عرصۀ نظامی؛ بلکه در عرصۀ سیاست هم حرف اول را می زنند. حکومت ملکی در واقع ابزاری بیش در دست نظامیان پاکستان نیست.

حملهء نظامیان پاکستان بر غزنی بر بنیاد شواهد وزارت داخلهء افغانستان بر این واقعیت مهر تایید نهاد. این حمله در حالی واقع شد که پیش از آن عمران خان زمام نخست وزیری پاکستان را بدوش گرفت و طی سخنانی آماده گی خود را برای بهبود مناسبات با کابل و واشنگتن و هند اعلام کرد؛ اما حملۀ نظامیان پاکستان بر غزنی این واقعیت را  ثابت کرد که حکومت ملکی این کشور سکوی پرشی بیش برای نظامیان پاکستان نیست. دلیل اش آشکار است و آن این که نظامیان پاکستان همیشه راهء خود را در افغانستان که همانا عمق استراتیژی اسلام آباد است، دنیال می کنند. حکومت های ملکی پاکستان با استفاده از خوش باوری های زمامداران افغانستان، هر از گاهی با ترفند های محیلانه برای تجاوز و مداخلهء بیشتر نظامیان این کشور در افغانستان فرصت سازی می کنند. گذشته ها نشان داده که حکومت ملکی و نظامی پاکستان هر یک راهء جداگانه را درافغانستان دنبال می کنند؛ البته تعامل طوری است که حکومت ملکی در جای پای نظامیان پاکستان در افغانستان گام می گذارند؛ زیرا حکومت های ملکی پاکستان تابع اهداف راهبردی نظامیان این کشور در افغانستان اند. بنا براین تا زمانی که سیاست های راهبردی پاکستان در افغانستان تغییر نکند. هر نوع چشم داشت مثبت از حکومت های ملکی پاکستان خوش باوری محض سیاسی است. از این رو بوتو و شریف و اکتون عمران خان پیش قراول اهداف استراتیژیک نظامیان پاکستان اند و دل بستن به وعده های آنان ضیاع وقت و به تعبیری جاده خالی کردن به پاکستان است؛ زیرا هنوز حکومت های ملکی پاکستان صلاحیت تعیین و یا تغییر اهداف راهبردی نظامیان پاکستان را ندارد. حملهء نظامیان پاکستان به غزنی در موجی از وعده های عمران خان مبنی بر بهبود مناسبات با کابل از این حقیقت تلخ پرده برداشت.هرگاه این حرف های عمران خان جدی باشد، رویکرد نظامیان پاکستان در غزنی این را  ثابت کرد که حکومت ملکی و نظامیان پاکستان راهء جدا جدا را در افغانستان را دنبال می کنند؛ اما نمی شود، این را قبول کرد و شاید این یک روی سکه باشد و روی دیگر سکه حکایت از این دارد که لحن نرم عمران خان در برابر امریکا و افغانستان در واقع به چالش کشیدن سیاست های کابل در برابر اسلام آباد است تا با این فریب از فشارهای امریکا بر پاکستان بکاهد. هرچند حملۀ سازمان یافتۀ نظامیان پاکستانی در غزنی حادثۀ تازه نبود؛ بلکه تروریستان بازوی راست آی اس آی است و بر تمامی فعالیت های آنان اشراف کامل دارد و تمویل و تجهیز و آموزش و بسیج تروریستان در دست آی اس آی است. بعید است که طالبان حتا بدون اجازۀ آی اس آی تشناب هم بروند؛ اما تمرکز بر حملۀ نظامیان پاکستان در غزنی به علت این است که عمران خان وعده های چربی برای بهبودی مناسبات با کابل و واشنگتن داده بود که این حمله نشان داد که سخنان عمران خان باد بادکی بیش نبود. گفتنی است که مداخلۀ نظامیان پاکستانی در جنگ غزنی به معنای چشم پوشی از ضعف نیرو های کشفی و دفاعی و امنیتی کشور نیست که در نتیجهء غفلت آنان تروریستان توانستند ده ها میل اسلحهء خفیف و ثقیل را همراه با صدها تروریست در اطراف شهر غزنی جابجا کردند و تروریستان توانستند با استفاده از خلای کشفی و امنیتی شهر غزنی را موردحمله قرار دادند و صدها بیگناه را کشتند و خسارات هنگفت مادی و معنوی را را بر جا گذاشتند. این را باید مقام های  دستگاه های کشفی و نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان پاسخ بدهند که چگونه نظامیان پاکستان موفق شدند که صدها اسلحۀ سبک و سنگین را همراه با صدها نظامی پاکستان و طالبان در اطراف شهر غزنی جاسازی کردند و موفق به تصرف شهر غزنی شدند. آیا این سخنان آقای نجیب دانش سخنگوی وزارت داخله که گفت: “هرچند تحقیقات در بارۀ چگونگی جنگ غزنی تا کنون تکمیل نشده است، از اسناد و مدارکی چون اجساد به جا ماندۀ جنگجویان پاکستانی و اطلاعات استخباراتی بر می آیند که طراحی، سازماندهی و رهبری این جنگ را نظامیان پاکستانی به عهده داشتند.” می تواند، پاسخ قناعت بخش برای سرقوماندان اعلی نیرو های مسلح کشور و مردم افغانستان باشد و از سویی هم دلالت به اتمام حجت مقام های ارشد وزارت داخله نماید.

این که اسلام آباد با کابل بازی می کند، در این تردیدی نیست و هرکشوری برای منافع ملی دلخواه اش در آرزوی به بازی گرفتن سرنوشت ملت های دیگر است؛ اما پرسش این است که چگونه شده تا اسلام آباد با این بازی های فریب آلود خود در برابر کابل موفقانه عمل کرده  و برعکس کابل بر رغم داشتن امکانات چون حمایت جامعۀ جهانی و حضور نیرو های آن در افغانستان؛ اما باز هم نتوانسته از آن بر ضد سیاست های محیلانهء اسلام آباد استفاده کند. این که اسلام آباد چگونه جهاد مردم افغانستان را با استفاده از خودخواهی ها و ضعف رهبران جهادی به بازی گرفت و آرمان های میلیون ها رزمجوی مسلمان افغانستان را به بازی گرفت، یک بعد مسآله است و علل و عوامل دیگر دارد و اما اینکه چگونه پس از سقوط طالبان حکومت های افغانستان نتوانسته اند، از حضور نیرومند جامعهء جهانی بر ضد برنامه های تمامیت خواهانۀ پاکستان  استفاد کند و پاکستان را مهار کند. پاکستان توانست تا با استفاده از این خلا ده ها مرکز تروریستی را در این کشور فعال کند و امروز بیش از هفتاد گروهء تروریستی در پاکستان فعال اند. آیا این ضعف کابل بود و یا بازی های چند پهلوی امریکا که از آنچه در پاکستان می گذشت، امریکا آگاه بود و اما اهداف استراتیژیک خود را در برابر برتری جویی های اقتصادی چین و روسیه در جنگ درازمدت در افغانستان دنبال کرد. در هر حالی این هم برمیگردد به ضعف حکومت های کابل که چگونه با این روند مخالفت نکردند و مانع این پروژه دراز مدت امریکا نشدند و حالا کارد تروریزم هم  به استخوان های مردم افغانستان نمی رسید. در این صورت زمامداران افغانستان در برابر بازی های امریکا کوتاه نمی آمدند و بخشی از بازی را به نفع خود رفم می زدند تا دست کم برگ برد- برد را درکف می داشتند. در این میان بالادستی های سیاسی اسلام آباد را نمی توان انکار کرد که توانست تا زیر پوشش سناریوی اختلاف میان حکومت ملکی و نظامیان با بازی دوگانه با غرب و سازش های پنهان با امریکا از تروریزم بحیث ابزار برای رسیدن به عمق استراتیژی خود در افغانستان و فشار بر هند سود بجوید و هم از آن بحیث منبع درآمد مالی استفاده کند و پاکستان تا کنون بیش از ۳۳میلیارد دالر از امریکا بدست آورده است. پاکستان بر رغم فشار های امریکا هنوز اندک ترین تمایل برای وارد کردن فشار بر طالبان ندارد و آیا سفر وزیر خارجه و فرماندۀ عمومی ارتش امریکا به اسلام آباد و دیدار آنان با عمران خان ممکن است که این بن بست را بشکند. این راز برنده گی پاکستان در عقب سیاست های فعال و دستگاهء دپلوماسی توانای آن نهفته است و یا در پشت بازی های چند پهلوی امریکا که در نتیجه منافع ملی افغانستان را در تختۀ شطرنج بازی خود در معرض معامله با پاکستان قرار داد. مگر زمامداران افغانستان نمی دانستند که حکومت ها در پاکستان تغییر می کند و اما استراتیژی نظامیان این کشور در افغانستان تغییر نمی کند و دل بستن به تغییر حکومت ها در پاکستان، بیشتر شبۀ “خواب دیدن کنجاره “است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا