خبر و دیدگاه

بن‌بست در تشکیل دولت وحدت ملی

ahmad_wali_massoud
احمد ولی مسعود، رییس بنیاد شهید مسعود

اعتراف صریح و روشن رئیس اجرائیهء حکومت، مبنی بر فرصت سوزی های شش ماهه، بیانگر این حقیقت است که رهبری حاکمیت در ایجاد دولت وحدت ملی به بن بست رسیده و بسیاری از گمانه زنی ها ى مردم درست از آب برآمد.

هرچند بسیاری، به گونه ی اشتباه بحث ناکارآمدی دولت وحدت ملی و همچنان دو سره بودن حاکمیت را باعث این ناکامی میدانند، بدون اینکه متوجه باشند که هنوز نه دولت وحدت ملی متولد شده و نه هم تغیر نظام سیاسی قانونآ تثبیت گردیده است تا ایراد شان موجه نماید.

گذشته از این، با شناختی که طی مدت یک سال از مجریان حکومت داریم، برای یک لحظه تصور کنید که اگر فقط یک رئیس جمهور از درون انتخابات بیرون می شد، امروز سرنوشت این ملت به کجا ها می رسید؟

چرا ها و چندتا علل بن‌بست:

– نداشتن الزامات کافی و تصویر روشن از نحوهء تشکیل دولت وحدت ملی بومی در افغانستان و بنابرین، عدم ظهور رهبری ملی و زعامت ملی در کشور.

– انبارهای بجا مانده از حکومتداری فاسد و مافیایی دورهء آقای کرزی که تاهنوز به عنوان بزرگترین مانع و معضل قرار دارند. این فرهنگ سیاسى فساد پرور برای سالیان دراز سایهء شوم خود را در مسیر توسعه کشور هـمچنان پهن خواهد داشت.

– نبود احساس ملی، تفکر و عملکرد ملی و توسل به سیاست گری های شخصی، آجنداهای قومی و سیاست های منفعتی، در چارچوب همان فرهنگ منحط سیاسی سنتی و افغانی.

– وجود حاکمیت چند سره ای شبکه یی و آجنداهای مختلف درون دولت.

– تجارت سیاسی با استفاده از موقعیت استراتیژیک کشور و نفوذ بی چون و چرای استخبارات خارجی.
با این اعتراف روشن، بر رهبری حکومت است تا بیش از این با یک تفکر و نگاه نو، میکانیزم و نحوهء کار جدید در همکاری با اندیشه ورزان کشور در جهت تشکیل دولت وحدت ملی واقعی اقدام نمایند.

در آغاز کار با یک تعریف کامل و روشن از دولت وحدت ملی، تناقض های ذهنی خود را مرفوع سازند. به گونهء مثال، پس از این همه مدت قطعآ باید متوجه شده باشند که تشکیل دولت وحدت ملی در کشور فقط در چارچوب نظام پارلمان محور، قانونی و ثابت مقدور است تا از حالت لرزان، تنش زا و پر از ابهام و کشمکش جلوگیری گردد، و یا تشکیل دولت وحدت ملی به معنی سهمیه بندی میان دوتا تیم از چوکی های اجرایی نیست، بلکه مشارکت بهترین های همه نیروهای تاثیر گذار در هر سه بخش، اجرایی، قضایی و قانون گذاری دولت، در چارچوب یک استراتیژى کلان ملى می باشد.

بنابرین، هرچه زودتر لویه جرگه اضطراری قانونی بمنظور تغیر نظام سیاسی، تعین جایگاه اقوام در راُس هرسه رکن دولت، فرا خوانده شود، تا اینکه مرجعیت تصمیم گیری

مشترک، زعامت و رهبری ملی بوجود آید و نیز کابینه از این حالت نا بهنجار و به شدت سیاسی شده، بیرون شود و به اساس توانمندی مدیریتی، تخصص و تعادل تشکیل گردد.

با این راهکارها می شود همه خود را صاحب خانهء مشترک خود بنام افغانستان بدانند.

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. هنوز وقت است که در مورد حکومت وحدت ولی قضاوت درست کنیم، اما من به این باور هستم که یگانه فکتور پیروزی حکومت وحدت ملی فقط اینست که در ساختاراین حکومت نباید اشخاص مفسد و جنایتکار – چی از جهادی ها و چی از تکنوکرات های مثل زاخیلول – جای داشته باشند. آقای اتمر هم باید از سمت مشاوریت امنیتی خارج گردد.

  2. داکتر سپنتا در رابطه به وحدت ملی طی یکی از گفتگوهایش چنین گفته بود: «رک و پوست‌کنده بگویم که حکومت وحدت ملی این نیست که کسی از طریق نهادهای موجود به حیث رییس‌جمهور انتخاب شود، بعدا هرچه دلش خواست انجام دهد. بلکه به این معنا است که دو نیروی بزرگ سیاسی که امروز سربلند کرده‌اند، خوب یا بد، خوش ما می‌آید یا نمی‌آید، این دو نیرو برمبنای مسوولیت‌های ملی و میهنی خود باید بنشینند و سازمان و حکومت آینده افغانستان را تقسیم کنند، به‌شمول برنامه اصلاحات.»

  3. این دولت در اصل به هیج صورت دولت وحدت ملی نیست. وحدت ملی زمانی میتوند مفهوم داشته باشد که یک حکومت مردمی، دموکراتیک و مستقل در کشور مستقر باشد و ابری سیاه کشورهای امپریالیزم از سر کشور دور شده تا مانع آمدن روشنایی و پیشروی ملت نشود، در غیر صورت دم زدن از وحدت ملی و دیگر مسایل ملی فریب کودکانه بیش نسیت.

  4. بنظر من مسئولیت تمام کاستی های دولت وحدت ملی بدوش آقای غنی می افتد. بخاطر اینکه آقای غنی است که مشکل تراشی مینماید. متأسفانه که آقای عبدالله هم جرئت بدست گرفتن ابتکار عمل را ندارد. عبدالله همانطور که توافق شده است، باید سهم خودرا انجام دهد و به غنی راسا” و واضحا” طرح و نظر خود را ارایه نماید. و اگر آقای غنی بیتوجهی نشان دهد و یا اهداف شومی در سر بپروراند، باید صادقانه آنرا به مردم بیان دارد، تا مردم درست قضاوت نموده و مسئول واقعی را در برابر این همه ناملایمتی ها شناسائی نموده و علیه آن اقدام نمایند. مثلا” آقای همدرد به اجازه آقای غنی وظیفه رسمی را ترک میگوید ومیگوید که من درشمال مصروف وظایف حزبی میشوم. آقای همدرد کسی بود که در شمال هنگام مبارزات انتخاباتی، صریحا به تقریقه اندازی توصل جست و خطاب به برادران پشتون ولایت بلخ گفت که خودرا با رای خود از بردگی بکشید. اگر به این سخنان تفرقه افگنانه آقای همدرد دقت شود، همه چیز واضح و برملا در نظر مجسم شده میتواند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا