خبر و دیدگاه

نوروز و موضع‌‌گیری‌های بنیادگرایانه آیا می‌شود با گذشتۀ تاریخی قطع رابطه کرد؟

11855818_567997470006301_4352188287320190916_n
نویسنده: عبدالمنان دهزاد

نوروز یکی از باستانی‌ترین‌ و گوارا‌ ترین جشن‌های جهانی است که بشر سراغ دارد، منطق بلندبالای جشن نوروز در این است که آدمیان بر خلاف دیگر جشن‌ها، عزم به برپای آن نمی‌گیرند، بل طبعیت پیش گام این جشن است. به این معنا می‌شود جشن نوروز را جشن فرا آدمی نامید. کم‌تر جشنی را در جهان می‌توان سراغ کرد که بدون خواست و ارادۀ آدمیان و مذاهب به میان آمده باشد، اما جشنی که ما از آن به نام نوروز یاد می‌کنیم؛ جشنی است که به ابتکار  طبعیت به راه می‌افتد. یعنی آدمیان چه بخواهند و چه نخواهند، طبعیت جشن نوروز را گرامی می‌دارد.

بنا به روایت‌های تاریخی نخستین زایش جشن نوروز را بلخ باستان گفته اند که توسط جمشید نام‌گذاری شد، اگرچه قبل از آن نیز طبعیت وجود داشت و تغییرات در فصل‌های سال رونما می‌شد، اما چیزی به نام نوروز دیده نمی‌شد، به همین دلیل است که مردمان بلخ‌ باستان را نخستین بانیان این جشن می‌دانند. اما از جشن نوروز دیری نگذشت که تبدیل به یکی از فرهیخته‌ترین جشن مردمان تمام حوزۀ فرهنگی زبان و ادبیات فارسی شد. ولی این‌جشن به ‌دلیل هم‌خوانی‌داشتن با طبیعت وسرشت آدمی، رفته رفته از این‌حوزۀ فرهنگی بیرون شد و کشورهای بسیاری را در نوردید؛ به‌پیمانه‌یی‌ که امروز ازاین ‌روز درمیان ملل مختلف‌ جهان تجلیل می‌شود و سازمان ملل متحد هم این جشن را جزء مهم‌ترین جشن‌های جهانی شناخته است، که بیش از دوصد میلیون انسان در اکثریت نقاط جهان  به آن پای پای‌بند بوده و آن را گرامی می‌دارند. شهروندان افغانستان هم به‌عنوان داعیه‌دار اصلی این‌ روز، جزء همین ‌فرهنگ شایسته به‌شمار می‌روند. روز نوروز درمیان باشنده‌گان این مرز و بوم، از جای‌گاه و ارزش والایی برخوردار بوده‌است که پشینۀ آن در این دیار به سال‌های قبل از امروز بر می‌گردد. مردمان این حوزۀ فرهنگی تجلیل این روز فرهیخته و ارج‌مند را جزءِ مهم‌ترین فرهنگ بومی و اصیل خویش قلم‌داد می‌کنند؛ ولی سوگ‌مندانه از چندی بدین‌سو، این‌روز هم به‌مثابه دیگر پدیده‌ها وارزش‌های انسانی در اندیشه‌های منجمد و یخ‌زده‌یی شمار آدم‌ها، جای باز نکرد و تجلیل از این روز  را  به مثابۀ یک پدیده غیردینی و نافی ارزش‌ها و باورهای مذهبی خود گرفتند و برای بر داشتن آن ازمیان مردم کمر به تکفیرآن بسته‌اند. آنان گمان‌ می‌کنند که‌گذشته‌گان‌شان راهی به‌ بی‌راه ‌رفته‌اند و در ناصواب خواندن این‌ جشن کوتاهی‌ کرده‌اند.  غافل از این که تجلیل از این روز به سان ده‌ها پدیدۀ دیگری بشری، یک امر طبعیی و تاریخی است، نه یک امر دینی و مذهبی. اگر پیام دین را حاوی«خدا، طبعیت و تاریخ» بدانیم، به یک معنا جشن نوروز، در برگیرندۀ همۀ آن است. اما همان گونه‌یی که هیچ روایتی به صورت صریح مبنی بر اثبات نوروز در قرآن نشده است، هم‌چنان هیچ اشاره‌یی بر ابطال آن نیز نرفته است. اما در سرزمین ما از دو دهه بدین‌سو، صف کشیدن‌های بسیاری بر ضد این جشن آریایی و طبعیی بی‌محابا به راه انداخته شده است، این سنگ اندازی‌ها و دشمن‌تراشی‌ها با نوروز از دورۀ طالبان آغاز شد و پس از آن‌ها به اوج خود رسید. در حالی‌که در پشتِ این موضع‌گیری‌های بنیادگرایانه، مسایل تباری و قبیله‌یی از یک‌سو و برخوردهای فارسی‌ستیزانۀ حامیان آن‌ها از سوی دیگر   نهفته است. اما آن‌ها برای این که تیرشان به هدف بخورد، از پشت دین به جشن نوروز نشانه گرفته‌اند. مهم‌ترین هدف حامیان خاورمیانه‌یی طالبان به‌ویژه کشورهای عربی، نا بود کردن فرهنگ و ارزش‌های تاریخی حوزۀ زبان و ادبیات فارسی دری بوده است. اما همیشه نیات اصلی‌شان را در پشت دین پنهان کرده اند، اگر قرار باشد که دین به همه ارزش‌ها و داشت‌های  تاریخ بشری جواب رد داده باشد، چرا بیشترین احکام فقهی و اجتماعی دین اسلام ریشه در فرهنگ و تاریخ مردم عرب دارد؟ آنگاه که اسلام در عربستان سعودی پدید آمد، نه‌تنها خیلی از سنت‌ها و ارزش‌های مردم عرب را باطل اعلام نکرد، بل آن‌ها را وارد چارچوب دین ساخت و به آن‌ها مهر تأیید زد، که ما امروز آن‌ها را جزء احکام اجتماعی دین اسلام می‌دانیم.

امروز در افغانستان دین را شماری از آدم‌ها به گونه‌یی تبلیغ می‌کنند که حتا پیامبر هم در زمان خودش در عصر جاهلیتِ مردم عرب، چنان نکرده بود. برخورد با نوروز یکی از ده‌ها نمونه‌یی بی‌مورد آن است. این برخوردهای ناصواب و خردگریزانه در این سال‌ها افزونی یافته است، آدمی وقتی به منطق این‌ها در برابر نوروز نگاه می‌کند، به یک باره‌گی فراموش می‌کند که نسل اندر نسل مردمان این جغرافیا مسلمان بوده اند؛ ولی با جشن نوروز نه‌تنها مشکل نداشتند، بل به آن فخر می‌کردند و شادمان می‌شدند. مگر عالمان گذشتۀ این مرزبوم این تشبیه‌سازی‌ها و حاشیه‌‌پردازی‌های دینی را نمی‌دانستند که اینک گروهی به یک باره‌‌گی سر از گریبان تاریخ بیرون کردند و به جان جشن نوروز چسپیدند. مگر در این سرزمین همه چیز دینی است که اینک گروهی می‌خواهند، تکلیف نادینی بودن نوروز را روشن ‌کنند، اگر قرار باشد  که زیان‌ها و آفات وارده بر دین را کنار هم بنشانیم، چه چیزی در روزگار ما، شأن و حیثیت دین و دینداران را خدشه‌دار ساخته و آن را در پیش جهانیان سر افگنده نشان می‌دهد، جشن طبعیت و یا  قتل، ویرانی، فساد، انتحار و تروریسم در کشورهای اسلامی؟ چرا کسانی که در برابر نوروز باستان موضع تندروانه می‌گیرند، در برابر تروریسم جهان‌خوار منفعل استند، و سکوت اختیار کرده اند؛ پدیدۀ تروریسم و دهشت‌افگنی که امروز به نام اسلام سرزمین‌های بسیاری را به ویرانه مبدل کرده و روزگار مردمان این حوزه  را تیره و تار کرده است.  چرا تکفیرگران نوروز در برابر مسایل غیرانسانی موضع نمی‌گیرند که هروز چهرۀ اسلام و مسلمانان را در جهان خار و ذلیل نشان می‌دهد؟ این‌ها و ده‌ها پرسش دیگر نمایان‌گرِ آن است که پشت سرِ بدخواهان نوروز دین نه، بل‌که ستیزه‌گران فرهنگی و قبیله‌یی زانو زده اند و به‌نام دین، یکی از منطقی‌ترین و خجسته‌ترین میراث تاریخ  بشر را نشانه گرفته اند.

گذشته از این‌ها آیا می‌شود تاریخ را نادیده گرفت و به طبعیت ارج ننهاد؟ در حالی‌که تاریخ جزء هستی آدمی به شمار می‌رود. آدمی بدون تاریخ مفهومی ندارد. به تعبیر دکتر شریعتی به همان گونه‌یی که ریشۀ درخت در زمین است، ریشۀ انسان نیز در تاریخ است. آنانی که نوروز را هدف قرار داده اند، هدف‌شان تنها جشن نوروز نیست، بل خشک کردن تاریخ مردم این حوزه فرهنگی و پربار است.  آنان نمی‌دانند که عبور از گذشته تاریخی نه امکان‌پذیر است  و نه قابل قبول. اگر درهر عصری نادیده گرفتن جریان تاریخ بشری امری ساده انگارانه ‌پنداشته می‌شد؛ درجهان که ما زنده‌گی می‌کنیم، بدور از تحقق‌ بوده و امکان عملی آن دشوار به‌نظر می‌رسد. زیرا به‌تعبیر اقبال لاهوری امروز تاریخ به‌عنوان یکی ‌از مهم‌ترین منبع معرفتی انسان‌ها به‌شمار می‌رود. گذشته‌گان برای زنده‌گی خویش به‌دلیل یک‌ دست‌بودن زنده‌گی، به‌گونه‌یی تک منبعی می‌زیستند و از یک سرچشمه، کسب معرفت می‌گردند که آن «وحی» بود. ولی امروزه انسان‌ها در کنار «وحی» به دو منبع مهم وارزش‌مند ‌دیگر نیز سر و کار دارند که یکی تاریخ ‌بشری ‌است و دیگری علم بشری. کسانی‌که در مسیر حیات خویش نخواهند و یا نتوانند از این دو مبنع دیگر هم در پیش‌برد امور زنده‌گی‌خویش مدد جویند، راهی به‌بی‌راه رفته‌اند و چسیتی زنده‌گی‌شان حتّا برای خودشان هم مفهوم گوار ورضایت‌بخشی را به‌ دنیال نخواهد داشت؛ چه رسد به‌ معنادار کردن و روبه‌راه نمودن زنده‌گی مردم وجهان!

همان گونه‌یی که ذکر شد، جشن نوروز به‌عنوان یک‌ روز تاریخی و فرهنگی مردمان همین مرزبوم، مورد تجلیل قرار می‌گیردکه هزاران‌ سال بدین‌سو درمیان آنان به‌صورت همه‌گانی ومسالمت‌آمیز تجلیل شده‌است و هیچ‌گاهی برای دین‌داران مسأله و نگرانی به‌بارنیاورده‌ بود، تا این‎‌که این‌روز به ‌نسل‌های عصر ما رسید و دستۀ با ذهن‌های آشفته وکلّه‌های تهی از دانش‌های معاصر و بیگانه با تاریخ، فرهنگ و معرفت‌ نمایان شد و به همه ارزش‌های بومی مردم این سرزمین تاختند و به ‌باور خودشان تکلیف آن‌ها را یکی ‌پَی ‌دیگر روشن کردند.

از این لحاظ تجلیل از سال جدید و نوروز جزیی از تاریخ باستانی و ارزش‌مندی انسان‌های این دیار بوده و پاس‌داری از ارزش‌های تاریخی و فرهنگی خویش وظیفۀ هر انسانی این مرزبوم است. بریدن از گذشته و منفور دانستن نوروز به بهانۀ این‌که در صدر اسلام چنین جشنی درمیان نبوده‌است به ‌معنای افتیدن در تنگنا و عقب‌گرد تاریخی و فرهنگی محسوب می‌شود. بنیادگرایی و افراط‌ی‌گری ‌که یکی از آفات عمدۀ بشری درجهان امروز تلقّی می‌شود. ادّعای بیش‌از این ندارند و آن این‌که جریان تاریخ انسان‌ها را نادیده می‌گیرند و متوجّه نیستند که انسان‌ها مسیرهای درازی را طی نموده‌اند تا این‌جا رسیده‌اند. دیدن همه مسایل امروزی را در آیینۀ گذشته‌گان اگر درهر زمانی برای انسان‌ها اقناع کننده می‌بود، برای انسان‌های امروز دشوار به‌نظر می‌رسد و چنین آدم‌های ‌هم آفتِ دنیا اند وهم آفت انسانیت‌. به‌این‌معنا که جهان که آن‌ها می‌خواهند باید مطابق باورها وداشته‌های ذهنی‌شان شکل بگیرد که امکان تحقق آن در جهان کنونی بعید به ‌نظر می‌رسد و از سوی دیگر این نوع‌نگرش درتضاد با خلقت بشر قرار دارد. چون جهانی که ما درآن زنده‌گی می‌کنیم؛ جهان متنوّع وکثرت‌گرا است و یک‌دست‌کردن همه پدیده‌ها با معیارهای ‌‌ذهنی خویش کاری ‌است غیر عقلانی و بدور از توان‌مندی و صلاحیتِ بشر.

آن گونه‌یی که در بالا یادآوری شد،  اصلی‌ترین خصوصیتی که جشن نوروز را نسبت به دیگر جشن‌‎ها جدّی‌تر تبارز می‌دهد، هم‌خوان‌ بودنِ آن با طبیعت است؛ البته ویژه‌گی که اکثریت جشن‌های دیگر از آن رنج می‌برند، عمده‌ترین موضع‌گیری‌های که نسبت به ‌نوروز در کشور ما می‌شود، یکی دانستنِ آن با«عیدهای اسلامی» است، در حالی‌که جشن عید برای مسلمانان یک جشن دینی و مذهبی است، و جشن نوروز یک جشن طبعیی و فطری، که نمی‌شود آن را به هیچ دینی نسبت داد.  چنین جشن فرزانه‌یی نه ‌تنها منتفی کنندۀ آموزه‌های دینی و اعتقادات دین‌داران نیست، بل‌که این جشن در وحدت و یک پارچه‌گی میان ملّت‌های دیگر کمک می‌کند که یکی‌از دغدغه‌های کلان آدمی در جهان به شمار می‌رود.

 

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. ما منحینث مسلمانان افغانستان، اگر به تاریخ و فرهنگ خود افتخار میکنیم منظورمان تاریخ بعد از اسلام است. اسلام آمد و فرهنگ گذشته ما که شامل آتش پرستی، به ازدواج دادن خواهر به برادر… بود را نابود نمود و اسلام را منحیث فرهنگ اصیل زنده گی و تکلیف بندگی برگذید.
    ما قبل از اسلام هیچ چیز برای افتخار کردن نداشیتم.
    اما آنچه که من میخواهم اذعان کنم این است که؛ جشن و میله نوروز را مطلق رد نمیکنیم. بلکه با توجه به اصول دین میبینم که کدارم نوع جشن و خوش گذرانی حرام است. اگر خوش گذرانی هایکه در نوروز حرام باشد در دیگر ایام نیز حرمت آن ثابت می باشد. بناء آن میله ها و جشن هایکه حرام نیست، در هیچ وقت حرام میباشد. از این سبب نفس نوروز حرام نبوده؛ بلکه چگونگی اجرای آن حرام میباشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا