تاریخ معاصر(افغانستان)

هرات، آثار باستانی و اهمیت نگهداری آثار گرانبهای آن

 

– هرات یعنی الماس بی بدیلیکه تا ابدبرتارک تاریخ خراسان بزرگ می درخشد که باید با تمام داشته های تاریخی باستانی فرهنگی تاابد گرامی ودرخشان نگهداری شود.

– هرات نامیکه یادش چون دیگر شهرهای تاریخی خراسان بزرگ غرور، افتخار ، نیرو عشق واحساس سرسپردگی ومحبت در نگهداری تاریخ وآثارش می آفریند.

– هرات سرزمینیکه خارچشم دشمنان حسود وروشنی بخش چشم دوستان ومیرا ث داران تاجدار آن در سراسر خراسان زمین بوده ومیباشد.                                 

در «ویکی پدیا دانشنامۀ آزاد » ازهرات ونامهای تاریخی آن اینچنین یادآوری نموده اند:

 « هرات یکی از قدیمی ترین ولایات افغانستان (خراسان آنوقت . نویسنده )است که ریشه های آن به آریانای باستان رسیده وبرخی منابع غربی هرات را به نام « آریا» یاد نموده اند که همان گونۀ یونانیست ، و منتج ازتحقیقات زنده یاد اکادمیسین دوکتور عبدالاحمد جاوید ،هرات به نامهای تاریخی زیرآمده است :

ــ به پارسی باستان : هره ایوه Haraiva

ــ به اوستائی :  هروایوه Haroiva

ــ در دوران اسکندر مقدونی : اسکندریه اره ایا Alexandria Areia

ــ به پارسی میانۀ ساسانی بنام هریو

ــ به یونانی : آره ایاAreia

ــ  به لاتینی : اریا

هرات یکی از قدیم ترین شهرهای مشرق زمین وخراسان بزرگ بوده که بنابر موقعیت خاص جغرافیائی خود مورد توجه خاص اقوام مختلف واز جمله آریائیها قرار داشته ویکی از ارکان مهم تجاری راه ابریشم به شمار رفته است.

یعقوبی یکی از مؤرخین بزرگ که وفات ایشانرا سال 284 قبل از میلاد ذکر نموده اند هرات را در کنار مرو ودیگر شهرهای خراسان یکی ازمعمورترین شهرها دانسته است

ابن خُرداد هرات را یک چارم خراسان ازجملۀ چار قسمت مشهور آن دانسته است.

جیهانی جغرافیانویس در اثرش بنام « اشکال العالم » که ازجمله کُتب مشهور در آن دور به حساب میرفته است ومؤرخ بزرگ گردیزی هم از آن بهره برده است ازقصبات  ودهات آن یک یک به تفصیل یادآور شده اند .

ابوزید سهل بلخی (متوفی درسال 322 هجری قمری) دربارۀ هرات روشنتر به بحث پرداخته که منبع بزرگی از نیمۀ اول  قرن چهارم درینمورد به شمارمی آید. وی می نگارد :

« هرات نام شهریست واعمال ونواحی آن اینست : مالن ، خیسار،استربیان ، اوبه ، مارآباد،باشان ، کرخ ،خشت ، اسفزار فادرسکر ،کواران ، کوشک، کواشان ».

اصطخری کرخی توصیف عالی ازشهر هرات ، حصار ، قلعه ومربوطاتش دارد وپیرامون مذهب  ومسلک برخی مناطق آن مطالبی نوشته است . اصطرخی شهر را دارای حصار ، خندق وکهن دژ ومسجد جامع وسرای امارت (دارالاماره ) که از آنجمله مسجد جمعه در وسط شهر قرارداشته است ، دروازۀ سیستان که به جانب سیستتان باز میشد وبه آن دروازۀ پیروز آباد، میگفتند ، دروازۀ غورکه به درخشک نیز مشهور بوده ودروازۀ نیشاپور وهمچنان حصار شهر را نیز چار دروازه بود وهر دری درمقابل هریک ازدروازه ها باز میشد. همچنان ازگزارش اصطخری آبادانی ورونق شهر هرات که به اثر جریان یافتن آب رودخانۀ هری که در کوی وبرزن ومحلات هرات حاصل آمده بود استنباط میشود. بازهم درهمین قرن چارم مؤلف پرکاری چون ابوالحسن علی مسعودی حضور دارد که آثار چندی را به وجود آورده است وعلی الخصوص مروج الذهب او به درگیریها وتکاپوهای خوارج یا شراة درنواحی هرات اشاره دارد اما در اثر دیگرش« التنبیه الا شراف» وقتی به زعم خودش در باب هفت قوم بزرگ روی زمین به بحث می نشست یکی ازاقوام بزرگ دنیارا « پاسیان » میداند که در سرزمینهای کهن نظیر ری وطبرستان،ابریشمر (نیشاپور ) هرات ومرو زندگی مینمایند وهمۀ آنهارا جز سرزمینهای  پارس به حساب می آورد.

ازجملۀ اطلاعات بسیارمفیدوخواندنی جغرافیائی در قرن چهاردهم هجری یکی هم گزارشهائیست که نویسندگان این عصر درباب راهها ومنازل آنها ارائه کرده اند.

کاملترین این گزارشها از« ابن رسته » است که  با دقت قابل وصفی راههای هرات به سیستان، هرات به کرمان وهرات به نیشاپوررا آورده است.

مؤرخ دیگر این دوره سیف هروی میباشد که در کتابش « تاریخ نامه » وقایع هرات را تا سال 1321 میلادی ظبط وتحریر داشته است.  وی نیز بر گذشتۀ پرشکوه وابهت هرات افسوس خورده است  ومی نویسد : « در قدیم در شهر هرات ششصد مسجد بود وشست هزار وچارصد سرای وسی هزار ونهصد حجره ودکان وهشتاد مسجد وچهل حوض وهیجده حمام  وسی وپنج خان وجود داشت ».

که این شگوفائی  وترقی مدارج به ویژه پس ازآنکه هرات به عنوان پای تخت برگزیده شد بازهم فزونتر گشت واین شهر حیثیت  پای تخت مملکت گسترده ای را به خود گرفت وشهرهائی چون بلخ ، نیشاپور ، گرگان طبرستان وقندهار وغزنین را نیز تحت ادارۀ خویش داشت که در منابع این دوره به ویژه دواثر ارزشمند چون  جغرافیائی حافظ ابرو وروضة الجنان فی اوصاف المدینه الهراة اسفزاری به تفصیل در مورد آن سخن گفته شده است.

اهمیت یک اثر باستانی در ارتباط باکدام موضوعات از یک مقام بزرگی برخورداراست؟

« برای باستان شناسان یک شی تاریخی که در حفاری بدست می آید فقط بخشی از اهمیت ماجراست. محل پیداشدن اثر، وضعیت آن به هنگام اکتشاف ومحیط پیرامون آن اطلاعاتی را به باستان شناسان میدهد که اواز مطالعۀ آن میتواند بر پایۀ آن وضعیت یک سناریوی بزرگ تاریخی را باز سازی کند.

فرض کنید تعداد سکه های هخامنشی ویا اشکانی درمنطقه ای پیدا شده است. بدون دانستن اینکه  محل اکتشاف آن سکه ها کجاست بخش مهمی از اهمیت این اکتشاف از میان میرود. مثلاً اگر این سکه ها در یک محل ایران مرکزی پیداشده باشد چیزعجیبی نیست اما اگر محل اکتشاف آنها چند هزار کلومتر دورتر مثلا در اروپای مرکزی ویا به فرض درچین باشد آنگاه باستان شناسان فرضیه های دیگری را مطرح میکنند مثل ارتباط تجاری با این مناطق در دوران باستان ویا چیزهائی از این قبیل.

بنابرین می بینیم اطلاعاتی که شی تاریخی منتقل میکند فقط درخود آن اثرنهفته نیست بلکه مکمل میگردد وقتیکه بامحل پیدایش خود یکجا تدقیق وتحقیق گردد.اما اتفاقیکه در حفاریهای قاچاق وغیر علمی می افتد آنست که ما معمولاً هیچ اطلاعی از پیرامون آن اثر نداریم. یعنی قاچقچیان کار ایشان برمبنای غیرعلمی قرار دارد به ثبت ومستند کردن حفاری ها نمی پردازند.بنابران به فرض هم اگر شی بدست آمده از یک حفاری غیر مجاز سر ازیکی از موزه های مشهور جهان بکشد ویا بدست کلکسیونرها بیفتد ما هرگز نمی فهمیم که این اثردقیقاً از کجا بدست آمده ووضعیت محیط پیرامون آن به هنگام اکتشاف چگونه بوده است.

باآنکه یک اثر باستانی، چه درسرزمین پیدایش وچه دورتر وبیرون از آن بدست آمده است ارزش خودرا بهر صورت دارد وبا نشانیهای باستان شناسانه ایکه در دست است پی به محل پیدایش وکشورش برده میشود ،اما اهمیت یک اثرومطالعۀ آن اثردر محل پیدایش ازچگونگی وضع قرار داشتن درآن محل تا شناسائی ازجوهر ومواد ساختمانی آن با درنظرداشت خصوصیات معماری ساختمانی آن منطقۀ بدست آمده ،برای شناسائی وحدس اینکه به کی ها مربوط بودن آن اثر ومردمان آن منطقه ، چگونگی پرستش ، نوع نوشته ، خط  وزبان مردم آن زمان ، رزم وآلات رزمی آنها در گذشته های تاریخی دارای ارزش والا بوده وضروری شمرده میشود ومعلومات مکمل بدست میدهد. بنابران دیده میشود که با آنکه یک اثر تاریخی قاچاقی به جائی برده وفروخته شده است باآنهم مهم بوده ونشانه هائی از گهوارۀ خود دارد که البته نامکمل میباشد. اما پیدایش یک اثر ومطالعه آن اثر درمحل پیدایشش به منزلۀ یک کتاب مکمل دانسته شده وشناسائی تاریخی آن قوم را مکمل میسازد. یک اثر تاریخی انسان باستان شناس را، متوجه رسم رواج ومذهب آن مردم می نماید.  بطور مثال یک آلۀ جنگی دریک قبر باآلات جنگی درکناراستخوانهای زیادی از انسان در یک جای خاص ازوقوع جنگ در آن محل یاد آوری می نماید. اما یک قاچاقبر وقتیکه اثر را ازجای آن دورببرد وبیجادکند مقصدش تنها دزدیدن وفروختن است نه چیز دیگری که شاید خریدار را ازداستان تاریخی وزمان کامل تاریخی خود خبردار نکند.

چه کشف یک اثر تاریخی دریک جای خاص ودر ارتباط با دور وبرش دارای ارزش تاریخی وکتاب تمدن واقعات تاریخی آنجا، درجه مقام تمدنی آن مردم تاریخ بود وباش وازدیگرچگونگی ها خبر میدهد. مثلاً اگر یک مجسمۀ کوچک بودا در اتالیابدست بیاید شامل دوحدس وگمان شده میتواند یا اینکه درآن محل دین بودائی رواج داشته است ویااینکه این مجسمه از جای دیگر درارتباط بااین مذهب درآنجا برده شده است.اگر تاریخ یک قوم آئینۀ تمدن وچگونگی زیست آن مردم باشد که هست، پس شناسائی آثار باستانی بهترین شاهد برای دانستن پیشینۀ تاریخی آن مردم وآن کشور میباشد .مگر ازبین بردن بتهای بامیان وشکستاندن سنگ نوشته ها وپاپیروسها دراطراف واکناف  شهرهای خراسان (قسمتی از افغان ستان امروزی)  سوختاندن آثارعتیقه وکتب پیشنه وتاریخی ما تاجیکهاغیر از دشمنی نابخشودنی به فرهنگ وشناسنامۀ یک قوم دیگر چه معنی خواهد داشت وچرا رهبری شده درطی سالها تا امروز ادامه دارد ؟ اینجاست که یک قوم برای گم نشدن ازصفحۀ تاریخ ونگهداری هویت خود غیر ازیک اتحاد آهنین ، ویک محبت آتشین به قوم خود ویک هشیاری دقیق در نگهداری از آثار خود در کنار دیگر وظایف چون نگهداری زبان خود دیگر وظیفۀ مبرم تر از آنها ندارد. « اتحاد است اینکه هردشوار را آسان کند    ورنه از تدبیر یک ناخن گره نتوان کشود»

اینهمه جنایات در کنار جعل تاریخ  دیگران غیراز تهاجم فرهنگی فاشیستی برآثار وداشته های تاریخی تاجیکان ودیگران دیگرچه نامیده خواهدشد ؟ واین تاریخ یک قوم است که آئینۀ تاریخ وهویت آیندگان آن قوم میباشد. اگرما زنده می مانیم فقط با حفظ هویت وتاریخ خودمیمانیم  وآنهم وقتیکه یکدست وبه مثابۀ یک قوم متحد ودلسوز به همدیگر وتاریخ خود از داشته های فرهنگی باستانی وتاریخی مشترکمان دفاع کنیم وفقط همین.

در دیگر ممالک موزیم ها ، بناها ومناطیقیکه شامل آثار باستانی باشند ویا آثار باستانی درآنجا نگهداری شود از محل عبور ومرورعراده جات ویاهر وسیله ایکه لرزش ایجاد کند تا مبادا به آثار تاریخی صدمه برساند دور نگه داشته میشوند ودرآن جاها ساختن عمارات وخانه های رهایشی دلسوزانه ممنوع میباشداما درهرات آقای اسماعیل خان بی خبر ازاهمیت تاریخی آثار باستانی وبدون اندکترین دلسوزی مهمترین منطقۀ آثار باستانی را با تمام سرفرازیهای منارهایش بی اهمیت شمرده وراه عبور ومرورعراده جات ومنازی رهایشی ساخته است. برای کسیکه از اهمیت داشته ها ی تاریخی خود بی خبر باشد وهم لحظه ای بخودمجال تفکری که چه بایدکرد ندهد برای او منارها وهزاران اثر تاریخی برابر یک پلو نان چاشت هم ارزش ندارد که هزاران افسوس به راستی که « ازهرچه درد بی خبری سخت تر بود » از دست دادن آثار باستانی به هر شکلی که باشد چه سوختاندن کُتب وجعل تاریخ یک قوم به منزلۀ ازبین بردن هویت یک قوم وانحلال قصدی هویت آن قوم دریک فرهنگ بیگانه وناچیز دیگران خواهد بود که هست واین را تهاجم فرهنگی قومی بر قوم دیگر مینامند.

وحال هرخواننده به جواب سؤالاتیکه چرا آل یحی سوختاندن آثار خطی وکُتب قدیمۀ ما را جشن کتاب سوزی نامیده بودند ؟

چرا آثار تاریخی وسنگ نوشته های هرات ودیگر مناطق خراسان را نابود کردند؟ چرا آثار تاریخی هرات ئ بلخ ، بامیان ودیگر مناطق با نامهای تاری آنهاقصدأ فروخته، دیگرگون وسوزانیده شده اند وبه رهنمائیهای باندهای دشمن چرافروش آثارفرهنگی تاجیکان مخصوصأ تاجیکان هرات هر روز وهر شب ادامه دارد؟ چرا خود مردم هرات درحفظ آثار باقیمانده از پدران شان توجه ندارند وآنهارانجات نمیدهند؟ سؤالتیست که جواب آنرا میدانی فقط همت ودلسوزی وهمتباری میخواهد نه کدام چیز مشکل دیگر.

نگهداری آثار باستانی ازهمه اولتر وظیفۀ ما قوم میباشد نه دیگر کس. باید بیدار بود وبه آثار گرامی مانده از پدران خود دلسوزباشیم وهیچکسی را اجازه ندهیم وحتی اگر شود آنرا ازدست دیگران دریک جای مشترک ومعلوم به همۀ ما نگهداری نمائیم.

این قلم با سفیر ونمایندۀ دائمی افغانستان در یونسکو واقع در فرانسه  جناب آقای  محمد ظاهر عزیزتماس تلفونی داشتم ایشان گفتند که مکتوبی درین زمینه به وزارت خارجه کهوزیر آن رنگین اسپنتا هراتی میباشدوآقای خرم وزیر فرهنگ تماس خطی ومکتوبی داشته اند واهمیت موضوع را طوریکه گفتند به آنها تحریری گوشزد کرده اند ولی کسی به آن اهمیتی قائل نشده است. حالا واضح میدانید که هیچکسی پروای تاریخ گذشتۀ مانرا غیراز خود ما ندارد واین وظیفه از همه اولتر به دوش مردم عزیز هرات سپرده شده که باید با پاس از پدران مشترکمان از هیچ تلاش درنگهداری آثار باستانی خودلحظه ای غافل نباشند والسلام .

دوستان عزیز! باتلاش جدی وپیگیر هرکدامی ازما انشأالله که خبر ثبت ونگهداری آثار باستانی هرات از جانب یونسکوجامۀ رسمیت به تن میکندوهم سرک خائنانۀ کشیده شدۀ میان منارها ازین ناحیه گم میشود که بازهم تلاش پیگیر همۀ ما وشمارامی طلبد . پیروز باشید. 

« من از بیگانگان هزگز ننالم    که بامن هرچه کردآن آشنا کرد»

 

 

 

________

درتهیۀ این نبشته از منابع زیر اسفاده به عمل آمده است :

 

ــ ویکی پیدیا ، أانشنامۀ آزاد ـ تاریخچۀ هرات

ــ پیمان ملی جغرافیای تاریخی هرات

ــ هرات دانلود\ در بارۀ هرات

ــ رادیوی زمانه بیژن روحانی

ــ آرمان ملی

ــ هفته نامۀ نصیر بوشهر

ــ صدای شماحفظ میراث فرهنگی واهمیت آن BBCــ   

 

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. Thank you for providing this to my very own attention. I truly appreciate it when iniddviuals take time to assist others out there. This is a really great site and I anticipate visiting once again.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا