اخبار و گزارشات

پدی اشداون: صلح پیروز مند برای ما قابل دست یابی نیست

paddy_shawan_afg_talib

 

روزنامه تایمز چاپ بریتانیا به تاریخ ۵ جولای سال جاری مقاله پدی اشداون یکی از سیاست مداران معروف بریتانیا و رهبر سابق حزب لبرال دموکرات بریتانیا پیرامون خروج بی موقع غرب از افغانستان به چاپ رسانیده است. آقای پدی اشداون در مورد افغانستان نظریات و مقالات جالبی دارد. وی در تازه ترین مقاله خویش نه تنها نگرانی خود را پیرامون خروج بی موقع قوت های خارجی در افغانستان و عواقب خطرناک آن بیان نموده است، بلکه پلان B را بحیث ستراتیژی بدیل نیز پیشنهاد نموده است.

تصور میشود وی نسبت به بسیاری سیاست مداران غربی با دید بازتر و واقع بینانه تر به مسائل جهانی ومنجمله افغانستان برخورد می کند. آقای اشداون که کارنامه موفقیت آمیزی در حل بحران بوسنیا داشته است ،قرار بود قبلاً بحیث نماینده خاص ملل متحد در افغانستان تقرریابند، اما ظاهراً آقای کرزی با تقر وی در افغانستان مخالفت نمود. (مترجم: دکتر هارون امیرزاده)

 

من در هشت سال گذشته از تعهدات جامعه بین المللی در افغانستان حمایت نموده ام و حالا نیز می کنم. اما حالا شب ها خواب را از چشمان من ربوده است. اینکه چرا ما در افغانستان پیروز شویم من شک ندارم. شکست یا عقب نشینی در بی ثبات ترین منطقه جهان وضعیت را وخیم تر می سازد. چنانچه آسیب پزیری پاکستان هستوی را بیشتر می سازد؛ جبهه جدیدی میان دو کشور متخاصم دهلی نو و اسلام آباد می کشاید؛ آتش جنگ داخلی تقریباً حتمی در افغانستان هر چه زود تر شعله ور خواهد ساخت؛ وحشتناک تر از همه در نهایت ضربت شدید به ناتو وارد خواهد شد و به سازمان القاعده این امکان را خواهد داد تا از یک ساحه محدود پاکستان که همواره زیر فشار فزاینده قرار دارند ساحه نفوذ شانرا به جنوب افغانستان که زیر هیچ نوع فشار قرار نخواهند دشات، گسترش خواهند داد. ما به فال بینی ضرورت نداریم که سر نوشت آینده ما را پیش بینی کند و این هر گز ما را مصئون تر نخواهد کرد.

من هر گز به این عقیده نیستم که ما در گذشته همیشه این نوع درگیری ها را باخته ایم. شکست ما در افغانستان حتمی نبود. این بطور کامل پرداخته خود ماست. بلاخره باید گفت ما یک آرتش متحد در اختیار داریم. ولی ما تا هنوز هیچ نوع برخوردی لازم سیاسی درین زمینه نه نموده ایم؛ نه توانایی مذاکره با آواز واحد را داریم و نه ساختار و موضعگیری واحد موثر در برخورد با شرکای ما در حکومت کرزی داریم.

ما تماس ها با هیچ یکی ازهمسایگان افغانستان نداریم. در حالیکه یکی دیگر از اصول کلیدی ثبات آوری بعد از بحران نقش همسایگان است که ما آنرا نا دیده گرفتیم. یک تعدادی زیادی از همسایگان افغانستان از ایران گرفته تا جکستان، ازبکستان، قرغستان، چین، عربستان سعودی و روسیه مستقیماً علاقمند اند تا جلو هرج و مرج ناشی از خلاء قدرت را در افغانستان بگیرند و یا این خلاء توسط جهادیست های پیروزمند در منطقه پر خواهد شد. این در حالیست که رقابت شدید میان هند و پاکستان بر سر پر کردن این خلاء حتا لازم به تذکر نیست. به نظر می رسد ناتو بجای اینکه چهارچوبی را ایجاد کند که تا همه همسایگان افغانستان با انجام یک نقشی قسمی در پیروزی مشترک به ما کمک کنند، ترجیح می دهد به تنهایی شکست بخورد.

همه ضعف ما تنها در سیاست خارجی ما محدود نمیشود. ما مردم خود را نتوانسته ایم متقاعد سازیم که این جنگ ضروریست یا ما آنها را متقاهد سازیم که ما سیاستی را تعقیب می کنیم که در فرجام درین جنگ پیروزی از آن ماست. ۶۵ فیصد مردم در همه کشور ها بطور متداوم علاقمند خروج سربازان ما از افغانستان هستند. این رقم در بریتانیا به ۷۰ فیصد می رسد. اگر با توجه به رشد سریع تلفات طوریکه در فصل جنگ معمولاًشدت مگیرد، این کتله های بزرگ مردم بیدار شوند، در آنصورت همه چیز تغییر خواهد خورد.

خدا را شکر که سر انجام( با تشکر از جنرال برکنار شده مک کرستال، جانشین او جنرال دیوید پتروس و دیوید ریچارد خود ما ) ما راهبردی درستی را تعقیب می کنیم که بیشتر از جان مردم حفاظت می کند تا تعقیب دشمن. اما در هفت سال گذشته ما بر عکس آنرا تعقیب می کردیم. نظامی مثل با لا شدن در کوهی است که توسط آن تسخیر کردن دوباره میدان نبرد است و من همیشه این را می پرسم که آیا ما آماده پرداختن به چنین بهای بزرگ جان انسانها و پول و قبل از همه وقت انجام دادن آنرا داریم. حتا اگر وقت آنرا هم داشته باشیم، مشکل اساسی در همین جاست. در چنین عملیاتی اگر در عرصه نظامی برنده شوی ولی در عرصه سیاسی بازنده نتیجه اش بازهم باخت است. ما از لحاظ سیاسی در حال باخت هستیم.

این شورشیان هستند که حاکمیت شانرا در سراسر کشور گسترش می دهند، نه حکمرانان کابل.این چیز های را که من گفتم بسیار بد بینانه معلوم می شوند ولی بدون شک قصه های خوبی هم برای گفتن وجود دارند.

با این حال هیچ یکی ازین ها تغییری در افکار غالب مردم عادی افغانستان راکه حمایت آنها خیلی حیاتی برای پیروزی محسوب می شود، نداده است. اما چیزی را که خوش داریم نا دیده بگیریم اینست که مردم افغانستان فکر میکنند هر یک از قوای خارجی در حال آماده شدن فرار از افغانستان هستند. برخی کشور ها مثل کانادایی ها و هالندی ها به عجله آمادگی برای ترک افغانستان می گیرند. کشور های دیگر مثل امریکا و خود مان[بریتانیا] با رویکرد های سنجیده شده برای خروج از افغانستان آماده میشویم.

رییس جمهور اوباما زمانیکه سال گذشته راهبرد خویش را در مورد افغانستان اعلام می نمود شاید هدف او این نبوده باشد که سربازانش را از افغانستان در تا بستان ۲۰۱۱خارج می سازد. اما کلمات دقیقاً نا سنجیده شده می تواند ابهام و تردید های گسترده را خلق کند.

برخی ها در افغانستان به مسیر حرکت راهبرد امریکا با دیده شک و تر دید نگاه می کنند و شاید آنها بر حق باشند. آنها می دانند حتا اگر ما از افغانستان (در ۲۰۱۱) خارج هم نشویم، اعلام این تاریخ برای آنها به معنای آغازی برای پایان بازی در افغانستان خواهد بود.

شاید صلح پیروزمند از دست ما رفته با شد. ممکنست ما مجبور شویم به صلحی مشروط تن بدهیم که برای ما چندان خوش آ یند نباشد. هر قدر دیرتر به این نوع صلح آماده شویم به همان اندازه از موضع ضعیف تر به آن دست خواهیم زد. برخی ها به این عقیده هستند که ما باید ستراتیژی فعلی را کمی طولانی تر آزمایش کنیم و ببینیم که چه نتیجه می دهد. من تصور میکنم ما وقت کم داریم و اما دولت های ما تمام امید های خود را به این راهبرد بسته اند. چسپیدن به این راهبرد که منتظر نتیجه اش بمانیم نباید باعث این شود در صورتیکه این راهبرد ناکام شود چه باید کرد؟ زمان طرح مستقیم برنامه B فرا رسیده است.

نخست، تا حد امکان فشار های نظامی بر دشمن را افزایش ببخشیم. اگر از همین حالا عقب نشینی کنیم باید منتظر پیامد های ناگوار آن باشیم. فدریک بزرگ می گفت:” دپلوماسی بدون سلاح بمعنای موسیقی بدون و ابزار نواختن است”. و افغانستان بهترین مثال آن است.

دوم، باید با طالبان مذاکره کنیم. برخی ها میگویند ما نمی توانیم در شرایط فعلی با آنها مذاکره کنیم؛ زیرا طالبان یک گروه واحد نیستند و آنها به گروپ های مختلف تقسیم شده اند. در حالیکه گروه بندی های طالبان به نفع ماست و کار ما را آسان می سازد. هر چند در حال حاضر مذاکراتی سری به دور از انظار عامه میان ما و طالبان جریان دارد. اما این مذاکرات هیچگاه نتیجه مطلوب نخواهد داد مگر اینکه واشنگتن درین فرآیند نقش اساسی بازی کند.

نکته سوم اینست که آغاز مذاکرات مستقیم صلح صرف با جنوب شاید برای شمال قابل قبول نباشد و این می تواند منجر به جنگ داخلی شود.صلح باید برای همه کشور باشد نه صرف برای پشتونها. و این همان جایست که بهانه برای مداخله همسایگان می دهد.

ما باید زمینه برگزاری یک کنفرانس بین المللی برای آینده افغانستان را مساعد سازیم که هدف آن تعهد نامه صلح دیوتون بوسنیا باشد و تمام کشور های همسایه افغانستان تمامیت ارضی این کشور را با اشتراک امریکا، چین و شاید روسیه بحیث تضمین کنندگان این تعهدنامه امضاء کنند. آیا این می توان جلو خطر جنگ داخلی افغانستان را بگیرد؟ نخیر و اما این تعهد نامه برای ما بحیث یک وسیله خوبی بر علیه مداخله گران خواهد بود. آیا این یک کاری دشواری خواهد بود؟ البته بلی. اما مشکل تر از از پیامد های شکست نخواهد بود. آیا این بمعنای معامله با برخی مردم نا خوش آیند خواهد بود؟. بلی یقیناً. در بوسنیا میلوسویچ و توجمن فرشتگان نبودند.

هیچ یکی ازین معاملات خوش آیند نخواهد بود و هیچ کدام آن به راحتی بدست نخواهد آمد. بیاد بیاوریم آن چیز های را که ما در آغاز به آن امید بسته بودیم بدست آورده نتوانستیم. ماه انتخاب دیگری نداریم پس برای ما یگانه راه که باقیمانده است ولو خوش آیند نیست از آن استفاده کنیم.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا