خبر و دیدگاه

گفتاری پیرامون اسلام واندیشۀ اسلامی

khawernia
احمد ذکی”موسی”

اسلام، به عنوان اندیشه وفرهنگ وعمل، در چهار دهۀ اخیر یعنی از سال های ۱۹۶۷-۲۰۰۷م در تمام عرصه ها حضور موثر وفعال خویش را به اثبات رسانید واین حضور باعث شد تا تمام نهادهای سیاسی وفکری ورسانه ای توجه خاصی به آن نموده وبیشتر از پیش به اندیشه ودیدگاه اسلام به عنوان اندیشۀ فعال وموثراهتمام ورزند.

همینگونه اسلام واسلامگرایان واندیشۀ اسلامی وفرهنگ اسلامی موضوع بحث وتحقیقات وگزارش های صنف های مختلف سیاسی ونظامی وامنیتی وآکادمی ورسانه ای …قرار گرفت. حتا کار به جایی کشید که توجه به اسلام وحرکت های اسلامی ضرورت شغلی وبرای بسیاری تخصص شغلی گردید. وناگهان گروهی از فرهنگیان وروزنامه نگاران وتحلیلگران زیرنام های: آگاه مسائل اسلامی، پژوهشگردرجنبش های اسلامی، مشاور دینی، مشاور تنظیم های اسلامی، پژوهشگر دراندیشۀ اسلامی، مفکر اسلامی، آگاه در قضایای تروریزم و…روی صحنه آمده ولشکری از اسلام شناسان شرقی وغربی وعربی وعجمی پدید آمدند.

چنانچه نهادها ومراکز وآزمایشگاه هایی بوجود آمد که وظیفۀ آن ها مراقبت وتحلیل کارنامه های اسلامگرایان وکشف ” پیدا وپنهان آن ها “… بود؛ برای اینکه میدان فعالیت های اسلامی دارای گرایش ها ومکتب های فکری ودعوتگران وتئوریسن ها ومفتی های متعدد ومتنوع است.

با در نظر داشت وضعیتی که به آن اشاره کردم ناگزیرم تا پیش ازاین که از اسلام واندیشۀ اسلامی ومسائل جهان معاصر چیزی بنویسم، اندکی برای توضیح ویادآوری برخی از اصطلاحات ابتدائی متعلق به این موضوع را برای خوانندگان توضیح دهم.

اسلام واندیشۀ اسلامی چیست؟

هدفم از اسلام، نخست، قرآن کریم وسپس سنت صحیح پیامبر است. هر سنتی نبوی ای که متخصصین برصحت ثبوت آن اتفاق کنند، آن خود اسلام و از اسلام می باشد. وهر سنتی نبوی ای که صحت آن مورد اختلاف واقع گردد، آن سنت محل نظر واجتهاد است، وجز برای کسانی که قائل ومطمئن به صحت آن اند، برای دیگران الزام آور نیست.

وهدفم از اسلام: معانی، احکام، مقاصد، قواعد ودلالت صریح وواضحی است که بر آن نصوص قرآن وسنت صحیح دلالت کنند. که در پیشاپیش آن می توان از اجماع علما ومسائل مورد اتفاق مذاهب اسلامی نام برد که با گذشت سالیان درازی میان آن ها معمول ومتداول بوده است.

وغیراز این، ما بقی هرچه هست از مسائل اجتهادی است که می توان به آن اخذ نمود ویا آن را رد کرد وارزش وقوت اینگونه مسائل بستگی به قوت دلیل آن ها دارد وبا تحقیق وبررسی می توان به قوت وضعف آن پی برد ومهم نیست که این مسائل را کی ها گفته اند وچقدر بوده اند.

اندیشۀ اسلامی چیست؟

تمام اجتهادها وفرآوردها ونوآوری های فکری ای که اسلام را منبع ومرجع اساسی خویش پندارد آن را می توان اندیشۀ اسلامی دانست.

هرگاه اجتهاد فکری اندیشمند مسلمان استوار بر اصول ومبادی و راه حل ها وپاسخ ها ودیدگاه های اسلامی بود آن زمان می توان گفت که منبع این اجتهاد اسلام بوده است.

وهرگاه اندیشمند مسلمان با اعتماد بر تخصص وفکر واندیشۀ خاص خودش به اجتهاد بپردازد ودر این زمینه همچنان از تمام وسائل وتجربه های علمی دست داشته خویش استفاده کند وتمام این فعالیت ها را در روشنائی اسلام ومقاصد وقواعد وثوابت آن انجام دهد وهر آنچه با اسلام وتعالیم وی سازگاری داشت آن را بپذیرد وآنچه با اسلام وتعالیم آن تعارض داشت آن را رد کند در آن صورت می توان گفت که مرجع این اجتهاد اسلام بوده است.

بدین اساس می توان گفت که: اندیشۀ اسلامی از یک طرف تلاش واندیشۀ بشری است واز اینکه این تلاش ها در دائرۀ اسلام واستوار براصول اسلام صورت گرفته می توان آن را نیز اسلامی گفت.

ومی توان براین تلاش های بشری اعتماد گرد واز آن استفاده نمود. وقوت وضعف این تلاش ها بستگی به قوت دلیل وحجت آن وهمچنان موافقت آن با دلائل شرعی دارد. واگر با دلائل شرعی موافقت نداشت می توان آن را رد کرد. چنانچه در این باره امام مالک می گوید:” سخن هرکسی را می توان پذیرفت ویا رد کرد جز سخن رسول خدا را “.

به هرحال اندیشۀ اسلامی بیانگر غنامندی فرهنگ وزندگی اسلامی است. واندیشۀ اسلامی به عنوان راه در آمد ویا عبورگاهی تلقی می گردد که هیچ فقیه ودانشمند مسلمانی نمی تواند از آن بی نیاز باشد. بر علاوه از این، اندیشۀ اسلامی به طور کلی به غنامندی اندیشۀ بشری می افزاید.

وآنچه که امروز زیرعنوان (علوم اسلامی) ویا (علوم شرعی) ازقبیل تفسیر، شرح احادیث نبوی، فقه، اصول فقه، اندیشۀ صوفی، اندیشۀ فلسفی، وتعلیمات تربیتی ویا اجتماعی ویا سیاسی ویا اقتصادی اسلام و… یاد می شود اکثر این علوم مندَرج تحت عنوان (اندیشۀ اسلامی) اند. وما هیچگاهی گفته نمی توانیم که این ها اسلام ویا شریعت اسلامی اند مگر اینکه نصوص واصول شریعت بدون اینکه جمهور علما در آن اختلافی داشته باشند، به طور واضح واشکار بر آن دلالت کند.

وظیفه وحقیقت دین چیست؟

بدون تردید که ادیان آسمانی – درگوهر خویش از آدم تا خاتم – یکی اند. اینکه من سخن از دین به طور عام، واز اسلام به طور خاص می زنم، درحقیقت از یک چیز سخن می گویم “دین در نزد خدا اسلام است“( ال عمران:۱۹).

مشخص ساختن (وظیفۀ اسلام) یا (وظیفۀ دین) نقطۀ اساسی ومرکزی در تمام تلاش ها برای شناخت دین واستنباط احکام آن می باشد که در پهلوی آن می توان برخی قضایای دینی یا برخی مسائلی مرتبط به دین را نیز مورد مناقشه قرار داد. به ویژه بعد از اینکه کشمکش های شدیدی در این زمینه پدید آمده که به مرحلۀ ناسازگاری ومخالفت در این مساله رسیده است.

آیا دین افیون ملت ها است؟ یا اینکه دین آزاد کننده ملت ها است؟ آیا دین نوروهدایت است؟ یا تاریکی وجهالت؟ وآیا دین درد سیاست وفاسد کننده آن است؟ یا اینکه دوای سیاست واصلاح کننده آن است؟ وآیا دین مشکل امنیتی است؟ یا اینکه خود امنیت وآرامش است؟ وآیا دین افروزنده جنگ ومواد سوخت آن است؟ یا اینکه خاموش کننده وآرام کنندۀ جنگ می باشد؟ وآیا دین عشق ومحبت را به ارمغان می آورد؟ یا این که کراهیت وخصومت را به بار می آورد؟ وآیا دین نعمت وخوشبختی است؟ یا اینکه محنت وبدبختی است؟ وآیا دین مشکلات بشریت را حل می کند؟ یا اینکه به بشریت مشکل ایجاد می کند وخود پارۀ از مشکلات می گردد؟

در حقیقت هر کدام از این پرسشهای متضاد، کسانی را دارند که به آن معتقد اند وآن را به زبان می آورند.

باید به این توافق کنیم که همین اوصاف متضاد را می توان در دو صفت جامع خلاصه کرد وآن همانا: وجه مثبت ووجه منفی دین می باشد.

وهمچنان می توان علل این اختلاف وتضاد را در دوعلت خلاصه کرد:

علت اول: اعتقاد وعدم اعتقاد به دین است. کسانی که باورمند به دین اند بر وجه مثبت دین توجه دارند وآنانی که معتقد به دین نیستند، وجه منفی دین را به روی مردم می کشند. به همین منظور وجه منفی دین میان مارکسیست ها به بالاترین درجه رسید، به گونه ای که دین را به بدترین صفات توصیف کردند که مشهورترین سخن شان (دین افیون ملت ها است).

علت دوم: تصوردین ووظیفۀ آن است: آیا دین همان ایمان به پیامبران وکتاب های آسمانی وتطبیق والا ونمونه ای آن است؟ یا اینکه دین همانا دینداری بی ارزش وتطبیق ناموفقی است که در طول تاریخ جز بدی چیز دیگری به ارمغان نیاورده است؟

کسانیکه بر مدرک نخستین اعتماد می کند بدون شک جنبۀ نورانی ومشرفی از دین وتدین، ووظائف مثبت آن بر ذهنشان نقش می بندد. اما کسانیکه بر دلیل دوم اعتماد می کنند، آن ها باچهرۀ عبوس وگرفتۀ دین واستعمال ناشایست آن روبرو می شوند که در زمان ها ومکان های مختلف مورد تطبیق قرار گرفته است.

اما بدون تردید نگاه منصفانه آن است که به خود دین وبه تطبیق های مثبت وسالم آن دیده شود اما مراجعه گزینشی به تجربه های منفی وتاویلات زمانی ومکانی که بنام دین ثبت شده ودر خوبترین حالاتش اجتهاداتی است که به حقیقت می رسد ویا اشتباه می کند، درست وعلمی نخواهد بود.

هرگاه بر دین در تعیین وظیفه ومقاصد آن اعتماد کنیم، بدون شک که وجه مثبت آن را واضح وآشکار– با تمام تجلیات آن که سابقا ذکر کردیم – خواهیم یافت.

به گونه ای که نخست به مطالعه سیرت وروش پیامبران خدا می پردازیم ونقشی که آن ها در عصر خویش ایفا کردند وآثاری که پس از خود به دیگران گذاشتند. وبه این حقیقت می رسیم که انبیاء بنیانگذاران فرهنگ ها وتمدن ها اند. وآن ها چراغ های هدایت وعدالت ورهبران تربیت وتزکیه ودعوتگران به فضائل اخلاقی محبت ومدارا وتراحم وتکافل اند. وایشان مجاهدینی اند که دربرابر جهل وظلم وفساد و… به جهاد پرداخته اند.

وبه مطالعه نصوص صحیح وصریحی می پردازیم که رسالت دین ووظیفۀ آن را معین ومشخص می کند، طوریکه هیچ التباس وغموض وتاویلی باقی نمی گذارد ونیازی به شرح وتعلیق هم ندارد.

خداوند می فرماید:(هرکه از هدایت و رهنمودم پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد) (طه:۱۲۳)

واین گفتار خداوند (ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم)(انبیا:۱۰۷).

وقول خداوند:(ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق و قوانین عادلانه) نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند)(حدید:۲۵).

وکمی مفصل تر این آیات را در قرآن کریم می یابیم که خداوند می فرماید:” پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید، هر گاه یکى از آنها- یا هر دو آنها- نزد تو، به سن پیرى برسند کمترین اهانتى به آنها روا مدار، و بر آنها فریاد مزن، و گفتار لطیف و سنجیده بزرگوارانه به آنها بگو. بالهاى تواضع خویش را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر، و بگو پروردگارا همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند مشمول رحمتشان قرار ده. پروردگار شما از درون دلهاى شما آگاه است (اگر لغزشى در این زمینه داشتید و جبران کردید شما را عفو مى کند چرا که) هر گاه صالح باشید او توبه کنندگان را مى بخشد. و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن. چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، و شیطان کفران (نعمتهاى) پروردگارش کرد . و هر گاه از آنها (یعنى مستمندان) روى برتابى و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشایشى در کارت پدید آید و به آنها کمک کنى) با گفتار نرم و آمیخته لطف با آنها سخن بگو. هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى. پروردگارت روزى را براى هر کس بخواهد گشاده یا تنگ مى دارد، او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.و فرزندانتان را از ترس فقر به قتل نرسانید، ما آنها و شما را روزى مى دهیم، مسلما قتل آنها گناه بزرگى است. و نزدیک زنا نشوید که کار بسیار زشت و بد راهى است. و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده به قتل نرسانید، جز به حق وکسی که مظلوم کشته شده براى ولیش سلطه (حق قصاص) قرار دادیم، اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است. و به مال یتیم- جز به طریقى که بهترین طریق است- نزدیک نشوید تا به سرحد بلوغ برسد، و به عهد (خود) وفا کنید که از عهد سؤال مى شود. و به هنگامى که پیمانه مى کنید حق پیمانه را ادا نمائید و با ترازوى درست وزن کنید این براى شما بهتر و عاقبتش نیکوتر است. از آنچه نمى دانى پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دلها همه مسئولند!. روى زمین با تکبر راه مرو، تو نمى توانى زمین را بشکافى و طول قامتت هرگز به کوه ها نمى رسد؟ همه اینها گناهش نزد پروردگار تو منفور است”( اسراء:۲۳-۳۸).

این ها مجموعه ای از مبادی اسلام وتعالیم واولویت های آن اند، وکسانیکه می خواهند رسالت اسلام وحقیقت ووظیفۀ آن را در زندگی مشخص کنند نمی توانند این مبادی وتعالیم را نادیده گیرند؛ برای اینکه این اصول بسان معیار وحَکَمی اند که اندیشۀ اسلامی ومعیار اسلامی بودن آن را مشخص می سازند.

حالا من مقالاتی را تحت عنوان ( اندیشه اسلامی ومسائل سیاسی معاصر) به قید تحریر در آوردم هدفم از این کار نخست تعبیر از فهم وفقه من در دین است. واگرهرانچه من نوشتم با مبادی وادلۀ اسلام جور آمد درحقیقت من به خواسته ام رسیدم واگر گفته هایم با مبادی اسلام جور درنیامد بدانید که این ها آراء ونظریاتی اند که در بازار افکار به نمایش گذاشته شده اند.

کما اینکه تعبیربه (اندیشه اسلامی) به این معنا نیست که من به نمایندگی از کسان دیگری که به این اندیشه معتقد اند، تعبیر می کنم، بلکه این ها آراء واجتهاداتی اند که من آن را نوشته ام ومسوولیت آن هم بدوش من است.

واما تعبیر به (مسائل معاصر) هدفم از این جمله به طور خاص برخی از مسائلی است که در حوزۀ اندیشۀ اسلامی وجهان اسلام ووضعیت کنونی جهان معاصردارای ارزش می باشد. مانند: دین ودولت – دین وسیاست – نظام حکومت در اسلام- اسلام ودمکراسی – عنف وتروریزم- تطبیق شریعت –ازادی های عمومی- مجازات مرتد- وحدت وکثرتگرایی- مسالۀ زنان…

تمام این قضایا ویا برخی از آن ها را به قدر توان مورد بحث قرار می دهم.

و توفیق من جز به خدا نیست، بر او توکل کردم و به سوى او باز می گردم.

نویسده: پروفسور احمد الریسونی

برگران به فارسی: احمدذکی “خاورنیا”

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. آقای احمد

    این نظریات چهار ده قرن پیش اسلام و آذان محمدی یقینا که به بسیاری ها خیلی ضررش میرســــد.

    اولین ضرر صدای ملا به همان آدم هایی میرسد که عقل شان عقل گوسفندی است.

    شاخ ظالم توسط این نظریات شکسته است. نمیبینید که این نظریات در طول ۲۵ سال اخیر قرار تحقیقات دو چندان رشد کرده است, و بخصوص در کشور های غربی.

  2. می گویند که یک چوپان بود با پسرش گاو ها و گوسفندان برای چرانیدن به کوه بردند. تابستان بود و صبحدم در حالی دمیدن که ناگاه ملا آذان داد.
    پسر از پدر پرسید: این آواز به این وقت صبح که هرکس یبخواب است، چرا یکبار بالاشد، چرا او این قدر چیغ می کشد؟
    پدر گفت: ملا است آذان میدهد.
    پسر فکر کرد که شاید این آواز به گاو ها و گوسپندان ضرری برساند، به همین سبب بار دیگر پرسید: این آواز به گاو ها و گوسفندان ضرری که ندارد؟
    پدرش گفت: نه. به گاو ها و گوسفندان ضرر ندارد؟
    پسر گفت: اگر ضرر ندارد، بگذار که ک…… اش را پاره کند.

    حال هم اگر این این فکرها و اندیشه های ۱۴ قرن پیش به کسی ضرری ندارد. باش که گفته شود. اگز ضرر دارد و جامعه را به سقوط و تباهی رو به رو میکند، نباید از آن پیروی کرد. یقین که تطبیق بیشتر آنها به جامعه زیانبار است. اما کسی حرات گفتن را ندارد.
    اما متاسفانه که بیشتر این اندیشه ۱۴ پیش هم اکنون زندگی ده ها نفر را هر روز به نیستی می کشاند، کشورها را به ویرانی، و هزاران انسان را به تباهی. همه از نام اسلام است. بس.

  3. در یو تیوب یکنفر سوالی را راجع به سوره اسراء طرح کرد و گفت که در آیه یکم سوره اسراء سه نفر گپ میزند. مثلا” نفر اول میگوید:”پاک است انکه ببرد بنده خودرا شبی از مسجد حرام بسوی مسجد اقصی”. نفر دوم میگوید:”برکت نهادیم گردا گرد آن تا بنمائیمش بعضی نشانه های خود” طوریکه معلوم میشود نفر دوم خود خدا باشد. نفر سوم میگوید: هر آئینه اوست شنوا و بینا” (۱) سوال پیدا میشود که چطور ممکن میشود که در یک آیت قرآن سه نفر گپ بزند. در حالیکه ما اعتقاد داریم که قرآن سخن خدا وند است. پس اگر چنین است پس سه نفر دریک آیه چه میکند.؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا