خبر و دیدگاه

رویکرد منافقانه پاکستان به افغانستان ؟

پاکستان از بدو تأسیس اش، روابط پرتنشى با افغانستان داشته. هرچند برخى از تحلیلگران موضوع دیورند را عامل اصلى وخامت در رابطه ى دو کشور مى دانند. اما این تیره گى روابط صرفاً در  یک عامل خلاصه نمیشود.
اینکه چرا در طول اینهمه سالها که حکومت هاى مختلفى در دو کشور رویکار آمده، راه حلى به گره کور روابط دو کشور همسایه و مسلمان جستجو نشده، بر مى گردد به استراتیژى آزمندانه و مداخله جویانه اسلام آباد و اتخاذ تکتیک هاى منافقانه ى رهبران پاکستان در قبال کشور ما.
اساساً استراتیژى پاکستان متکى بر سه نهاد اساسى است.
– نظامیان که شامل ارتش و اداره استخبارات است.
– حکومت ملکى پاکستان که در اختیار احزاب سیاسى است.
– اسلامگرایان که شامل جماعت اسلامى و جمعیت العلماء و سایر تشکلهاى مذهبى است.
رویکرد پاکستان به افغانستان تلفیقى از نقش و عملکرد نظامى، سیاسى و دینى این سه نهاد است. طوریکه هر یک از این سه بخش، نقش ویژه ى خود را در راستاى استراتیژى مدون پاکستان که بر مبناى منافع و مصالح ملى آن کشور پیریزى شده، ایفاء مى نماید.
در دوران اشغال شوروى، تمامى حکومت هاى ملکى پاکستان اعم از ذوالفقار على بهتو تا نوازشریف علیرغم خط و مش هاى متفاوت داخلى شان، از داعیه مجاهدین حمایت سیاسى نمودند. در طول این دوران، به جزء احمدشاه مسعود که فعالیت هاى نظامى اش در چارچوب برنامه هاى نظامیان پاکستان نمى گنجید، مدیریت، تمویل، تجهیز و اکمال لوژستیکى تنظیم هاى جهادى را افسران ارتش و اداره آى اس آى در اختیار داشتند. ضمناً از حمایت معنوى و ایدیالوژیک احزاب اسلامى و فراهم آورى آموزشهاى دینى در مدارس مذهبى پاکستان به وابسته گان تنظیم هاى جهادى نمیتوان انکار نمود.
تحول انتقال مسالمت آمیز قدرت از ح. د. خ . ا به مجاهدین که با تدبیر دسته ى از رهبران حزب حاکم و درایت احمدشاه مسعود صورت گرفت، رهبران پاکستان را غافلگیر ساخت. طوریکه مشترکاً و بصورت علنى هر سه نهاد متذکره دست بکار شده، تحریک طالبان را از ویرانه هاى تنظیم هاى جهادى ایجاد نمودند. که در مقیاس پاکستان از همکارى بینظیر بهتو، جنرال حمیدگل، جنرال نصیرالله بابر، مولانا سمیع الحق و مولانا فضل الرحمن یاد نمود و در سطح جهانى با حمایت سیاسى انگلیس و امریکا، تقویت مالى سعودى و کشور هاى خلیج و با مدیریت پاکستان براه افتاد.
در تمام این دوره ها نظامیان، اداره ى داخلى و پیشبرد امور جنگى را بعهده داشته و دارند. حکومت هاى ملکى وظیفه حمایت سیاسى و همآهنگى خارجى جنگ را در سطح جهانى بدوش گرفتند و احزاب اسلامى پاکستان، پشتوانه معنوى و ذخیره گاه نیروى بشرى براى مشتعل نگهداشتن آتش جنگ و بحران محسوب مى شوند.
حالا هم اوضاع به همین منوال است. در حالیکه شاهد خاقان عباسى صدراعظم پاکستان در ارگ بسر مى برد، نظامیان پاکستان، کنر را مورد حملات توپخانه قرار مى دهند و مشاوران آى اس آى در ترکیب گروه هاى طالب و داعش، دست به حملات انتحارى و تهاجمى بالاى شهر ها مى زنند. و مولانا فضل الرحمن در ماتم بمباردمان دشت ارچى، اشک تمساح مى ریزد و راهپیمایى راه مى اندازد.
سوگمندانه که در طول این سالیان دراز، رهبران بى کفایت و سیاستمداران خام و بى درایت افغانستان قادر به آن نشدند تا درک و شناخت دقیقى از رویکرد منافقانه پاکستان بدست آرند، تا در پرتو آن منافع ملى کشور را دنبال نمایند. همواره فریب خدعه هاى سیاستمداران آزمند، نظامیان زورگو و ملاهاى مزور پاکستان را خوردند. برخى را با ترفند منافع و پیوند امت مسلمه، بعضى را با طرح کنفدریشن و بسیارى را بنام اینکه پاکستان یگانه کشور اسلامى اتمى در جهان است، چنان در خدمت خویش درآوردند که پاکستان را خانه دوم خود تصور مى نمودند. حال آنکه نگاه اسلام آباد بکشور ما چنان دشمنانه بود که کابل باید در آتش بسوزد. و تا هنوز که هنوز است، تراژیدى کشور ما منبعث از تبانى این مثلث شوم سیاست، نظامیگرى و  اسلامگرایى اسلام آباد است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا