خبر و دیدگاه

فعالیت های سیاسی اسلامگرایان ومشکلات فرا راه آن ها!

khawernia
احمد ذکی”موسی”

ده سال پیش سیاستمداری از من پرسید که: ایا شما دمکراسی را می پذیرید؟ من در پاسخ به ایشان گفتم: سوال اینجا است جناب! که ایا دمکراسی شما، ما را قبول دارد؟ وایا در دامان دمکراسی شما جایی هم برای ماها است؟

این چنین سوال ها، نمونه ای از پرسشهای مقلوب ووضعیت وارونه ای است که امروز با ان زندگی می کنیم…

از تفاوت های عجیبی که در جهان اسلام می بینیم این است که نیروها وجریان های اسلامی، خواه از طبقۀ علما ودانشمندان ودعوتگران ویا از جنبش ها واحزاب اسلامی، تقریباً همۀ شان یا اینکه ممنوع از فعالیت اند ویا اینکه از جمله احزاب مخالف حکومت به حساب می آیند. وحتا بسیاری از دولت های اسلامی عرب زبان، فعالیت های احزاب وگروه های اسلامگرا را غیر قانونی اعلان نموده اند. در حالیکه وضعیت طبیعی ومنطقی مقتضی عکس این وضعیت است به چند دلیل که ذیلاً بیان می گردد:

نخست اینکه از نگاه ادامۀ تاریخی، باید زمامداران در جهان اسلام اسلامگرایان باشند. دوم اینکه ملت های مسلمان با تمام لایه های خود ولاء ودوستی کامل به اسلام دارند. سوم اینکه نهضت اسلامی ای پدید آمده که در اعماق جامعۀ اسلامی ریشه دارد. چهارم انتشار وگسترش نهضت دمکراتیک جهانی، که برای مردم وانتخاب آن ها اعتبار قائل است.

با در نظر داشت تمام این عوامل واعتبارها، باید اکثر نیروهای اسلامی یا حاکم می بودند ویا شریک حکومت ها، اما هم اکنون غالباً یا از فعالیت باز داشته شده اند ویا اینکه در تنگنا قرار داده شده اند وبه جای اینکه حکومت کنند علیه آن ها حکومت می شود.

این توصیف کلی ای که ارائه دادم با پیروی از وضعیت آزادی های عمومی وحدود آن، از کشوری تا کشور دیگر تفاوت می کند. مصداق کامل این توصیف کشورهای عربی اند اما درکشورهای اسلامی غیر عرب مانند: ایران، پاکستان، افغانستان، مالیزیا واندونیزیا، علما ودعوتگران وگروه ها اسلامی دارای نقش موثر وآزادی بیشتری اند.

با وجود اینکه فعالیت های اسلامگرایان با مشکلات وناهمواری های زیادی از قبیل ممنوعیت ها ومحدودیت ها مواجه است وحتی المقدور دایرۀ فعالیت آن ها روز به روز تنگتر وتنگتر گردیده، با وجود این همه سنگ اندازی ها وایجاد موانع بر سر راه احزاب اسلامی، باز هم صداهایی نارضایتی واحساس خطر از روی کار آمدن این احزاب، به گوش می رسد.

دلتنگی واحساس خستگی از فعالیت های سیاسی اسلامگرایان ویا رد کامل آن، بر علاوه از نگرانی هایی که قبلا آن را ذکر کردم با انتقادات عملی دیگری نیز مواجه است. ودراین ایرادها واعتراض ها عادتاً حق با باطل خلط شده ویا اینکه از سخن حق ارادۀ باطل گردیده ویا اینکه چنین سخنانی باطل در باطل اند که برخی از آن ها ذیلا بیان می داریم:

بهره برداری از دین برای اهداف سیاسی

مفاد این ایراد چنین است که اسلامگرایان سیاسی (یا نهضت های اسلام سیاسی) که دارای اهداف ومقاصد سیاسی اند برای رسیدن به اهداف وآرزوهای سیاسی خویش کوتاه ترین راه را انتخاب کرده اند که عبارت از: سوارشدن بر گردن دین، ورام کردن آن، ومخفی شدن در پشت پرده آن می باشد. وبرای پاسداری از حرمت وقداست دین از یک طرف وقطع نمودن راه بر این گروه قاچاقچی ودزد، لازم است تا جلو این ها گرفته شده و از استفاده از دین در حوزۀ سیاست منع گردند.

پوشیده نیست که این ایراد اتهامی خود ساخته بوده واز حقیقت فرسنگ ها فاصله دارد ودر خوب ترین صورتش از غیب سخن گفتن خواهد بود که از حقیقت آن جز خدا کس دیگری اطلاع ندارد.

آری وقتی گروهی را می بینیم که اظهار غیرت دینی کرده وشعارها اسلامی را بلند نموده وادعای دینداری دارند، سپس می بینیم که اسلام را حتا در زندگی شخصی خود تطبیق نمی کنند، این خود دلیلی برای دروغین بودن ادعای شان بوده وشاید این ها چیزهایی را در دل دارند که ان را اشکار نمی سازند. اما زمانیکه باطن آن ها بسان ظاهرشان، وراه وروش شان مطابق شعارهای شان باشد، وبا اسلام زندگی کنند وبرای اسلام دعوت نمایند ودر راه اصول وشعارهای خویش قربانی دهند، در این صورت نمی توان این تهمت را پذیرفت هر قدر بر آن پافشاری صورت گیرد.

اما آنچه درعصر ما هویدا است این است که: کوتاه ترین وآسان ترین راه برای گروه ها وافراد برای رسیدن به اهداف ودستاورهای سیاسی ودنیوی ومورد حمایت قرار گرفتن شان، همانا دوری از اسلام واهل اسلام ومظاهر آن می باشد، بویژه دوری از اسلام سیاسی.

استفاده از گفتمان دینی سیاسی

مفاد این ایراد چنین است، طرف اسلامگرایانی که دست به فعالیت های سیاسی می زنند، این ها دینداری جامعه های اسلامی وسروری فرهنگ اسلامی را در این جامعه ها وسیلۀ تاکتیکی قرار داده وبدینوسیله عواطف واحساسات مسلمانان را تحریک نموده وبا بلند کردن شعارهای اسلامی جذاب مردم را به دنبال خود می کشانند. وگفتمان دینی میتافزیک وعاطفی را ابزاری برای ایجاد تنفر از رقیبان سیاسی خود ساخته وآن ها را به سکولاریستی وبی دینی وخروج از شرع الهی متهم ساخته وکراهیت وانزجار مردم متدین را در برابر آن ها فراهم می سازند.

نتیجه این می شود که طرف اسلامگرایان از برگه ای به نفع خود استفاده می کند که از کسب وتلاش آن نبوده وسخنانی را ایراد می کند که هیچ سودی در پی ندارد وشعارهایی توخالی ای سر می دهد که نه کسی را فربه مى کند و نه گرسنگى ای را فرو مى نشاند. درحالیکه احزاب وگروه هایی که گفتمان عقلانی وبرنامه های عملی وراه حل های واقعی پیشکش می کنند، جز افراد اندکی، دیگران آن ها را درک نکرده وبه برنامه ها ووعده های آن ها وقعی نمی گذارند.در چنین وضعیت بی سر وسامانی، ما راهی چاره ای جز جلوگیری از فعالیت های سیاسی اسلامگرایان نداریم.

من قبول دارم که برخی از این سخنان درست است ویا اینکه بر بعضی از حالت ها کم ویا بیش صدق می کند. اما استفاده از گفتمان عاطفی تاکتیکی ویا غوغائی وعوامفریبانه ویا گفتمان شل وبی نتیجه ای که هیچگونه پیامد مثبتی در پی ندارد، چنین اوصافی برای نابخردانه جلوه دادن جریان های اسلامگرا طراحی شده است نه بیشتر …

تمام اینگونه اعمال را گروه های رقیب ومخالفان سیاسی در برابر همدیگر انجام می دهند بدون اینکه دین ودینداری وگفتمان دینی مد نظر آن ها باشد. روبرت تاولس در کتاب خود بنام (تفکر درست وتفکر نادرست) می گوید:” زمانیکه سخنوری از حزب ما سخنرانی فصیح وروانی ایراد کرد گفتیم: سخنور بلیغی است. اما هنگامیکه سخنور حزب مخالف ما با همان روش سخنانی ایراد نمود گفتیم: که او بسیارگو وپرحرف است… ما پیشنهادات حزب مخالف خود را – اگرچه عملی هم باشد- به باد تمسخر واستهزاء گرفته وبا عبارات تمسخر آمیز آن را (دوای همه دردها با زبان طبیبان شارلاتانی) می دانیم که این عبارت در ما چنان حس انفعالی ای را پدید می آورد که گویا ما در برابر داروهای شعبده بازانی که فوائد بی حد وحصر داروهای خویش را برای مردم بیان می کنند، قرارداریم.

چنانچه که سخنگویان احزاب کسانی را که شوق وعلاقه ای برای تأیید پیشنهادات آن ها نشان نمی دهند آن ها را (افراطی) می خوانند، واگر گروهی از حزب خودشان چنین موقفی را در برابر دیگران اتخاذ کنند آن ها را نه تنها افراطی نمی خوانند بلکه (پایدار دردفاع ازحق) نیز می دانند.

مشکل گفتمان سیاسی، وحال وهوایی که بر آن حاکم است از قبیل: گمراه دانستن وبه ترس افگندن ودر مشقت انداختن دیگران ومغالطه کردن برای وارونه نشان دادن حقایق … همۀ این ها راه برون رفتی جز راه حل نسبی ندارند که می توان به این راه حل به شیوه ذیل دست یافت:

اشاعۀ گفتمان مخالف – یعنی گفتمان عقلانی موضوعی متوازن- والتزام به اینگونه گفتمان وکشانده نشدن بسوی گفتمان پست وبی ارزش، نه به صورت تقلید از آن ونه بگونه رد بر آن، واین روش راه حل دومی را نیز آسان وسهل می سازد وآن:

  • بلند بردن شعور مردم تا بتوانند بیشتر میان خوب وخراب تفکیک نمایند. ودر آن صورت اگر اشتباهی هم کردند “خود کرده را دردی نیست”.
  • استفاده از مساجد ومنبرهای دینی

جریان اسلامگرا ارتباط طبیعی با مساجد ونهادهای دینی رسمی وخصوصی دارد؛ برای اینکه جریان اسلامگرا همواره با این اماکن ونهادها سروکار داشته وبه انجاها یا برای عبادت وانجام فرائض دینی ویا برای انجام فعالیت های دعوی ویا تربیتی ویا برای همکاری ومشارکت در کارها به این اماکن ونهادها، رفت وآمد دارند… وتمام دینداران – ازجمله کسانی که اعضای گروه ها واحزاب اسلامی اند- همگی تودۀ این اماکن اند.

کما اینکه متولیان امور مساجد ونهادهای دینی وفعالیت های اسلامی، جریان های اسلامگرا را نزدیک ترین جریان به خویش دانسته وآن ها را مورد عطوفت وتایید خویش قرار می دهند.

واین چنین وضعیتی طبیعی وخودکار است که هیچ کسی در آن مقصر نیست، بلکه همگی سزاوار پاداش اند. اما جریان اسلامی از چنین وضعیتی استفاده های سیاسی گوناگونی می کند بویژه در برخی از مناسبت ها که از بارزترین آن ها پایگاه های انتخاباتی است که در آن جاها احزاب، با همچشمی ورقابت باهم پرداخته ودر مقابل جریان اسلامگرا قرار می گیرند. گاهی برخی از نامزدان از خطیبان ویا امامان ویا واعظان مساجد بوده ویا اینکه برخی از ایشان متعلق حزب اسلامی ای بوده ویا با آن همدردی نشان می دهند. وگاهی برخی از این منتسبین به احزاب وگروه های اسلامی مردم را به تأیید وتقویت نامزد معین ویا حزب مشخصی تشویق کرده ویا اینکه آن ها را در مخالفت با حزب معینی رهبری می کنند…

این چنین استفادۀ نابرابر از نهادها وموقعیت های دینی ای که دارای قداست وجایگاه بلندی نزد مردم اند برای اهداف ومنافع سیاسی صورت می گیرد، در حالیکه برای رسیدن به اهداف سیاسی، آنچه که لازم است لیاقت وبرابری فرصت ها است.

به طور کلی من مخالف هرگونه بهره کشی برنامه ریزی شده از نهادهای دینی واز مقام ها برای دست یابی به اهدف سیاسی ام. ومن طرفدار اجرءات عادلانه ای هستم تا جلو این بهره کشی را بدون اینکه حقوق قانونی افراد ونهادها را زیر پاکند، بگیرد.

وبهترین راه علاج این مساله همانا اجتناب داوطلبانه متولیان نهادهای دینی از اموری است که باعث ایجاد شک وتردید در نزاهت نهادهای دینی می گردد. با در نظرداشت این حقیقت که بهره برداری واستفاده از نهادها ومنبرها ومقام های دینی – حتا به نفع احزاب وگروه های اسلامی – نه تنها خدمتی برای دین ودینداری نیست بلکه صدمات جبران ناپذیری بر پیکر دین ودیانت وارد می کند.

فراموش نباید کرد که وضعیت های مشابهی از طرف دیگران نیز پیش آمده اما هیچ کسی به آن التفاتی نکرده واعتراضی هم نداشته اند، برای اینکه “اسلامی” نیست واسلامگرایان از آن استفاده نمی کنند.

از جمله کسانی که دارای مقام های رسمی حکومتی اند همواره از مقام خود برای جلب تأیید مردم با وعده های فریبنده تلاش می کنند وبسیاری از ایشان با حفظ مقام ووظیفه دولتی به میدان کارزار انتخاباتی قدم گذاشته وحتی المقدر برای کسب تایید مردم از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزند.

همچنان مالکین شرکت ها وکارخانه ها که معیشت وزندگی صدها وهزاران کارگر وکارفرما دراختیار آن ها است، همۀ آن ها در خدمت صاحبان شرکت ها قرار داشته وتلاش می کنند تا رضایت صاحب کارشان را جلب کنند…

همچنان کسانی که در رسانه های عمومی کار می کنند، این ها از این طریق شهرت زیادی کسب کرده وافکار عمومی را به خود جلب می کنند، واز شهرت ومکنت خود استفاده کرده داخل مبارزات انتخاباتی شده ومورد اعتماد مردم قرار گرفته وچندین سال از این فرصت استفاده می کنند…

همچنان هنرمندان و ورزشکاران مشهور نیز از شهرت خود استفاده کرده واز ان در کاندیدا شدن ویا تایید نامزدی شخص ویا حزبی استفاده می کنند…

آنچه را من خواهان جلب توجه به آن ام این است که ما باید در داوری های خود عدالت وبرابری را  رعایت کرده وهمگان را به یک چشم نگاه کنیم وبه یک ترازو بسنجیم تا باشد کارهای ما مسیر درست خویش را در پیش گیرد.

نویسنده: پروفسور احمدالریسونی

برگردان به فارسی: احمدذکی “خاورنیا”

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. نویسنده محترم نوشته است که:
    “درکشورهای اسلامی غیر عرب مانند: ایران، پاکستان، افغانستان، مالیزیا واندونیزیا، علما ودعوتگران وگروه ها اسلامی دارای نقش موثر وآزادی بیشتری اند.” درست است در این کشور های یاد شده اسلام گرایان دارای آزادی بیشتری اند ولی متأسفانه که آزادی آنها آزادی دیگران را محدود ساخته است.و یا اینکه آزادی اسلام گرایان کشور را به تباهی کشانده است. شما در ایران میتوانید آزادانه نظرات تانرا بیان کنید؟ ابدا” که نمیتوانید. ازادی اسلام گرایان در افغانستان، گپ را به فاجعه رسانده اند. او برادران ! اصلا” در همین وقت که علم ساینس و تکنالوجی بسیار رشد کرده است و شاخ و برگ زیادی دارد، چه ضرورت است که از گفته های یکهزار و چار صد سال قبل استفاده نمائیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا