خبر و دیدگاه

ملیشه سازی یا انتقام جوی، جنرال دوستم در پی چیست؟

altهرچند برنامه دو باره ملیشه سازی در شمال را تا هنوز هیچ منبع رسمی تائید نمی کند،  اما شماری از مقامات امنیتی و برخی از اعضای پیشین شورا های ولایتی در ولایات فاریاب، جوزجان و سرپل که خواهان افشای هویت شان نیستند این ادعاء را قوت می بخشند و اظهار میدارند که مقام معاونیت اول ریاست جمهوری افغانستان افرادی زیادی را مسلح ساخته است.

بتاریخ ۶ دسمبر ۲۰۱۴ صفحه رسمی فسبوک رادیوصدای امریکا، گزارشی را نشر کرد که تکان دهنده بود، در این گزارش آمده است: اخیراً جنرال عبدالرشید دوستم معاون اشرف غنی احمدزی به نیرو های خاص دو هزار نفری وابسته به خودش هدایت داده است تا عملیات های خصوصی را جهت جلوگیری از حملات حراس افگنانه در کابل و ولایات اطراف کابل به راه اندازند. و تنواسته اند هشت هراس افگن را در ده روز اخیر از پا در آورند. 

در همین حال اشرف غنی احمدزی معتقد است که هر عمل خارج از حلقه برنامه های حکومتی باعث از بین بردن مشروعیت حکومت میگردد. بهتر است جنرال عبدالرشید دوستم تصمیم مشترک با حکومت داشته باشد.

گفته میشود امروز جنرال عبدالرشید دوستم به الفاظ شدید خطاب به حلقات داخل ارگ گفته است،  “دشمنان افغانستان ودشمنان مردم افغانستان نه برادر من است و نه مخالف من:  تا زمانی برادر من نیست که در کنار مردم قرار گرفته مرحم به زخم های آنها نگذارند. ورنه راه من همان راه انتقام خواهد بود.” این دستور به طوری خاص بوده است که هیچ ارگان امنیتی کشور از آن اطلاع ندارند. هر چند ایستاده گی و جنگیدن با طالبان هنوز آرمان تحقق نپذیرفته شده ی شماری زیادی باشنده گان افغانستان است اما این ایستاده گی نباید با زیر پا گذاشتن قانون و خون مردم تحقق پذیرد. ظاهرن این دستور پنهانی جنرال دوستم سناریوی جدید مخالفت ها را در میان ارگ و قصر صدارت به میان آورده است.

 

حرکات نمادین جنرال دوستم در جریان افزایش یافتن حملات تروریستی در کابل و سایر نقاط افغانستان در یک ماه گذشته شک و تردید های بسیاری تحلیل گران را به همراه داشت، عده ی بدین باور استند که این حرکات به شکل مرموز سخنان پیدا و پنهانِ زیادی را بر ملا میسازد. شتافتن جنرال دوستم در صبح زود بر یک محل مورد حمله قرار گرفته طالبان در کابل با لباس های ورزشی، حضور نمادین وی در منزل یک قربانی حمله طالبان در کابل، اهدای خون برای قربانیان از سوی معاون اول رئیس جمهور که هیچ سابقه نداشته است و اظهارات اخیر وی که گویا موقفش در برابر طالبان موقف انتقام جوی است، این شک و تردید ها را دیگر هم انکشاف میدهد و نزدیک به یقین میسازد. که جنرال دوستم در مخالفت شدید با برادر خوانده گی طالبان و مخالفان سیاسی خواندن آنها از سوی رئیس جمهور غنی، قرار دارد.

 

هرچند مسله ی مسلح سازی هوادارن جنرال دوستم ناگفته ی جدید نیست، این ادعا نزدیک به دو سال قبل نیز ازسوی مقامات محلی دولتی ولایات شمال بیان شده بود، به گمان اغلب یکی از مسله های که جنرال دوستم را واداشت تا محمد عالم ساعی والی پیشین جوزجان را تهدید به مرگ نماید بیان همین موضوع از سوی ساعی بود. (ساعی ادعا کرده بود که از سوی جنرال دوستم تهدید به مرگ شده است) ساعی بار های در مصاحبه هایش با رسانه ها گفته بود که: “افراد معلوم الحال در پی مسلح سازی مردم در اطراف ولایت جوزجان استند”، ساعی زمانی از این معما پرده برداشت که جنرال دوستم با شماری زیادی از محافظان شخصی اش بالای منزل وی حمله مسلحانه نمود. درگیری بین ساعی و دوستم ظاهرن بیشتر از یک ربع ساعت دوام کرد و در پی شلیک مسلسل و موشک این معضل با مداخله قوای مسلح (پولیس و اردو) حل و فصل شد. ولی ظاهرن جنرال دوستم برای نریختن بیشتر آبرویش از محل اقامت آقای ساعی (بلاک های رهایشی ریاست تفحص نفت و گاز جوزجان) عقب نشینی کرده بود.

 

جنرال دوستم در آنروز تنها بر حمله بر منزل شخصی آقای ساعی اکتفا نکرد بلکه راه های عبور و مرور ریاست امنیت ملی جوزجان را هم بست، به هر حال موضوع این درگیری در همان روز خاتمه یافت اما اتهام مسلح سازی افراد بی بند و بار توسط جنرال دوستم هنوز حل نشده باقی مانده است و حکومت پیشین به رهبری حامد کرزی نیز علاقه ی چندان برای حل این معضل نگرفت، ظاهرن چنین بر می آمد که حکومت کرزی آخرین نفس های خود را در پی اتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ میلادی میکشد و حل معضل جوزجان که منجر به سبکدوش شدن محمد عالم ساعی از سمت مقام ولایت جوزجان شد چندان موضوع دلچسپ برای کابل نبوده است.

 

بعد از درگیری مسلحانه بین دوستم و ساعی و اتهام مسلح سازی هواداران حزب جنبش توسط جنرال دوستم از سوی ساعی، “کینجه کارگر” یک عضو برجسته ی جنبش و رئیس شورای ولایتی حزب جنبش به رسانه ها گفت بود که: “جنرال دوستم شماری زیادی از هوادارن خود را برای جلوگیری از حملات تروریستی در مربوطات جوزجان مسلح ساخته است و سلاح های توزیع شده بعد از ختم تهدیدات تروریستی دو باره جمعآوری میشود” کارگر همچنان گفته بود: “سلاح های توزیع شده هیچ ربطی برای دولت و وزارت خانه های دفاع و داخله و ریاست امنیت ملی ندارد بلکه از سوی خود رهبر صاحب توزیع شده است و از امکانات شخصی ایشان میباشد”

 

بعد ها روشن شد که این جنگ افراز ها از سوی جنرال دوستم بیشتر در مربوطات ولسوالی های منگجیک، آقچه، فیض آباد، خانقاه، خواجه دو کوه  ولایات جوزجان و برخی نقاط اطراف شهر شبرغان مانند چرمگر خانه، خیرخانه، کارته دوستم، مصرآباد، قزانچی، قوچین، قنجغه و … توزیع شده است، این را هم عالم ساعی تائید میکرد و هم برخی مقامات امنیتی جوزجان که در آن زمان مخالف جنرال دوستم بودن و حالا در کنار جنرال دوستم ایستاده اند.

 

در دو هفته ی گذشته ریاست عمومی امنیت ملی کشور یک گروه تروریستان و انتحاری را بازداشت کرد که قصد ترور جنرال دوستم را داشتند اما تا هنوز از سرنوشت این افراد خبری نیست، شاید در زندان های امنیت ملی در کابل نگهداری شوند. اما چگونه اینها دستگیر شدند در حالی که تقریبن هر روز کابل شاهد حملات تروریستی است و همه روزه قربانی میگیرد، چرا حمله کننده ی انتحاری بر دفتر فرمانده پولیس کابل شناسایی و یا بازداشت نشده بود؟ چرا خارجی که که مجهز با وسایل و تجهیزات پیشرفته ی امنیتی اند نتوانستند حملات بر دفاتر و مهمان خانه های خود را مهار سازند و یا حداقل مهاجمان را شناسایی کنند؟ عده ی که با افکار جنرال دوستم از قبل بلد اند باورمند اند که این توطئه ی بیش نبوده است و افراد انتحاری نه از سوی طالبان گماشته شده بودند که در یک برنامه ی پلان شده سناریوی بیش نبوده است. و الله و علم.

 

اخیرن برخی اعضای پیشین شورای ولایتی ولایت سرپل پرده از سناریوی جدید برداشته اند، آنها مدعی اند که جنرال دوستم در سه هفته ی اخیر با تبانی شورا صلح ولایتی این ولایت برخی از جنایت کاران جنکی و مجرمین متکرر را که مورد پی گیری نهاد های امنیتی بوده اند به بهانه ی پیوستن مخالفان به پروسه صلح، وارد این پروسه ساخته است و گشت و گذار بدون قید و شرط آنها در سرپل باعث گریبان پاره کردن شماری از متضررین جنایات آنها و بازمانده گان افراد که توسط این گروه کشته شده اند شده است و بیشتر این افراد که از ولسوالی های کوهستانات، سانچارک و منطقه ی گوسفندی ولایت سرپل و بانشده گان ولسوالی های زارع و امرخ ولایت بلخ اند خواهان مجازات آنها استند تا اینکه قاتل فرزندانشان بدون قید و شرط به بهانه ی پیوستند به پروسه صلح گذشت و گزار ننمایند.

حدود دو هفته قبل به تعداد سیزده مخالف مسلح دولت در ولایت سرپل به پروسه صلح پیوستند، مدعیان ادعا میکنند این پیوست شده گان اعضای گروهطالبان نه بلکه مجرمین متکرر و قاتلین باشنده گان بلخ و سرپل اند.

 

یک عضو پیشین شورای ولایتی سرپل میگوید: “تعداد چهار تن اینها باشنده گان ولسوالی های رازع و امرخ ولایت بلخ اند که در پی دزدی و قتل باشنده گان بلخ فراری بودند و سه تن دیگر آنها همچنان باشنده گان ولسوالی سانچارک و گوسفندی اند که همچنان در پی قتل و دزدی در بازداشت گاه سرپل زندانی بوده اند و بعد از اجرا یک سلسله برنامه های توطئه یی بعد از انفجار دادن یک دیوار زندان سرپل فرار کرده بوده و نهاد های امنیتی در تعقیب آنها بوده است” این عضو پیشین شورا ولایتی همچنان ادعا میکند که: “شش تن دیگر که به شمول این هفت مجرم متکرر به پروسه صلح پیوسته اند نه طالب اند و نه هم مجرم بلکه از شدت فقر و وابسته گی به فرماندهان پیشین حزب جنبش در ولایت سرپل به خواست آنها با تفنگچه ها دره یی که از سوی این افراد با نفوذ تهیه شده است وارد این پروسه گردیده اند.”

 

وقتی من (نویسنده) خواستم در این ارتباط با مسوولین امنیتی سرپل تماس بگیرم یک عضو ارشد ریاست امنیت ملی این ولایت با آنکه از ذگر نامش خود داری کرد و کوشش کرد تا جزئیات بیشتر ندهد برایم گفت: “این یک دستور است که از سوی معاونیت اول مقام ریاست جمهوری برای جذب این افراد در پروسه صلح انجام پذیرفته است”

 

با این حال وقتی اندکی به گذشته جنرال دوستم یعنی قهرمانی های وی در نظام کمونیستی و فرار وی از معرکه های داغ مقاومت علیه طالبان توجه نمایم و یا موضیع گیری های بی بنیادش مانند ایجاد شورای هماهنگی در تبانی با حکمتیار و یا هم بمباردمان خطوط مقدم جبهات مقاومت رهایی بخش بر بالامرآب و احوالی هرات و یا هم نفر کشی های وی تو ام با خصومت و عقده های شخصی بر  بلخ ، نظر افگنیم در می بایم که شخصیت این جنرال کهنه کار بیشترعقده یی بوده و در اکثر موارد برخورد نادرست با اوضاع و احوال کشور داشته است. اینجاست که میشود گفت: موضیع گیری های جنرال دوستم نه تنها به نفع خودش و ملت افغانستان نیست که در مرور زمان به ضرر کشور خواهد بود.

پرسش های در این رابطه به وجود آمده است اینکه:

 چرا جنرال دوستم میخواهد وابسته گان و هواداران حزب خود را مسلح سازد؟ آیا مسلح سازی افراد و اشخاص آنطوری که جدی مطرح میگردد حقیقت دارد؟ آیا عالم ساعی قربانی توطئه های جنرال دوستم شد؟

 آیا گزارش VOA واقعیت دارد و جنرال دوستم واقعن برای دو هزار فرد مسلح وابسته به خود دستور حمله بر طالبان را بدون در جریان گذاشتن رئیس جمهور و نهاد های قانونی امنیت افغانستان داده است؟ چرا باید جنرال دوستم به تنهایی در برابر طالبان بجنگد؟

 آیا واقعن حس انتقام جوی جنرال دوستم در برابر طالبان زنده است؟ چرا جنرال دوستم میخواهد از طالبان انتقام بگیرد در حالی که خود متهم به قتل دسته جمعی طالبان در اواخر دهه هفتاد خورشدی در دشت های لیلی فاریاب است؟

 مسلح سازی افراد بی بند و بار در مربوطات ولایت جوزجان و انکشاف این برنامه در سایر نقاط شمال چرا باعث تشنج و درگیری میان ساعی و دوستم شد و چرا حامد کرزی نخواست این غده ی سرطانی را (مسلح سازی) از بین ببرد؟  آیا کرزی میخواست این غده سرطانی مانع پیشرفت کار حکومت بعد از حکومت خودش باشد؟

 جنرال دوستم چرا از مجرمین متکرر پشتبانی میکند و چرا دستور میدهد تا این مجرمان به پروسه صلح پیوند داده شوند؟ آیا این برنامه جواب رها سازی طالبان از زندان ها توسط رئیس جمهور غنی است که امروز جنرال دوستم را واداشته است تا حس انتقام جوی خود در برابر طالبان را روز تا روز تقویت بخشد؟ آیا رها سازی طالبان و پیوست مجرمان متکرر به پروسه صلح و جا دادن این هر دو گروه در کنار هم عمق مخالفت بین رئیس جمهور و معاون اولش است؟

 آیا واقعن جنرال دوستم عقده یی و تو ام با خصومت های شخصی حرکت میکند؟

 دوستم در پی چیست؟  آنطوری که ادعا میشود ملیشه سازی میکند یا انتقام جوی از طالب؟

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. درقدم نخست سلام به نویسنده :
    نویسنده محترم ازمطالب نوشته شده شما هم به جز ازعقده بوی چیزدیگر بمشام نمیرسد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا